دو نگاه در مورد حمله علل حمله روسیه به اوکراین وجود دارد: بر اساس نگاه اول روسیه محرک اصلی جنگ و همچون اهریمنی است که قصد دارد مرزهای حاکمیتی خود را با اشغال یک کشور مستقل توسعه ببخشد اما در نگاه دوم با فهم صورت مساله و خوانشی وارونه نسبت به جریان غالب عرب، در پی یافتن حقیقت بحران خواهیم بود.
الوقت – در چند ماه گذشته و به ویژه پس از صدور فرمان آغاز عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین با فرمان ولادیمیر پوتین، کشورهای غربی به طور مداوم بر اشغالگرانه بودن اقدام مسکو تاکید دارند. آنها با متهم کردن ولادیمیر پوتین به توسعهطلبی و انگیزههای جاهطلبانه موجی بزرگ از محکومیت و تحریم را علیه مسکو به راه انداختهاند اما در این میان هیچگاه اشارهای به زمینههای شکلگیری بحران اخیر و عامل تحرکات کنونی روسیه نمیشود.
در واقع، همواره یک رویداد را میتوان با دو نگاه مورد خوانش قرار داد. یکی نگاه غالب مورد تبلیغ رسانههای غربی و دیگری خوانشی که میتوان عنوان رویکرد «نگاه وارونه» را بر آن اطلاق کرد. بر اساس نگاه اول روسیه محرک اصلی جنگ و همچون اهریمنی است که قصد دارد مرزهای حاکمیتی خود را با اشغال یک کشور مستقل توسعه ببخشد اما در نگاه دوم با فهم صورت مساله و خوانشی وارونه نسبت به جریان غالب عرب، در پی یافتن حقیقت بحران خواهیم بود. بنابر این، در نوشتار حاضر تلاش خواهد شد با نگاهی وارونه نقش غرب در شکلگیری وتشدید بحران اوکراین مورد بررسی قرار بگیرد.
نقش ویژه غرب در شکلگیری بحران اوکراین
در ارتباط با نقش غرب در شکلگیری بحران کنونی اوکراین و نیر صدور فرمان پوتین برای آغاز عملیات ویژه در چند روز گذشته میتوان دو مساله مهم اشاره کرد:
الف) گسترش ناتو به سوی مرزهای روسیه و تهدید امنیت ملی مسکو:
بدون تردید، با وجود اغفال رسانههای غربی، مهمترین عامل و زمینه وقوع بحران اوکراین و تصمیم پوتین برای آغاز عملیات ویژه را گسترش ناتو به سوی شرق و مرزهای روسیه ارزیابی کرد. در شرایطی کنونی خواسته اصلی روسیه، توقف هر گونه نفوذ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک ناتو به سوی شرق است. نماد بارز این امر را در سخنان مقامات مختلف روسیه مورد مشاهده قرار داد که بارها تاکید کردهاند: «کاملاً ضروری است که اطمینان حاصل شود که اوکراین هرگز و هرگز عضو ناتو نمیشود.»
در تایید این نگرانی تنها کافی است به روند گسترش ناتو در مرزهای نزدیک روسیه طی سالهای بعد از 1997 اشاره شود. در سالهای بعد از 1997 به ترتیب 14 کشور استونی، لتونی، لیتوانی، لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان، رومانی، اسلوونی، کرواسی، مونتهنگرو، آلبانی، مقدونیه شمالی و بلغارستان که همهگی جزیی از جمهوریهای استقلالیافته از اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند، به عضور ناتو در آمدهاند. در چند وقت اخیر نیز ناتو تلاش دارد اوکراین را نیز به عنوان یکی از اعضای جدید خود بپذیرد. برای مثال اعضا ناتو در نشست بخارست در سال 2008 میلادی ضمن استقبال از تمایل اوکراین و گرجستان برای پیوستن به این ائتلاف، موافقت کردند که این دو کشور عضو ناتو خواهند شد.
چنین سناریویی برای روسها به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست و آنها اکنون به این باور رسیدند در مسیر برانداختن و کنار زدن طیف غربگرایان حاکم در کییف به رهبری ولودیمیر زلنسکی، در اوکراین راهبرد مداخله نظامی را در پیش بگیرند.
ب) انگشت گذاشتن ناتو بر خط قرمز پوتین:
هر چند پیشتر ناتو در مرزها استونی و لتونی با همجواری با روسیه رسیده اما واقعیت امر این است که جایگاه استراتژیک اوکراین برای مسکو، در مقطع کنونی، موجب شده که این کشور تا حدود زیادی به شکلی واقع بینانه فازی تهاجمی را اتخاذ کند. در واقع، کرملین بارها اعلام کرده که اوکراین برای پوتین و مسکو نه تنها عمق استراتژیک بلکه یک خط قرمز اصلی میباشد که هیچگونه مماشاتی در ارتباط با آن ممکن نیست.
در واقع، ولادیمیر پوتین در مقطع کنون دو خط قرمز را تعیین کرده که آنهم عبارتند از: عدم موج جدید گسترش ناتو به سوی شرق و دیگری عدم پیوستن اوکراین به ناتو است. قبل از صدور فرمان اخیر پوتین نیز دولت روسیه در ارتباط با موضوع اوکراین یک رشته درخواستها را با دولتهای غربی مطرح کرده بود؛ از جمله اینکه اوکراین هرگز به ناتو ملحق نشود و فعالیتهای این سازمان دفاعی در برخی کشورهای عضو آن مثل لهستان محدود بماند.
در سطح دوم، کرملین به هیچ عنوان منزوی شدن روسیه توسط سیاستهای ناتو و آمریکا را نمیتواند بپذیرد. در واقع، از نگاه پوتین، هدف آمریکا و متحدانش در ارتباط با مطرح کردن ادعای قصد مسکو برای حمله به اوکراین تضعیف و منزوی کردن روسیه در سطح منطقهای و بینالمللی است. حتی بعد از صدور فرمان عملیات ویژه پوتین اعلام کرد: هیچ راهحل و چارهای در ارتباط با اتخاذ تصمیم اخیر نداشته است و روسیه به نقطهای کشیده شده که نمیتواند پیش از آن عقبنشینی کند.
در سطح سوم، مسکو حفظ وضع موجود را در بحث بحران اوکراین مدنظر قرار داده تا به نوعی موضوع الحاق شبه جزیره کریمه از دستور کار کشورهای غربی خارج شده و به عنوان یک واقعیت میدانی پذیرفته شود. نقشه غرب برای برهم زدن معادلات و حمله ارتش اوکراین به دو جمهوری «لوهانسک» و «دونتسک» موجب شده که اکنون حل مناقشه «دونباس» در چارچوب پایبندی طرفین به توافق «نرماندی» و «توافقنامه مینسک» ممکن نباشد.
نقش غرب در تشدید بحران اوکراین
علاوه بر نقش غربیها در شکلگیری بحران اوکراین بعد از آغاز عملیات ویژه روسیه کشورهای غربی بدون تردید نقشی بزرگ را در تشدید بحران در اوکراین داشتهاند.
تبلیغات رسانهای بزرگ برای تحریک روسیه به جنگ:
در سطح ابتدای نقش تبلیغاتی و جنگ رسانهای غرب علیه وسیه همچنان یکی از عاملهای اصلی تشدید بحران در اوکراین است. در روزهای قبل از آغاز بحران پروپاگاندای بزرگ غربیها در باب حمایت اوکراین، این تصور در ولودیمیر زلنسکی ایجاد شد که با توجه به حمایت غربیها، یا روسیه به این کشور حمله نخواهد کرد یا اینکه در صورت حمله نیروهای روس با شکست بزرگ مواجه خواهند شد.
حتی اظهارات مکرر غربیها مبنی بر قریب الوقوع بودن حمله روسیه و تعیین موعدهای دروغین برای انجام حمله این تصور را در میان مقاما اوکراینی ایجاد کرد که جنگ صورت نخواهد گرفت. در شرایط کنونی نیز شاهد هستیم که کشورهای غربی به جای اینکه بر مساله توافق و صلح میان مسکو کییف متمرکز باشند، نیروهای ارتش و دولت اوکراین را ترغیب به مقاومت همهجانبه و تمام عیار میکنند و از طولانی شدن جنگ سخن به میان میآورند. در واقع این اظهارات موجب شده که به صورت غیر مستقیم بحران تشدید شود. زیرا تصور تسلیم شدن و محدود شدن جنگ را از دولت کییف گرفته است.
برای نمونه فرانسه، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه در افتتاحیه نمایشگاه بینالمللی کشاورزی در پاریس گفت: جنگ به اروپا بازگشته است. جنگ اوکراین طول خواهد کشید و ما باید برای آن آماده شویم. ماکرون گفت: جنگ به اروپا بازگشته است. این جنگ به طور یکجانبه توسط پوتین انتخاب شد. این جنگ ادامه خواهد داشت و همه بحران هایی که با آن همراه است عواقب پایداری خواهد داشت.