الوقت- در حالی که اتحادیه اروپا این روزها با چالش جدایی بریتانیا روبروست، همگاریی سیاسی بزرگترین اتحادیههای سیاسی و اقتصادی منطقهای رو به افول است.
پس از اختلاف نظر رهبران اروپایی بر سر بحران مهاجرت که از دو سال پیش به این سو باعث شد تا کشورهای عضو به دو گروه مخالفان و موافقان درهای باز به روی مهاجران دسته بندی شود، به تازگی تنش میان فرانسه و ایتالیا نیز بالا گرفته است.
بالا گرفتن تنش اخیر میان رم و پاریس باعث شده تا نگاههای مبهم به آینده همبستگی در اتحادیه اروپا بیش از گذشته باشد.
تنش رم و پاریس بر سر چیست؟
تنش اخیر میان پاریس و رم از آنجا بالا گرفت که «لوییجی دیمایو»، معاون نخستوزیر ایتالیا در سفر خود به پاریس با دو تن از رهبران جنبش اعتراضی «جلیقه زردها» دیدار کرد. این دیدار با واکنش و اعتراض فرانسه روبرو شد و پاریس این اقدامات را باعث ضربه زدن به روابط دو طرف دانست و در واکنش سفیر خود را از ایتالیا فرخواند.
اما تنش میان فرانسه و ایتالیا تنها به دیدار جنجالی اخیر مربوط نیست، بلکه پیش از این برخی دیگر از مقامات کابینه ایتالیا از جمله وزیر گردشگری این کشور نیز حمایت خود را از جنبش جلیقه زردهای فرانسه اعلام و اعتراض علیه دولت ماکرون را حق آنان عنوان کرده بود.
در واقع روابط فرانسه و ایتالیا از تابستان سال جاری و پس از به قدرت رسیدن جنبش پوپولیست «پنج ستاره» و حزب دستراستی «لیگ» دچار تنش شد و مدت ها پیش از آغاز اعتراضات جنبش جلیقه زردها در پاریس، معاون نخستوزیر ایتالیا در اظهاراتی علنی فرانسه را به استعمارگری در آفریقا متهم کرده بود. این اتهام زنی ایتالیاییها علیه فرانسویها در واقع بدلیل رقابتی است که دو کشور در لیبی دنبال میکنند و هرکدام با حمایت از برخی گروهها در لیبی، اهداف مجزایی را در این کشور جنگ زده دنبال میکند. در حالی که در جنوب لیبی به طور عمده گروههای مورد حمایت فرانسه قدرت را در دست دارند در شمال این نفوذ در اختیار گروههای مورد حمایت ایتالیا است. از سوی دیگر دو کشور بیشترین تلاش را برای کنترل مناطق نفتخیز لیبی در شمال ای کشور بویژه منطقه سرت دنبال میکنند و از این رو اتهامات متقابلی را علیه هم در مورد فعالیت در لیبی مطرح میکنند.
دو کشور همچنین بر سر مسئله مهاجرت به شدت دچار اختلاف نظر میباشند و رهبران دولت راستگرای ایتالیا بخشی از بحران امروزی مهاجرت را بدلیل سیاست درهای باز رهبران پاریس و همچنین برلین در اتحادیه اروپا عنوان میکنند. همزمان با تنش اخیر دو کشور نیز، نخست وزیر ایتالیا به صراحت براین موضوع تاکید کرد که درصورت همراهی پاریس در موضوع مهاجران، دو کشور میتوانند به اختلاف نظرهای خود پایان دهند، هرچند هیچ نشانهای از پایان این اختلافات دیده نمیشود.
اختلاف فرانسه و ایتالیا، نوک کوه یخ
اما اختلافات اخیر فرانسه و ایتالیا به عنوان دو عضو اتحادیه اروپا به اعتقاد بسیاری نوک قله کوه یخ تنشها در اروپا را نشان میدهد و خوش بینی سالهای گذشته در مورد روند همگرایی روبه رشد در اتحادیه اروپا را زیر سوال میبرد. اختلاف دو عضو اتحادیه اروپا تا بدین حد که یکدیگر را به استعمارگری متهم کنند، تقریبا در این اتحادیه بی سابقه است.
تا کمتر از دوسال پیش بسیاری روند همگرایی اتحادیه اروپا را نمونه موفق گسترش حوزههای همگرایی منطقهای عنوان میکردند که در نهایت میتواند به ایالات متحده اروپا منجر شود. امروز اما کمتر کارشناسی میتواند چنین آینده روشنی را برای اتحادیه اروپا متصور شود.
یک دلیل شکلگیری این وضعیت در اتحادیه اروپا میتواند ناشی از رشد جریانات راستگرا و ملیگرا در غرب ارزیابی شود. تلاش بریتانیا برای جدایی از اتحادیه اروپا، روی کارآمدن جنبش پوپولیست «پنج ستاره» و حزب دستراستی «لیگ» در ایتالیا و صعود حزب دست راستی جبهه ملی مارین لوپن، به عنوان رقیب قدرتمند دولت حاکم فرانسه در انتخابات اخیر همگی حاکی از رشد جریانات راستگرا در اروپاست. همین وضعیت در دیگر کشورها از جمله لهستان و مجارستان به عنوان اعضای شرقی اتحادیه اروپا نیز دیده میشود و بتدریج جریانات لیبرال میانه اروپا در جایگاه اقلیت قرار خواهند گرفت.
این شرایط وقتی برای اتحادیه اروپا پیچیدهتر میشود که مهمترین متحد این اتحادیه یعنی آمریکا با روی کارآمدن دونالد ترامپ بصورت علنی از فروپاشی این اتحادیه حمایت میکند و ترامپ علاوه بر حمایت از بریتانیا برای جدایی و ترغیب این کشور به شکایت از اتحادیه اروپا از همتای فرانسوی خود نیز میخواهد که راه لندن را طی کند.
اما در واقع رشد جریانات راست گرای غربی خود معلول علت دیگری است. شکلگیری اعتراضات جلیقه زردها در فرانسه و گسترش سریع آن به دیگر کشورهای اروپایی از جمله بلژیک و آلمان نوعی واکنش و نارضایتی عمیق از سیاستهای چند دهه اخیر در غرب است که بجای به رسمیت شناختن ملیگرایی و تفاوتهای فرهنگی همواره در تلاش برای اعمال نوعی همگرایی تحمیل شده بوده است. این همگرایی تحمیلی که زمانی بدنبال جهانی سازی ارزشهای مورد نظر خود حتی در کشورهای غیرغربی بود، امروز حتی در غرب نیز به چالش کشیده میشود و در این شرایط موفقیت جهانی سازی لیبرال غربی بیش از هر زمان دیگری در معرض نقد و تهدید واقع شده است. تهدیدی که گسترش اعتراضات در کشورهای اروپایی علیه سیاستهای فعلی اتحادیه اروپا و همزمان رشد جریانات راستگرا مهمترین وجه آن است.