الوقت- از دهه های پیش تا کنون یمن منطقه اصلی تحت نفوذ عربستان بوده و اهمیت زیادی برای ریاض داشته است. در طی این دوران، عربستان سعودی در امور یمن دخالت کرده و برای سلطه بر این کشور، جریان ها و گروه های مختلفی را تحت نفوذ خود درآورده است. در این میان هرچند که یمن دارای منابع قابل توجهی برای ارائه به عربستان نیست اما کنترل سعودی ها بر این کشوراز لحاظ پرستیژ و مشروعیت آل سعود اهمیت بسزایی داشته است. مضاف براین، سعودی ها نقش ایران در یمن را قدرت نمایی محض، تلاشی برای محاصره راهبردی عربستان و تهدیدی بر موجودیت این کشور عرب حاشیه خلیج فارس تصور می کنند. در همین راستا بنا به گفته خالد فتاح، محقق موسسه کارنگی در امور خاورمیانه، دستگاه اطلاعات و امنیت عربستان، یمن را به عنوان «ضعیف ترین خط زنجیره امنیت شبه جزیره عرب و به تبع آن، طعمه ای آسان در برابر نفوذ و دستکاری تهران» قلمداد می کند. هرچند این امر تمایل عربستان و کشورهای عربی را در انجام عملیات نظامی در یمن توجیه می کرد اما این عملیات تابحال بی تاثیر بوده و هزینه های گزافی برای آنها داشته است. به نحوی که حملات هوایی ریاض به یمن بحران انسانی این کشور را وخیم تر کرده و هزاران کشته برجای گذاشته است که اکثر آنها نیز غیرنظامی هستند. هرچند که تلاش سعودی ها در یمن ثمره ای نداشته است، اما بعضی کارشناسان معتقدند که آمریکا برای مقابله با ایران باید از این سیاست عربستان حمایت کند. اما به راستی اگر «تقابل با ایران» را حذف کنیم هدف ریاض در یمن چه خواهد بود؟
در حال حاضر یمن کشوری ورشکسته است. این کشور با بیش از 25 میلیون نفر جمعیت، که 60 درصد آن را سنین زیر 25 سال تشکیل می دهند، کشوری فقیر بوده و فاقد منابع اساسی است. جنگ، فقدان فرصت ها، بیکاری، اعتیاد و سایر عوامل بهداشتی، باعث شده است که مردم برای یافتن زندگی بهتر به مهاجرت روی آورند و در بدترین حالت باعث می شود که جوانان به گروه های تروریستی بپیوندند. در حالت نخست، عربستان سعودی مقصد طبیعی برای مهاجران یمنی و تروریست ها محسوب می شود. این روند حاکی از آن است که به لحاظ مادی و اقتصادی تسلط بر یمن نه تنها صرفه اقتصادی برای سعودی ها نخواهد داشت، بلکه ادامه جنگ و ویرانی در این کشور به لحاظ امنیتی نیز ریاض را دچار چالش خواهد کرد. در عین از سال 2007 نیز، تلاش برای ادغام صنعا در شورای همکاری خلیج فارس (GCC) ادامه داشته است و اگر یمن به این شورا بپیوندد و انصارالله هم پیروز یمن باشند، ریاض بازنده نهایی خواهد بود چراکه ورود انصارالله به این شورا، باعث تضعیف عربستان در حیاط خلوت خود خواهد شد. با درنظر گرفتن این وضعیت، سیاست عربستان در یمن صرفا باعث وخامت هرچه بیشتر اوضاع در این کشور همسایه شده است که تعداد زیادی از یمنی ها را از کشورشان آواره کرده و یا به افراط گرایی سوق داده است. از این رو، سیاست پادشاهی عربستان مطابق اهداف راهبردی این کشور نبوده و در واقع نتایج معکوس داشته است.
در چنین شرایطی سعودی ها علت اصلی مداخله فعلی شان در یمن را حضور ایران در حیاط خلوت خود عنوان می کنند. در واقع ریاض همواره بر دو عامل اصلی برای آغاز جنگ تاکید داشته است: مذهبی و سیاسی. عربستان معتقد است که درگیری در یمن «جنگی مذهبی» است که «موازنه بین فرقه ها» (شیعه و سنی) را از نو تعیین خواهد کرد. از نظر سیاسی نیز، تفکر سعودی با آرزوی مهار «نفوذ» ایران در جهان عرب، و توقف «توسعه» ایران، گره خورده است. مقامات سعودی معتقدند که انصارالله اگر متوقف نشود به حزب الله دیگری در حیاط خلوتشان تبدیل خواهد شد. این دلایل در حالی است که رابطه ایران با انصارالله همانند رابطه این کشور با حزب الله نیست و در قالب حمایت های مستقیم نبوده است. با این حال نزدیک بودن اندیشه های انصارالله به ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران و اندیشه های امام خمینی (ره) و همچنین برخورداری از پتانسیل دهه ها تجربه، درک راهبردی از کشور، ساختار سازمانی و دانش نظامی به صورت بالقوه این جریان را به یک کابوس دهشتناک برای آل سعود تبدیل کرده است. جنبشی که با تکیه بر حمایت های مردمی و ارزش های دموکراتیک رهبری انقلاب مردم یمن را در امتداد مرزهای سعودی عهده دار شده است.
بنابراین تلقی سعودی ها از دخالت ایران در یمن در حالیکه تهران از سیاست عدم مداخله مستقیم در این کشور بهره می برد هرچند می تواند بهانه ای برای آغاز جنگ علیه یمن باشد، اما آن چیزی که در نهایت سعودی ها را به آغاز این جنگ سوق داده است، نه دخالت های جمهوری اسلامی ایران در یمن بلکه در امتداد مقابله با شعله های انقلاب های مردمی در منطقه و بویژه در یمن می باشد. در واقع سعودی ها با آگاهی از نتایج پیروزی انقلاب مردمی یمن و تبعات سرایت آن به ریاض و سایر پادشاهی های شبه جزیره که می تواند به الگویی برای جوامع آنها تبدیل شود، اقدام به تشکیل ائتلاف سعودی و تهاجم نظامی علیه مردم یمن نمود. بنابراین در حالیکه نمی توان حمایت های غیرمستقیم و معنوی جمهوری اسلامی از انقلاب مردمی یمن به رهبری انصارالله را نادیده گرفت اما نباید از این مساله را نیز نادیده گرفت که آنچه در نهایت باعث پیروزی مقاومت یمن علیه سعودی ها شده است روحیه انقلابی، اعتقادی و استکبارستیزی مردم یمن علیه متجاوز سعودی بوده است.
جواد مددی