الوقت- با گذشت بیش از سه سال از زمانی که چهار کشور عربی امارات،عربستان سعودی،بحرین و مصر به دنبال اولین سفر منطقه ای ترامپ در سال2017؛ روابط خود با قطر را قطع کردند و با طرح اتهاماتی علیه قطر،اقدام به تحریم این کشور نمودند، نگاه ها در شورای همکاری خلیج فارس به اعلام نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری در امریکا دوخته شده است. انتخاباتی که به ظن برخی از اعضای شورای همکاری می تواند در صورت پیروزی بایدن در آن، به حل بحران فعلی کمک کند. این درحالیست که برخی دیگر از اعضای شورای همکاری خلیج فارس به دنبال پیروزی ترامپ در این انتخابات بوده و عدم بقای وی در کاخ سفید را به منزله تهدید علیه بخشی از منافع خود می دانند.
با این حال و با توجه به شانس بالای جو بایدن برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، این سوال قابل طرح است که آیا وی قادر به فیصله دادن بحران ناشی از پرونده قطر در شورای همکاری خواهد بود؟ و در همین رابطه چه تفاوت هایی میان سیاست های منطقه ای بایدن و ترامپ، بالاخص در قبال اعضای شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد؟
تاکتیکی متفاوت در درون یک راهبرد واحد
اولین نکته در خصوص سیاست های منطقه ای امریکا آن است که این سیاست ها با تغییر روسای جمهور این کشور دچار تغییراتی راهبردی نخواهد شد و تفاوت های ایجاد شده صرفا به تاکتیک ها مربوط می شود. در واقع بایدن عملا خود را متعهد به حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و تلاش برای ارتقای جایگاه تل آویو در منطقه و خروج آن از انزوای سیاسی می داند و در این بین مسیری که ترامپ در این راستا پیموده است را ادامه خواهد داد.
از همین رو فشارها بر آن دسته از اعضای شورای همکاری خلیج فارس که به روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی نپیوسته اند ادامه خواهد داشت اما جنس فشارها ممکن است متفاوت باشد. بر این اساس کشورهایی نظیر امارات که اقدام به عادی سازی روابطشان با رژیم صهیونیستی نموده اند از این بابت نگرانی نداشته و حتی از این امر(داشتن روابط سیاسی با رژیم صهیونیستی ) به عنوان دستاورد و اهرمی در مقابل فشارهای احتمالی بایدن در سایر حوزه ها استفاده خواهند کرد.
با این حال بایدن از قبل نیز اعلام کرده است که جنگ افروزی های عربستان در منطقه را تحمل نخواهد کرد و البته مسائل مربوط به حقوق بشر در کشورهای منطقه را با جدیت بیشتری دنبال می کند. این امر یکی از تفاوتهای تاکتیکی میان دموکراتها و جمهوری خواهان است و اگرچه به بهانه ای در دست سران کاخ سفید برای اخذ امتیازات بیشتر از برخی کشورهای منطقه تبدیل شده؛ اما به هر روی منامه، ابوظبی و ریاض به خوبی از احتمال بالای بروز شکاف در روابطشان با واشینگتن در خصوص مسائل ذکر شده آگاهند.
همین امر سبب شده است تا کشورهایی نظیر قطر،عمان و کویت که نسبت به جنگ یمن ملاحظاتی اساسی داشته و وضعیت حقوق بشر در این کشورها نسبت به سه عضو دیگر شورای همکاری خلیج فارس از شرایط مطلوبتری برخوردار است، تمایل به پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا داشته باشند.
بنابراین این تفاوت های تاکتیکی و نه راهبردی است که دسته ای از اعضای شورای همکاری را به ترامپ و دسته ای دیگر را به بایدن خوشبین کرده است و برای بررسی امکان توفیق سیاست های بایدن در قبال مسائل مربوط به شورای همکاری؛باید تاکتیک های احتمالی وی را مورد ارزیابی قرار داد.
بایدن و پرونده قطر
اولین نکته حائز اهمیت در خصوص پرونده قطر آن است که اقدام کشورهای چهارگانه عربی در قطع روابطشان با قطر و تحریم این کشور،درست پس از اولین سفر منطقه ای ترامپ حادث شد. لذا می توان گفت ترامپ با وجود آنکه بارها از تمایلش برای حل و فصل این پرونده خبر داده و تلاش هایی را نیز در این زمینه داشته است اما در ابتدای شروع این بحران به کشورهای چهارگانه چراغ سبز نشان داده و در ادامه نیز عملا از مواضع آنها حمایت کرده است. این درحالیست که جو بایدن، معاون رئیس جمهور در دولتی بوده که از روابط خوبی با قطر برخوردار بوده است؛ لذا در نگاه اول تغییر شخص ترامپ، امکان تغییر شرایط حاکم بر این پرونده را ممکن می سازد.
از سوی دیگر پیگیری مسائل مربوط به حقوق بشر و آزادی های سیاسی از سوی بایدن، به خودی خود فشارها بر ابوظبی، منامه و بالاخص ریاض و شخص بن سلمان را افزایش خواهد داد. این امر در شرایطی که بن سلمان بیش از هر زمان دیگری خود را به تخت پادشاهی نزدیک (بیماری و سن بالای ملک سلمان) و البته همزمان موقعیتش را نیز متزلزل می بیند، اهمیت می یابد. بر این اساس ریاض به عنوان یکی از کلیدی ترین عناصر پرونده قطر برای حفظ جایگاه بن سلمان و دور کردن تهدید بدیلی به نام بن نایف، در مقابل بایدن و خواست او در خصوص پرونده قطر نرمش هایی را از خود نشان خواهد داد. با این حال ابوظبی، به عنوان عنصر دیگر این پرونده که نقش پررنگ تری در عدم فیصله یافتن این بحران داشته است؛ مقاومت بیشتری در مقابل بایدن خواهد داشت و در این بین حساب ویژه ای نیز بر روی تعاملاتش با تل آویو بازکرده است.
هر چند ابوظبی نیز در نهایت برای حفظ جایگاه منطقه اش در نگاه و طرح های واشینگتن، مجبور به همراه شدن با بایدن در این امر خواهد شد. چرا که امارات تلاش زیادی برای تسخیر جایگاه ریاض در سیاست های منطقه ای امریکا نموده است و قصد ندارد به سادگی از این رقابت خارج شود. از طرفی بخش دیگری از پیگیری های بایدن مربوط به پرونده یمن می باشد و طبیعتا ابوظبی خود را ناچار خواهد دید برای دستیابی و حتی حفظ موقعیت و منافعی که در یمن دنبال کرده است با بایدن همراهی بیشتری داشته باشد. هر چند ریاض نیز در این پرونده تحت فشار قرار خواهد گرفت و تصمیم برای پایان دادن به جنگ یمن برای سعودی ها به مراتب دشوارتر از اتخاذ چنین تصمیمی برای امارات است؛ چرا که دستاورد ریاض در این جنگ کاملا صفر بوده است. این امر امکان امتیازدهی بیشتر ریاض در پرونده قطر را با هدف اخذ حداکثر امتیاز در پرونده یمن ممکن می سازد.
چشم انداز پرونده قطر با فرض روی کار آمدن بایدن
با توجه به اینکه قطر از همان ابتدای بحران مواضعی اصولی اتخاذ کرده و از هرگونه مذاکره در شرایط احترام متقابل استقبال کرده است، توپ در زمین سعودی ها خواهد بود. این امر در کنار پیگیری مسائلی نظیر جنگ یمن و حقوق بشر و آزادی های سیاسی، فشارها بر ابوظبی و بالاخص ریاض در قبال این پرونده را افزایش خواهد داد و جایگاه بن سلمان را نیز با تهدیدی جدی مواجه خواهد کرد.
با این حال پیچیدگی اختلافات و تاریخی بودن آنها در کنار وضع پیش شرط هایی برای مذاکره از سوی کشورهای چهارگانه، پرونده قطر را بویژه برای بن سلمان و ریاض تبدیل به موضوعی حیثیتی کرده است و همین امر تاکنون تمامی میانجگریها و طرح های پیشنهادی حل و فصل اختلافات را ناکام گذاشته است. این موارد چشم انداز حل بحران در شورای همکاری که اکنون تنها فقط نامی از آن باقی مانده و مدتهاست که به کما رفته است را در آینده ای نزدیک و حتی با فرض روی کار آمدن بایدن ناروشن می کند.