الوقت_ افغانستان در طول تاریخ خود همواره با مشکلات و چالشهای فراوانی روبه رو بوده و حاکمیت گروههای افراطگرا در این کشور مانع شکلگیری روند دموکراسی در این کشور شده است. تا اینکه به دنبال حوادث 11 سپتامبر، حمله امریکا به این کشور و بر مبنای توافقات بن، گفتمان دموکراسی هر چند با شدت و ضعفهای خاصی در این کشور شکل گرفت.
اکنون با گذشت بیش از یک دهه از عمر این گفتمان و همچنین حضور نیروهای خارجی در این کشور به منظور تامین امنیت، هنوز گفتمان دموکراسی در افغانستان به یک امر عینی تبدیل نشده است و برای رسیدن به این مرحله با چالشهای عمدهای درون و برون گفتمانی مواجه است.
در شرايط كنوني، افغانستان درحال گذار است. بدان معنا که نه جامعه مستقر دموکراتيک و نه جامعه مستقر خودکامه محسوب میشود. از اين رو ظرفيتهاي زيادي براي تبديل شدن به هردو وضعيت را دارد که در این میان ظرفيتها و پتانسيلهاي خودکامگي بيشتر است، چراکه تمامي زيرساختهاي اساسي چه به لحاظ ايدئولوژيک و چه به لحاظ ساخت سنتي را دارا ميباشد. از يك سو، ميتواند به خواست خود افغانها و کمک کشورها و جامعه جهاني به يک جامعه دموکراتيک تبديل شود كه طيف وسيعي از نيروها و گروههاي اجتماعي در اين دسته قرار دارند. از سوي ديگر، اگر مردم در ارادهيشان براي استقرار دموكراسي غفلت و كمكاري كنند نيروهاي زيادي چه در داخل افغانستان و چه در خارج از اين مرز منتظر فرصتاند و براي رسيدن به خواست خود از آن استفاده خواهند كرد.
در این میان غیریتی به نام طالبان در برابر این گفتمان قرار دارد؛ غیریتی که با رویکردی تمامیتخواه اکنون نسبت به سابق قدرت بیشتری پیدا کرده است؛ به گونهای که هم دولت افغانستان و هم امریکاییها را ناگزیر از توجه به این جریان و دخیل دانستن آنها در آینده افغانستان کرده و بر این اساس رویکرد مذاکره و پروسه صلح با طالبان را رقم زده است.
لذا برای برونرفت از بحران امنیتی در افغانستان، افغانها میباید خود از طریق تفاهم و وفاق ملی به اتحادنظر برسند و روی طرحی توافق کنند که پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، شاهد امنیت و ثبات بیشتری باشند. بدین منظور طالبان باید سلاح خود را زمین بگذارند و هر نوع همکاری با القاعده را قطع کنند و همچنین به قانون اساسی افغانستان نیز احترام بگذارند. بنابراین، پس از سال ۲۰۱5 اگر افغانها نتوانند با تفاهم ملی مشکل کشورشان را حل کنند، افغانستان دچار جنگ داخلی خواهد شد و دولت فعلی و به تبع آن دولت بعدی به هیچ وجه توانایی مقاومت در مقابل مخالفان خود را نخواهد داشت.
به طور کلی روند مذاکرات صلح با طالبان در گرو نگاه بازیگران متعدد خرد و کلان داخلی، منطقهای و بینالمللی است. در این بین هر چند رویکرد اعلانی این متغیرها و بازیگران مشارکت در صلح، دسترسی به توافق بین طالبان و دولت کابل باشد، اما رویکرد اعمالی آنها میتواند برخلاف این امر باشد. گذشته از این نیز با توجه به نوع اختلافات بازیگران خرد و کلان موثر در روند صلح در افغانستان و همچنین اختلافاتی چون اختلافات داخلی بین طالبان در مورد آینده نقش طالبان و روند صلح، نوع نگرش اسلامآباد به بهرهگیری از طالبان در آینده افغانستان، تلاش ترکیه و عربستان و قطر در سهمگیری بیشتر در روند صلح، اختلافات دولت کابل و اپوزسیون در مورد جایگاه آینده طالبان، نوع نگرشهای متفاوت و منافع محور امریکا در افغانستان با دولت و گروههای افغانستانی باید گفت آینده دسترسی صلح با طالبان همچنان وابسته به متغیرهای گوناگونی است. متغیرهایی که با توجه به منافع گاه متضاد آنها روند دسترسی به صلح را سخت کرده و هر گونه دسترسی به صلح بین دولت افغانستان و طالبان در آینده را همچنان در ابهام نگه داشته است.