الوقت- به رغم تلاشهای بینالمللی برای کاهش تنشها در جبهه شمالی، اما با ماجراجوییهای جدید رژیم صهیونیستی در خاک لبنان در «انفجار پیجرها و ترور فرماندهان مقاومت»، تنشها بین حزبالله و تلآویو در حال افزایش است و احتمال میرود دو طرف به جای درگیریهای محدود مرزی که نزدیک به یکسال ادامه دارد، وارد یک جنگ زمینی تمام عیار شوند.
حال با نگاهی به عملیاتهای اخیر رژیم صهیونیستی این سوال مطرح میشود که اهداف سران تندرو تلآویو از تصاعد تنش در جبهه شمالی چیست و بر اساس تحولات جدید، چه برداشتی از توازن قدرت در عرصه میدانی نبرد میتوان داشت و چشمانداز توسعه درگیری و جنگ بر مبنای اهداف راهبردی هر یک از طرفین چگونه قابل ترسیم است؟
برای پاسخ به این سوال باید سطوح مختلف درگیری بین دو طرف را بررسی کنیم تا ببینیم میزان دستاوردها با هزینهها همخوانی دارد یا نه.
3 شکست راهبردی تلآویو در دستیابی به اهداف
بدون تردید کابینه صهیونیستی برای ورود به بازی خطرناک با حزبالله برای خود اهدافی را درنظر گرفته است و تصور میکند که در این شرایط آشفته منطقه میتواند آنها را محقق کند.
در وهله اول، ارتش صهیونیستی به دنبال آن بود تا اولاً با انفجار دستگاههای الکترونیک در لبنان، تلفات گستردهای را بر بدنه نظامی مقاومت تحمیل کرده و ثانیاً با ترور فرماندهان ارشد ساختار نظامی منضبط و مدرن حزب الله را با شوکی بزرگ دچار فروپاشی یا حداقل فلج عملیاتی کند.
اما بر اساس گزارشهای وزارت بهداشت لبنان، در دو عملیات انفجار دستگاههای الکترونیکی تنها 25 نفر کشته و صدها نفر دیگر زخمی شدند که اکثر آنها غیرنظامیان بودند و تنها چند عضو حزبالله در میان شهدا بودند.
همچنین در ماجرای حمله به ضاحیه جنوبی بیروت هم 16 تن از فرماندهان حزبالله به شهادت رسیدند که اگرچه هدفی ارزشمند برای صهیونیستها در جنگ به شمار میرود اما با توجه به صفارایی در برابر یک ارتش حرفهای بیش از 100 هزار نفری با تجارب گسترده جنگی در 10 سال بحران سوریه، ضربه مهلکی به شمار نمیرود. تجربه نیز نشان داده که حزبالله و دیگر گروههای مقاومت قائم بالشخص نیستند و هر بار فرماندهی شهید میشود فرد دیگری و غالباً با کارایی بیشتری جای آنرا گرفته و مسیر مبارزه با اشغالگری ادامه مییابد.
نکته دوم ارتباط سنجی میان ضربات اسرائیل به لبنان و هدف راهبردی تلآویو در جبهه شمالی است.
اصلیترین و فوریترین هدف کابینه صهیونیستی از انجام عملیات چند وجهی در خاک لبنان آن است که حزبالله را به توقف عملیات در جبهه شمالی وادار کرده و بازدارندگی از دست رفته در یکسال گذشته را بازگرداند.
کابینه جنگ رژیم به دنبال آن است تا با عملیاتهای نظامی از موضع دفاعی و پدافندی در برابر حزب الله به موضع آفندی و تهاجمی تغییر وضعیت دهد.
با گذشت نزدیک به یک سال از شروع جنگ غزه، اکنون صهیونیستها شکایت دارند که حزب الله در منطقه حائل موسوم به «خط آبی» و رودخانه لیتانی پیشروی داشته و موقعیت نظامی خود در مرزهای شمالی با سرزمینهای اشغالی را تقویت کرده است.
فرماندهان ارتش و کابینه صهیونیستی برآنند تا با توقف عملیات حزبالله، شهرکنشینان فراری را دوباره به خانههای خود بازگردانند. در حال حاضر بیش از 70 هزار شهرکنشین از ترس عملیات حزبالله از خانههای خود فرار کردهاند و این موضوع به بحرانی تمامعیار (امنیتی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی) برای نتانیاهو تبدیل شده است.
اما این حملات نتیجه عکس داده است و نه تنها عملیات حزبالله متوقف نشده بلکه در روزهای اخیر مناطق جدیدی از سرزمینهای اشغالی از جمله شهر «حیفا» توسط مقاومت لبنان هدف قرار گرفتهاند.
حزبالله امروز (شنبه) نیز با موشکهای «فادی1» و «فادی۲»، تاسیسات نظامی شرکت تولید جنگ افزار «رافائل» رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد. همچنین رسانههای عبری اعلام کردند که صبح شنبه حدود ۳۰ عملیات شلیک موشک علیه شهرک «کریوت» انجام شد که برخی منازل در آتش سوختند.
حتی تصاعد تنش در مرزهای شمالی، شمار آوارگان را نیز افزایش داده است و با سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله که «گفت اقدامات رژیم اشغالگر روند آواره کردن صهیونیستها را افزایش داده و فرصت بازگرداندن آنان را محال میکند» فضا برای بازگشت آنها غیرممکن شده است و تحلیلگران اسرائیلی هم به آن اذعان دارند.
در همین ارتباط «اودی سیگال» تحلیلگر کانال ۱۳ تلویزیون اسرائیل با اشاره به وعده نتانیاهو برای بازگرداندن آوارگان به شمال سرزمینهای اشغالی، تاکید کرد:«سوالی که مقامات به آن پاسخی ارائه نکردهاند این است که افزایش تنشها چه کمکی به بازگشت اسرائیلیها به خانههایشان در مرز با لبنان میکند».
مسئله مهم دیگر این است که عملیاتهای تروریستی در لبنان، دست مقاومت را برای حملات آتی به عمق سرزمینهای اشغالی باز گذاشت. از این حیث اگر تاکنون حزبالله در راستای قواعد درگیری محدود فقط تا شعاع 50 کیلیومتر سرزمنیهای اشغالی عملیات انجام میداد اما اکنون دشمن این بهانه را به آن داد تا هر نقطهای از سرزمینهای اشغالی را که بخواهد هدف بگیرد.
لذا افزایش دامنه حملات حزبالله در روزهای اخیر هم حکایت از این دارد که مقاومت همچنان به دست برتر خود در حفظ معادله بازدارندگی با رژیم اطمینان دارد و صهیونیستها را ناتوان از چشمپوشی بر نقاط آسیبپذیری نظامی و اقتصادی و اجتماعی خود در برابر جنگ تمام عیار با لبنان میبیند.
از جنبهای دیگر در ماههای گذشته میانجیهای غربی با فشار واردن کردن بر دولتمردان لبنانی در پی سخت کردن فضای داخلی علیه حمایت نظامی حزب الله از غزه بودهاند تا مقاومت لبنان برای جلوگیری از نارضایتی داخلی و شکلگیری اخلافات سیاسی مقداری دست به عصا عمل کند. اما اکنون با جنایت تروریستی که اسرائیل انجام داد، غربیها دیگر نمیتوانند حزبالله را متهم کنند و عواقب توسعه برد عملیاتی مقاومت متوجه دولت نتانیاهو است.
حتی برخلاف تصور سران اشغالگر، لبنانیها به محض انفجار پیجرها به یاری هم وطنان خود شتافتند و با دادن خون نگذاشتند تا تلفات غیرنظامیان بیشتر شود. مردم لبنان از عملیات مقاومت در حمله به سرزمینهای اشغالی حمایت میکنند و این قوت قلبی برای نیروهای حزبالله است تا با آسودگی بیشتر مدیریت صحنه جنگ را انجام دهند.
اذعان به گرفتن انتقام سختتر از قبل از دشمن از سوی سید حسن نصرالله که صهیونیستها درباره عملی شدن وعدههای او تردیدی ندارند، خود گواه این ماجراست که عملیاتهای تروریستی به بازسازی معادله بازدارندگی برای صهیونیستها کمکی نکرده است.
ناکارآمدی توان نظامی در وضعیت سردرگمی استراتژیک
رژیم صهیونیستی با حملات ترکیبی اخیر به لبنان، نشان داد که بیحساب و کتاب همه کارتهای خود را در برابر حزب الله رو میکند اما در یک سردرگمی استراتژیک برای تعیین اهداف اصلی جنگ، نجات از بحرانها و کسب پیروزی به سر میبرد.
دولت نتانیاهو در یکسال گذشته در تعیین اهداف جنگ در جبهههای مختلف ناکام مانده است و هیچ دستاوردی در میدانهای نبرد کسب نکرده است.
رژیم در حمله نظامی و اشغال غزه قصد داشت حماس را نابود کرده و اسرای صهیونیست را بازگرداند اما اکنون حماس همچنان در قدرت است و از سراسر غزه راکت به سمت اراضی اشغالی شلیک میکند. به همین خاطر نتانیاهو در میانه راه، اهداف اصلی جنگ را تغییر داد و اشغال بخش شمالی را به عنوان تنها گزینه برای دستاوردسازی در برابر مقاومت فلسطین برگزید اما در این طرح و نقشهها نیز شکاف جدی بین سیاسیون و مقامات امنیتی وجود دارد.
رئیس ستاد ارتش و وزیر جنگ صهیونیستی، با بیان اینکه دولت برنامهای برای پسا جنگ در غزه ندارد، ادامه درگیری را به صلاح نمیدانند، زیرا از دید آنها ماندن در محور «فیلادلفی» هم کمکی برای رسیدن به اهداف نخواهد کرد و تنها هزینههای ارتش را افزایش میدهد. با این وجود، در لبنان هم نتانیاهو بیگدار به آب زده است و هنوز برنامه مشخصی ندارد که واقعا از رفتن به دل آتش چه اهدافی را دنبال میکند.
در کرانه باختری هم که با عملیات گسترده در نابلس و جنین، میخواست هستههای مقاومت در این منطقه را خنثی کند عملا کاری از پیش نبرده است و پس از چند روز عملیات نظامی کور، نظامیان اشغالگر دست از پا درازتر برگشتند.
در دریای سرخ اکنون انصارالله یمن اجازه تردد به کشتیهای صهیونیستی را نمیدهد که آسیبهای زیادی را به اقتصاد این رژیم وارد کرده است و با شلیک موشک مافوق صوت که اخیرا عمق اراضی اشغالی را هدف قرار داد، درماندهگی کابینه جنگ در برابر یمن بیش از پیش نمایان شد.
اخیرا در «غور اردن» هم جبهه جدیدی علیه سرزمینهای اشغالی در حال شکلگیری است که سران تلآویو را به شدت نگران کرده است.
بالاتر از اینها، سرشاخ شدن با حزبالله که به مراتب قدرتمند از سایر گروههای مقاومت در منطقه است عواقب پیشبینی نشدهای برای اشغالگران خواهد داشت. زیرا با فرود هزاران موشک در عمق سرزمینهای اشغالی و هدف قرار گرفتن زیرساختها و تاسیسات برق و انرژی و کارخانهها و بنادر و فرودگاهها که در تیررس موشکهای مقاومت قرار دارند، سرزمینهای اشغالی در بحران عمیقی فرو خواهد رفت.
بنابراین در جمعبندی میتوان گفت نتانیاهو که به شدت از سوی مخالفان داخلی و وزرای تندرو کابینه تحت فشار است، برای نجات از بحرانهای امنیتی سطح تنش با حزبالله و دیگر گروههای مقاومت را بالا برده است تا انسجام در داخل را تقویت کند اما این اقدامات چشمانداز کاهش بحران داخلی و خارجی رژیم را به دست نداده است.