الوقت- محمد بن زاید که در دوره ولیعهدی از 8 سال پیش عملا سکان هدایت امارات را در دست گرفته بود پس از مرگ شیخ خلیفه، به عنوان حاکم مطلق این کشور انتخاب شد تا راه برای اجرای پروژه های بلندپروازانه سالهای اخیر او هموارتر شود.
بن زاید از نسل جدید رهبران امارات برخلاف اسلاف خود فردی عملگرا است و در سالهای اخیر تلاش کرده تا کشورش را به بازیگری مهم در منطقه تبدیل کند که اتخاذ همین سیاست به تنشها با عربستان سعودی منجر شده است که دهه ها است سودای رهبری جهان عرب را یدک می کشد.
از آنجا که بن زاید در دوره ولیعهدی عملا عهده دار سیاست خارجی این کشور بود نمی توان انتظار تحولات چشمگیری را در دوره زمامداری او متصور بود و همان سیاستهای سابق در یمن، تنش آفرینی با ایران و توسعه مناسبات با رژیم صهیونیستی به قوت خود باقی خواهد ماند ولی پیگیری این سیاستها با قدرت بیشتری ادامه خواهد داشت،
امارات در سالهای اخیر قدرت منطقه ای خود را در قالب تحرکات جدید در حوزه ژئوپلتیکی خاورمیانه و شمال آفریقا طراحی کرده و بن زاید با سیاستهای مداخله جویانه در منطقه نوعی تغییر در عرصه سیاست خارجی این کشور به وجود آورده است.
قرار گرفتن بن زاید در راس هرم قدرت امارات می تواند تغییرات اساسی در خاندان آل نهیان در عرصه داخلی ایجاد کند. بن زاید در زمان ولایتعهدی با برخی حاکمان امارتها اختلافات اساسی داشت و این اختلافات تا مرز درگیری لفظی هم پیش رفت اما حاکم وقت این کشور تلاش می کرد تا این اختلافات را به حداقل برساند، اما خوی جاه طلبی بن زاید به وضوح نشان داده که در پیشبرد اهدافش صدای هیچ مخالفی را تحمل نمی کند و بنابراین تنشها در بین امارتهای این کشور افزایش خواهد یافت. به ویژه محمد بن راشد آل مکتوم، حاکم دوبی که بن زاید خصومت دیرینه ای با او دارد، اولین زخم تنشها در این امارت اقتصادی سر باز خواهد کرد.
از آنجا که دوبی به خاطر توسعه تجاری و گردشگری رقیب جدی برای ابوظبی به شمار می رود، همواره تلاش کرده در مقابل ابوظبی سیاست مستقلی در پیش بگیرد و این مسئله بر تشدید تنشها بین دو امارت دامن زده است. حاکم دوبی هم که به لطف توسعه اقتصادی ثروت کلانی را برای خود جمع کرده است، در سالهای اخیر خود را در قواره مقامات ابوظبی قلمداد کرده و حرف شنوی از دولت مرکزی نداشت. از زمان شروع جنگ یمن که امارات یکی از عاملان اصلی آن بود، تنش بین حاکم دوبی و بن زاید بر سر شکستهای متوالی مزدوران اماراتی افزایش یافته، چرا که دوبی بخش اعظم هزینههای جنگ یمن را متقبل شده و همین مسئله تنشهای آل مکتوم و بن زاید را به مرحله انفجار رسانده است.
در موضوع بحران قطر هم تنش بین دو امارت مشهود بود، در حالی که بن زاید متاثر از سیاستهای سعودی خواهان قطع تمامی روابط با دوحه بود اما حاکم دوبی چنین اقدامی را در تضاد با منافع امارات در همکاری با همسایگان می دید. اگرچه همه هفت امارت در مسائل داخلی خود مستقلانه عمل می کنند اما بر اساس سنت دیرینه در این کشور، تصمیم گیری بر سر مسائل منطقه ای و بینالمللی باید با مشورت همه امارتها انجام شود اما بن زاید با زیر پا گذاشتن این سنتها خودسرانه عمل کرده و همین مسئله به تشدید تنشها بین حاکمان امارتها با ابوظبی منجر شد. خشم و نارضایتی حاکم دوبی هم بر سر یکه تازی های بن زاید بود، چرا که این تصمیمات خسارات سنگینی را به درآمدهای تجاری دوبی وارد کرده و چهره اقتصادی این شیخ نشین را در جهان مخدوش کرده است و ادامه این سیاستها می تواند به تنزل جایگاه این امارت در جهان منتهی شود که در دو دهه گذشته با جذب سرمایه گذاری خارجی به قطب اول اقتصادی در حاشیه خلیج فارس تبدیل شده است.
از آنجاکه بن زاید در عرصه سیاست خارجی یکجانبهگرایانه عمل می کند، لذا اختلافات میان دولتمردان اماراتی در آینده بیش از پیش افزایش خواهد یافت که اولین تاثیر آن میتواند در دوبی خود را نشان دهد که بن زاید با استفاده از نفوذ و قدرت خود استفاده کرده و قبایل دوبی را به برکناری آل مکتوم وادار کند. بن زاید برای رسیدن به اهدافش در داخل، از حمایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در عرصه خارجی هم برخوردار است که نقطه قوتی برای او به حساب می آید و در صورت لزوم می تواند از قدرت آنها استفاده کند. همان کاری که محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در عربستان انجام داد و با کمک آمریکا منصب ولایتعهدی را غصب کرد.
باتوجه به اینکه بن زاید در سالهای گذشته اداره امور امارات را برعهده داشت بنابراین در سیاست خارجی تحول خاصی رخ نخواهد داد اما زیادهخواهی او برای جلوگیری از آزادی عمل دیگر امارتها در تصمیمات مهم کشوری به تشدید تنشها در دربار این شیخ نشین دامن زده و به تضعیف جایگاه سیاسی و اقتصادی امارات در جهان منجر خواهد شد.