الوقت- وزارت دفاع آمریکا تهدید کرد در صورتی که اتحادیه اروپا به طور یکجانبه به اجرای طرحهای دفاعی خود ادامه دهد، واشنگتن اقدام به مقابله به مثل خواهد کرد. آلن لرد، معاون وزیر دفاع آمریکا در نامه ای به فدریکا موگرینی هشدار داد طرح های تقویت همکاری دفاعی درون اروپا می تواند چندین دهه همکاریهای ترانس آتلانتیک را تضعیف کند و به ناتو آسیب بزند. این هشدار آمریکا در حالی صورت میگیرد که مقامات کاخ سفید بارها از اروپا خواسته اند بودجه های نظامی را افزایش دهند و از بار هزینه های مالی و امنیتی آمریکا بکاهند. این هشدار واشنگتن باعث ایجاد سوال مهمی می شود که آمریکا در سیاستهای اعمالی خود در مورد اروپا به دنبال چیست؟
همکاری های امنیتی و اقتصادی آمریکا با اروپا
پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا بزرگترین طرح سیاست خارجی خود با عنوان طرح مارشال را تحت عنوان بازسازی اروپا به اجرا گذاشت درسیاست های اعلامی گفته شد این طرح برای حذف معضلات پس از جنگ و ایجاد امنیت ورفاه است تا بستر دیکتاتوری از بین برود. اما این کمکهای مالی آمریکا که آن زمان 13 میلیارد دلار بود و ارزش روز آن در زمان حال بیش از 150میلیارد دلار است اهداف دیگری را دنبال میکرد.
یکی از شروط آمریکا برای ارائه این کمکها، درخواست مشترک کشورهای اروپایی بود برای دریافت این کمکها بود تا بدین وسیله دولتهای همسو با خود را تقویت کند. آمریکا با طرح مارشال یک بازار توانمند برای خرید محصولات آمریکایی ایجاد کرد و در این راستا تعرفه های مورد نظر خود را برای تجارت با اروپا دیکته کرد. مهمترین نتیجه ای که آمریکا انتظار آنرا داشت به وقوع پیوست زیرا زمانی که کشورهای اروپایی باید درخواست مشترک و میزان کمک را تعیین میکردند سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه را ایجاد کردند و شوروی سازوکار آن را مخالف حاکمیت و استقلال دولتها عنوان کرد و با آن مخالفت کرد. کشورهای همسو با شوروی نیز از پیوستن به آن خودداری کردند و به این ترتیب اروپا دو قطبی شد و از طرف دیگر دلار به یک ارز رایج جهانی تبدیل شد. دو سال پس از طرح مارشال آمریکا درسال 1949 پیمان امنیتی ناتو را با کشورهای اروپایی ایجاد کرد شوروی نیز در مقابل طرح مارشال طرح کُمِکان و در مقابل ناتو «ورشو» را بابرخی کشورهای بلوک شرق ایجاد نمود.
اگر چه با توجه به فضای جنگ سرد به نظر میرسید این یک شکاف ایدئولوژیک است اما سیاستهای آمریکا پس از جنگ سرد و به خصوص در زمان ترامپ این حقیقت را آشکار نمود که تحقق منافع آمریکا در ایجاد شکاف بین روسیه و اتحادیه اروپاست.
دکترین ترامپ و روابط با اروپا
ترامپ پس از روی کار آمدن با یک رویکرد دولبه ترکیبی از نو انزواگرایی(New Isolationism) و رئالیسم تهاجمی(Offensive Realism) سعی نمود آمریکا را در آستانه خروج از نظام تک قطبی در یک وضعیت هژمونی تثبیت کند.
براساس رویکرد نوانزواگرایی از هر گونه تعهد هزینه بار بین المللی خارج میشود و با تکیه بر رئالیسم تهاجمی شروع به بیشینه سازی قدرت آمریکا و جلوگیری از قدرت گیری سایر بلوکهای قدرت میکند.در یک نظام تک-چند قطبی یک قدرت بزرگ و چند قدرت منطقه ای وجود دارند اتحادیه اروپا، روسیه و چین سه بلوک قدرت هستند که آمریکا تمایلی به قویتر شدن آنها ندارد. اگر چه اختلاف آمریکا با چین و روسیه دیرینه تر است اما با توجه به روابط آمریکا با بلوک اروپا و شباهت نظامهای سیاسی لیبرال دموکراسی اروپایی و آمریکا به خصوص پس از جنگ جهانی دوم تصور میشد جنگ احتمالی بین اروپای غربی و آمریکا برای همیشه حذف شده است بسیاری از تحلیل گران برای تشخیص روابط اروپا و آمریکا از نظریه صلح دموکراتیک کانت (democratic peace) که بیان میکند دموکراسی ها با هم نمیجنگند،برای تصدیق این نوع رابطه بهره می جستند. اما ترامپ در یک شیفت پارادیمی وتغییر بنیادین دکترین سیاست خارجی در عمل این محاسبات را برهم زده است و نشان می دهد آمریکا همانگونه که از قدرت یابی چین و روسیه نگران است از قدرت گرفتن اروپا نیز هراس دارد او با مطرح کردن سیاست نخست آمریکا وتفسیری نوین از استثناگرایی آمریکایی(American Exceptionalism) تقدم منافع آمریکا بر منافع تمامی بازیگران حتی اگر به ضرر آنها باشد را پیش گرفت.
اقدامات اروپا و نگرانی های آمریکا
با استعفای جیمز متیس از وزارت دفاع به عنوان آخرین فردی که در کابینه ترامپ منافع امنیتی اروپا را در قالب روابط سنتی فرا آتلانیتک در نظر میگرفت ، نگرانی اروپا بیش از پیش افزایش پیدا کرد. «کارل بلدت » نخست وزیر سابق سوئد در این باره گفت: این لحظه هشدار در اروپاست.تصمیم های ناگهانی ترامپ برای خروج سربازان آمریکا از افغانستان و سوریه اروپا را بیشتر از قبل به فکر ایجاد یک امنیت مستقل از آمریکاپیش برد، سال گذشته «ژان کلود یونکر» رئیس کمیسیون اتحادیه از تشکیل ارتش واحد اروپایی خبر داد. با توجه به پیش بینی ناپذیری ترامپ در پایبندی به وعده های امنیتی خود، اروپا تلاش برای ایجاد امنیت مستقل را سرعت بخشید. در فروردین ماه گذشته یک صندوق دفاعی(EDF) با 13 میلیارد یوروبرای طرح های مشترک تصویب نمود؛ که هدف آن تهیه تجهیزات و سلاح های استراتژیک از جمله پهپادهای تهاجمی است. این طرح در ادامه سلسله اقداماتی است که اروپا در آبان ماه سال 96 با ایجاد یک صندوق دفاعی مشترک با 5 میلیارد پوند(5/6 میلیارد یورو) موسوم به پسکو(Permanent Structured Cooperation) برای یک ائتلاف نظامی بزرگ تصویب نموده است؛ فرانسه و آلمان به عنوان دو عضو مهم اتحادیه اروپا پایه های اصلی پسکو را تشکیل دادند پس از پسوستن چند کشور دیگر بر ایجاد یک شبکه تجهیزاتی و آموزشی برای ارتقا ارتش اروپا تمرکز نموده اند.
با توجه به اینکه آن زمان انگلیس در حال خروج از اتحادیه اروپا بود پسکو بدون حضور انگلیس کار خود را شروع نمود اما با بالا گرفتن زمزمه های لغو برگزیت ممکن است در آینده انگلیس نیز به این پیمان ملحق شود و این مساله به شدت آمریکا را نگران میکند. ترامپ در سند امنیت ملی بر خلاف روسای جمهور قبلی فقط یکبار از ناتو نام میبرد همچنین دراین سند از اروپا میخواهد تا سال 2024 بودجه دفاعی را تا 2 درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند اما تناقض آنجاست که برخلاف این استراتژی،وزارت دفاع در نامه اخیر خود به موگرینی عمیقا از مقررات صندوق دفاع و شروط کلی پسکو ابراز نگرانی نموده زیرا مقررات صندوق آنرا کاملا در انحصار اروپا قرار میدهد؛ از طرف دیگر شروط پسکو نیز به اتفاق آرا تصویب میشود که اگر یک عضو مخالف حضور واشنگتن در آن باشد آمریکا از چنین سازوکاری حذف می شود.
آثار طرح های دفاعی اروپا
در مجموع اقدامات متقابل اروپا و آمریکا بیانگر این است که : 1- ترامپ در یک استراتژی مشخص و قابل قبول امنیتی در ارتباط با اروپا سردرگم شده است. «کارن فون هیپل» مدیر یک پژوهشکده معتبر نظامی در لندن در این مورد میگوید: «ترامپ فکر میکند میتواند دو چیز متناقض را داشته باشد او سربازان آمریکایی را از هر میدان نبردی خارج میکند، پشتیبانی مالی نهادهای بین المللی مانند ناتو و سازمان ملل را کم میکند آمریکا را در رهبری صلح لیبی و سوریه کنار میکشد و هنوز هم میخواهد جایگاه مهم و برجسته خود را را حفظ کند»
2-یکی از سیاستهای ترامپ برای جلوگیری از قدرت یابی قطبهای قدرت ایجاد شکاف بین قدرت های بالقوه یا حفظ شکاف موجود است در این زمینه اگر چه بین روسیه و اتحادیه اروپا به دلیل مساله اوکراین این شکاف وجود دارد اما بیم نزدیک شدن چین و اتحادیه اروپا به دلیل روابط اقتصادی و تجاری وجود دارد. ترامپ سعی نمود اروپا را متقاعد به تحریم شرکت چینی هواوی کند اما فروردین ماه گذشته اروپا از تحریم هواوی امتناع نمود. اتحادیه اروپا وچین برخلاف سیاستهای تجاری ترامپ، موضع نزدیکی در تقویت سازمان تجارت جهانی دارند. یک اروپای مستقل روابط نزدیکتری با چین برقرار میکند زیرا ناچار نیست در ازای تامین شدن امنیتش ، روابط خود باچین را متناسب با واشنگتن تنظیم کند و این یک تهدید حیاتی برای آمریکاست.
3- اما مهمترین تهدیدی که اروپای مستقل برای آمریکا دارد بعد ایدئولوژیک آن است. اروپا میتواند جایگزین آمریکا در هنجارهایی لیبرال دموکراسی باشدکه آمریکا مدعی پیاده کردن آن در 70 سال گذشته بوده است.
4-طرح های دفاعی و نظامی اروپا باعث توسعه تجهیزات انحصاری می شود که در آینده به بازار پر رونق صادارات اسلحه آمریکا آسیب وارد میکند آمریکا 34 درصد صادرات جهان را دراختیار دارد درحالی که اتحادیه اروپا با داشتن بیش از 23درصد تجارت اسلحه جهان اولین رقیب آمریکا محسوب می شود. دو کشور عضو پسکو ، فرانسه رتبه سوم و آلمان رتبه چهارم فروش اسلحه را دارند اتحاد این دو کشور در تولید تجهیزات نظامی یک تهدید استراتژیک برای آمریکاست بنابراین جای تعجب نیست که «گوردون ساندلند» سفیر آمریکا در اتحادیه اروپا درواکنش به این اقدام آنها را به تحریم تهدید نمود .