الوقت- پس از انفجار تروریستی پیجرها و ترور فرماندهان مقاومت در لبنان، ارتش صهیونیستی جمعه شب حملهای مرگبار به منطقه ضاحیه در جنوب بیروت انجام داد و مدعی شد در جریان این حمله مقر فرماندهی مرکزی حزبالله هدف گرفته است.
منابع اسرائیلی گفتند که هدف از این حملات، ترور سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله بود. با این حال هنوز خبر رسمی درباره وضعیت نصرالله از سوی تلآویو یا حزبالله منتشر نشده است. منابع مختلف، خبرهای ضد و نقیضی درباره سلامتی و حتی شهادت نصرالله منتشر کردهاند ولی ابعاد این جنایت همچنان مبهم و نامعلوم است و تا زمانی که آواربرداری تمام نشده و حزبالله بیانیهای در این باره صادر نکرده است، ابهامات حول این جنایت همچنان پابرجاست.
رسانه های عبری گفتهاند در این حمله از بمبهای سنگرشکن استفاده شد و چندین ساختمان ویران شدند. همچنین این منابع میگویند، در این حمله از جنگندههای اف-۳۵ استفاده شده است. گفته میشود بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر صهیونیستی از هتل محل اقامت خود در نیویورک دستور این حمله را صادر کرده است. از نظر مقامات امنیتی اسرائیل، این تصمیم دشواری بود که در نشست اخیر شورای سیاسی و امنیتی این رژیم تصویب شد.
یک منبع اسرائیلی به نشریه اکسیوس گفت:«زمان حمله اسرائیل به مقر مرکزی حزبالله، مقامات ارشد این حزب در این مکان حضور داشتند».
کابینه نتانیاهو با این جنایت سعی داشت رهبران ارشد حزبالله را ترور کرده و موقعیت متزلزل خود را در داخل سرزمینهای اشغالی بهبود بخشد. حال این سوال مطرح میشود که آیا نتانیاهو با این ماجراجویی توانسته اهداف اعلانی خود را محقق کند یا اینکه تبعات این تنشآفرینی بیش از انتظارات صهیونیستها بوده است؟
برای روشن شدن ابعاد این جنایت، اول باید انتظاراتی را که دولت تندرو نتانیاهو در پی عملیاتی کردن آنها بود مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و سپس نوع واکنش حزبالله و محور مقاومت را ارزیابی کنیم و درنهایت ببینیم که تلآویو چه چیزی در این جنایت به دست آورده و در عوض چه چیزهایی را از دست داده است.
انتظارات تلآویو از حمله به مقر حزبالله
سران صهیونیست همواره بر این تصور هستند که گروههای مقاومت در منطقه وابستگی شدیدی به رهبران خود دارند و اگر راس این گروهها را هدف قرار دهند، میتوانند نیروهای مقاومت را تضعیف کرده و امنیت شهرکنشینان را تضمین کنند. بنابراین، دولت نتانیاهو هم با این تفکر حمله به ضاحیه بیروت را طراحی کرد تا با ترور نصرالله، حزبالله را تضعیف کند تا شاید از بحران خودساخته در یکسال اخیر خلاص شده و امنیت مرزهای شمالی را تثبیت کند.
درحال حاضر، بیش از 70 هزار شهرکنشین به دلیل ترس از عملیات روزانه حزبالله خانههای خود را ترک کردهاند و با وجود تلاشهای تلآویو حاضر به بازگشت نیستند. از اینرو، یکی از اهداف نتانیاهو این بود که با حملات گسترده در لبنان و ترور فرماندهان ارشد حزبالله، ضریب امنیتی شهرکنشینان را بالا ببرد. زیرا ادامه آوارگی دهها هزار نفری، بار سنگینی را روی دوش دولت میگذارد.
ارتش صهیونیستی در ده روز گذشته حملاتی را به مناطق جنوبی لبنان انجام داده و مدعی شده که نیمی از زرادخانه حزبالله را نابود کرده است ولی عملیات موشکی با استفاده از سلاحهای جدید حزبالله به سرزمینهای اشغالی از جمله تلآویو و حیفا، نشان داد که زرادخانه تسلیحاتی این جنبش همچنان به قوت خود باقی است و ادعای سران تلآویو با واقعیت همخوانی ندارد. تازه با دور جدید عملیات موشکی حزبالله که تا عمق 60 کیلومتری رسیده است، تعداد شهرکنشینان بیشتری در دایره تیررس موشکهای مقاومت قرار گرفتهاند و بر اساس برآوردها 2 میلیون صهیونیست بیشتر ساعات روز را در پناهگاهها سپری میکنند.
از طرفی، نتانیاهو که در غزه شکستهای زیادی را متحمل شده است و زیر تیغ انتقادات احزاب مخالف قرار دارد، قصد داشت با حمله به لبنان و ترور فرماندهان مقاومت، آنرا به عنوان دستاورد بزرگ برای صهیونیستها نشان دهد تا بلکه از زیر بار انتقادات گسترده فرار کند.
مسئله دیگر درباره ماجراجویی اسرائیل این بود که با ترور فرماندهان و تضعیف حزبالله، این جنبش را وارد تونلی از بحران داخلی کند. از دید سران تلآویو، در نبود نصرالله و دیگر رهبران ارشد حزبالله، نیروهای باقیمانده مقاومت ابتکارعمل میدانی را از دست خواهند داد و نمیتوانند دوباره خود را سازماندهی کرده و تشکیلات نظامی را مدیریت کنند و به همین خاطر حجم عملیات علیه سرزمینهای اشغالی هم کاهش خواهد یافت.
حزبالله زرادخانه قدرتمندی متشکل از موشکهای نقطهزن و دوربرد دارد که در صورت نیاز میتواند تمام سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دهد و تندروهای تلآویو تصورشان این است که در نبود نصرالله، مبارزان مقاومت که کم تجربهتر از رهبرانشان هستند توان استفاده از این زرادخانه عظیم را نخواهند داشت. حتی سران اسرائیل اینگونه ادعا میکنند که با استفاده از اطلاعات دقیقی که از مخفیگاه رهبران حزبالله دارند، با ترور نصرالله و سایر فرماندهان، رهبران آتی این جنبش از ترس ترور شدن محافظهکارتر میشوند و موازنه به نفع تلآویو تغییر خواهد یافت و سرزمینهای اشغالی امن میشود.
نتیجه معکوس جنایتهای اسرائیل
اگرچه حملات هوایی رژیم صهیونیستی به لبنان، خسارتها و آسیبهایی را به حزبالله وارد کرده است اما عواقب این جنگ افروزی بیش از دستاوردهای دشمن اشغالگر است. اینکه با ترور فرماندهان مقاومت، این گروهها تضعیف میشوند و خیال صهیونیستها از تهدیدات علیه سرزمینهای اشغالی راحت میشود تصور غلطی است و تجربه دو دهه اخیر نشان داده است هر فرماندهی که ترور میشود، فرد دیگری جایگزین آن شده و با قدرت تمام مسیر مبارزه با دشمن را ادامه میدهد.
زمانی که صهیونیستها در سال 1992، سید عباس موسوی، دبیرکل سابق حزبالله را ترور کردند تصور میکردند که این جنبش به پایان خود رسیده است اما در مدت سی سال گذشته حزبالله تحت رهبری نصرالله و خلف موسوی، از یک گروه چریکی به ارتشی مجهز و قدرتمند تبدیل شده است که حتی خود صهیونیستها اعتراف کردهاند که اگر میدانستند با ترور موسوی، حزبالله این همه قدرتمند خواهد شد چنین اقدامی را مرتکب نمیشدند. حزبالله در دوره رهبری نصرالله، توانست ارتش اشغالگر را از جنوب لبنان بیرون رانده و در جنگ 33 روزه در سال 2006، ضربات مهلکی را بر پیکر این رژیم وارد کند و این پیروزیهای بزرگ در دوره رهبران آتی این جنبش هم تکرار خواهد شد.
این واقعیت درباره سایر گروهههای مقاومت در منطقه هم صدق میکند. آمریکا و اسرائیل تصور میکردند با ترور سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس میتوانند ایران و گروههای حشدالشعبی در عراق را تضعیف کرده و امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین کنند اما این جنایتها نتیجه عکس داد و اکنون گروههای عراقی همه پایگاههای آمریکا در منطقه و سرزمینهای اشغالی را هدف قرار میدهند.
درباره انصارالله یمن هم با اینکه چند تن از فرماندهان این جنبش از سوی آمریکا و متحدانش ترور شدند، اما این اقدامات مزورانه و بزدلانه نه تنها انصارالله را تضعیف نکرد، بلکه اکنون این جنبش به ساخت موشکهای مافوق صوت و زیردریایی بدون سرنشین دست یافته است که سرزمینهای اشغالی را بدون هیچگونه مانعی هدف قرار میدهد.
بنابراین، با اینکه هنوز شهادت نصرالله تایید نشده است اما اگر او در جنایت صهیونیستها به شهادت رسیده باشد، جای نگرانی برای حزبالله وجود ندارد و این جنبش فرماندهان چند لایه در همه سطوح دارد که میتواند با جایگزینی آنها، همچنان موازنه را به نفع خود در برابر رژیم اشغالگر بازگرداند.
حزبالله تشکیلات مدرن دارد و در دو دهه گذشته فرماندهان زیادی را برای تقویت بدنه سیاسی و امنیتی خود تربیت کرده است و جنایتهای اسرائیل هم نمیتواند این جنبش را تضعیف کند. اینکه حزبالله با اتکا به توانمندی بومی، موشکهای نقطهزن تولید میکند نشان میدهد که تلاشهای دو دههای صهیونیستها دستاورد خاصی نداشته است.
انهدام سکوهای موشکی و زرادخانه حزبالله هم ادعایی بیش نیست و سران تلآویو سعی دارند با این جنگ روانی، حزبالله را به عقبنشینی از تشدید تنش وادار کرده و شهرکنشینان را نسبت به قدرت ارتش در دفاع از امنیت آنها دلگرم کنند. با این حال، گسترش دامنه عملیات حزبالله به سرزمینهای اشغالی خط بطلانی بر یاوهگویی سران اشغالگر بود و این پیام را داد که مقاومت در اوج خود قرار دارد و حملات از سر استیصال صهیونیستها هم نمیتواند خللی در قدرت نظامی این جنبش ایجاد کند.
حزبالله بدون نصرالله هم قدرت نظامی و ساختارهای سیاسی خود را حفظ خواهد کرد و حتی تحت لوای رهبر جدید خود میتواند به دستاوردهای بزرگی رسیده و دشمن را پشیمان کند. زیرا این گروهها قائم بالشخص نیستند که با ترور رهبرانشان، خود را ببازند بلکه هزینههای رژیم اشغالگر را افزایش خواهند داد.
تشدید تنش به نفع صهیونیستها نیست
همه تحلیلگران و مقامات سیاسی جهان به این مسئله اعتراف میکنند که تحرکات جدید ارتش اسرائیل در لبنان، منطقه را به سمت جنگ گسترده پیش میبرد. دولت نتانیاهو با ترور فرماندهان حزبالله، از خطوط قرمز محور مقاومت عبور کرده و این تحرکات تنشها را تشدید خواهد کرد. اگرچه سران تلآویو هر روز ایران و گروههای مقاومت را تهدید میکنند که حمله به سرزمینهای اشغالی تاوان سنگینی دارد، اما این رژیم اکنون در گردابی از بحرانهای داخلی گرفتار شده که توان جنگیدن با همه اضلاع مقاومت را ندارد و خود مقامات اسرائیلی هم به این مسئله اعتراف کردهاند.
گروههای مقاومت در عراق , سوریه , لبنان و یمن، هشدار دادهاند در صورت جنگ افروزی صهیونیستها پاسخ دردناکی را به دشمن اشغالگر خواهند داد و با هماهنگی اتاق عملیات مشترک، سرزمینهای اشغالی بیش از پیش ناامنتر خواهد شد.
الآن، ارتش اشغالگر به دلیل درگیری در غزه و جبهه شمالی، بسیاری از توان نظامی خود را از دست داده است و توسل به استفاده از حملات هوایی که تنها ابزار قدرت تلآویو است، نشان میدهد که این رژیم توان رویارویی مستقیم با حزبالله را ندارد و گرنه تاکنون حمله زمینی را شروع میکرد.
در خاتمه میتوان گفت که مقاومت در صورت طولانی شدن جنگ و ادامه بمباران اهداف نظامی و استراتژیک در داخل سرزمینهای اشغالی که خسارات زیادی به بار آورده و توان رزمی دشمن را مختل میکند، میتواند با گسترش دامنه عملیات، هدف قرار دادن مناطق جدید در اراضی اشغالی و افزایش سرعت بمباران موشکی برای بالا بردن سطح فشار نظامی و روانی، دستاوردهای بزرگی را کسب کند. رژیم صهیونیستی ثابت کرده که تنها زبان زور را میفهمد و مدارا و مماشات با این رژیم سرکش، تنها آنرا برای ادامه جنایتها گستاختر میکند و به همین دلیل جبهه مقاومت در روزهای آینده تصمیمات سختی را برای مقابله با ماشین کشتار این رژیم خواهد گرفت که میتواند سرنوشت و آینده منطقه را تعیین کند. از سوی دیگر،تجربه یکساله نشان داده که در صورت ناامن شدن اراضی اشغالی، صهیونیستها چارهای جز فرار ندارند و مهاجرت معکوس، بزرگترین کابوس سران تلآویو است که در بحبوحه بحرانهای امنیتی، میتواند ضربه جبران ناپذیری را به این رژیم در حال احتضار وارد کند.