آمریکا میداند که بدون کمک پاکستان به نتیجه مطلوب در افغانستان نمیرسد، همچنین میداند که پاکستان سیاست دوگانه خود را ادامه می دهد و به نوعی با آمریکا بازی میکند، علاوه بر اینها آمریکا قادر به حذف پاکستان از معادله افغانستان هم نیست
الوقت - متعاقب اعلام دکترین امنیت ملی جدید دونالد ترامپ، مناسبات میان آمریکا با کشور پاکستان با گسترهای از تنشها و اختلافات جدید مواجه شده است. از یک سو، شاهد سیگنالهایی از سوی آمریکا برای اعمال فشار بر اسلام آباد هستیم و از سوی دیگر کشور پاکستان رویکرد نزدیکی به کشورهایی همانند روسیه، چین، ایران و سوریه را در پیش گرفته است. اما موضوعی که در روزهای اخیر عاملی برای افزایش تنش در روابط اسلام آباد- واشنگتن شده، کشته شدن یک شهروند پاکستانی توسط دیپلمات آمریکایی در حادثه رانندگی می باشد آنهم در شرایطی که گفته می شود این وابسته سفارت آمریکا در حالت مستی مشغول رانندگی بوده است. این امر که خشم موجب خشم افکار عمومی در پاکستان شده موجب گردید تا دستگاه قضایی پاکستان دستور بازداشت این دیپلمات آمریکایی را صادر کند. در مقابل نیز آمریکا اعلام کرد که در پاسخ به صدور حکم دستگاه قضایی پاکستان علیه دیپلمات خود، اجازه تردد به دیپلمات های پاکستانی را در خاک خود تا شعاع مشخصی (45 کیلومتر) از سفارت این کشور نمی دهد. اکنون با این اوصاف، «الوقت»به منظور پیگیری سطح تنشهای آمریکا با پاکستان و آینده مناسبات دو کشور با «عباس فیاض» کارشناس مسائل شبه قاره گفتگویی اختصاصی داشته است.
آیا افزایش اختلافات میان آمریکا با پاکستان و سیاست اعمال فشار دولت ترامپ بر این کشور، یک مساله راهبردی است یا تاکتیکی؟ یعنی آمریکا در قالبی استراتژیک قصد دارد برای همیشه پاکستان را از دایره متحدان و مناطق استراتژیک در سیاست خارجی خود حذف کند یا اینکه از افزایش اختلافات با اهداف دیگری بهره میگیرد؟
راهبرد آمریکا کنار گذاشتن کلی پاکستان، حداقل در کوتاه مدت نیست. یک دلیل آن نیاز آمریکا به پاکستان برای تداوم حضور در افغانستان است. البته صرفا این نیست چرا که اگر فقط این بود، جایگزینهایی نظیر مسیر اروپا (از طریق دریای خزر یا مسیر هوایی) به قزاقستان و ازبکستان و افغانستان و یا مسیر آذربایجان، مسیر دریای خزر، ترکمنستان و افغانستان وجود دارد. آمریکا با قطع کمک به اسلامآباد میتواند همان پول را برای انتقال مواد لجستیکی و سلاح از مسیرهای دیگر هزینه کند و پاکستان را کاملا کنار بگذارد ولی مسائل دیگری هم هست که باعث میشود آمریکا نخواهد پاکستان را کاملا کنار بگذارد. یکی از آنها پرهیز از فرستادن کامل پاکستان به دامن چین و بعد روسیه و همچنین پیش گیری از قرابت پاکستان با ایران است. آمریکا می خواهد پاکستان را به نوعی در زیر مجموعه خودش داشته باشد ولی با فشارهایی که وارد می کند آن را بالانس کند.
مساله دیگر آن است که آمریکاییها میدانند در هر شرایطی پاکستان با نفوذ گسترده اطلاعاتی و ارتباطات گسترده که با گروههای مختلف مخالف دولت افغانستان دارد، قادر است هر گونه بازی امریکا را در افغانستان خراب کند. در همین دوران فشارها، برخی مقامات آمریکا اذعان دارند که بدون پاکستان، آمریکا نمی تواند در افغانستان موفق شود چون آنها میدانند که پاکستان با امکانات و دسترسیهایی که دارد، یک بازی خراب کن بسیار موفق است که میتوان هر بازی آمریکا را خراب کند. لذا به این دلایل آمریکا تلاش می کنند ضمن تداوم فشارها حدی از رابطه را حفظ کند.
اگر آمریکا به شکل تاکتیکی سیاست اعمال فشار بر پاکستان را در پیش گرفته، از این اقدام چه اهدافی را دنبال میکند؟
همان طور که در پاسخ سوال قبل تاکید شد آمریکا میداند که بدون کمک پاکستان به نتیجه مطلوب در افغانستان نمیرسد، همچنین میداند که پاکستان سیاست دوگانه خود را ادامه می دهد و به نوعی با آمریکا بازی میکند، علاوه بر اینها آمریکا قادر به حذف پاکستان از معادله افغانستان هم نیست. همچنین به دلایلی که در بالا ذکر شد نمیخواهد پاکستان را از دایره سیاست خارجی خود هم کنار بگذارد. حاصل جمع همه این عوامل، همین رفتار یکی به نعل و یکی به میخ آمریکاست. آمریکا فشار میآورد شاید پاکستان را راضی کند که اگر نه کاملا، حداقل در بخشهایی با طرح آمریکا همراهی کند و مثلا بخشی از طالبان را راضی به حضور در گفتگوهای صلح کند تا این بن بست ولو به صورت ناقص هم که شده، شکسته شود. نظیر چنین معاملهای قبلا هم در مورد حکمتیار انجام شد. چه کسی باور میکند که حکمتیاری که بیشترین وابستگی را به پاکستان داشته و عمده امکاناتش در پاکستان بوده و از پاکستان تامین شده و سالها در آنجا پناه داده شده، بدون رضایت سرویس اطلاعات پاکستان بتواند با دولت غنی صلح کند. البته در همان مورد هم الان مشخص نیست که حکمتیار در این بازی چند جانبه بیشتر با چه کسی است (آمریکا یا پاکستان ) آینده این را روشن میکند.
از سوی دیگر این پرسش مطرح است که آیا پاکستان نیز سیاست افزایش اختلافات و دورشدن از آمریکا را در مقام یک رویکرد راهبردی در پیش گرفته یا فقط در مقام یک تاکتیک برای هشدار دادن به واشنگتن از آن بهره میگیرد؟
عمده سیاستمداران پاکستان تعلق خاطر جدی و وابستگی ذهنی به آمریکا دارند. شاید در بین سیاسیون پاکستان کسی یافت نشود که قائل به قطع رابطه با آمریکا باشد. دعوای پاکستان با آمریکا این است که باید نوعی موازنه را در روابط با پاکستان و هند رعایت کند که پاکستان متضرر نشود ولی اکنون پاکستان شاهد است که هند انتخاب اول آمریکا شده و آمریکا رسما از هند میخواهد که سهم بیشتری در افغانستان و کل منطقه بر عهده بگیرد. این امر از هر فشار دیگری بیشتر پاکستان را آزار میدهد. پاکستان برای اقناع آمریکا به اینکه روش غلطی را در پیش گرفته، سیاست دور شدن از آمریکا را به نمایش میگذارد ولی این بیشتر نوعی فشار برای تاثیر گذاری بر رفتار منطقه ای آمریکا است. پاکستان با آمریکا نه دعوای ایدئولوژیک دارد و نه استراتژیک. دعوا بر سر آن است که آمریکا سهم پاکستان را در افغانستان بدهد و موازنه را در روابطش با هند و پاکستان رعایت کند. بنابر این ارادهای واقعی برای دور شدن حقیقی از آمریکا وجود ندارد. البته بازی های تاکتیکی که پاکستانیها استاد آن هستند ادامه دارد ولی اگر به هدف خود برسند به راحتی تغییر موضع میدهند.
مساله مرگ یک شهروند پاکستانی از سوی سفیر آمریکا در حادثه رانندگی و درخواست پاکستان برای محاکمه این سفیر آمریکایی را چگونه ارزیابی مینمایید؟ آیا این رخداد بر افزایش تنشها میان دو کشور خواهد افزود؟
از این خیلی شدیدتر که قضیه ریموند دیویس بود که چند سال قبل دو نفر پاکستانی را به ظن اینکه قصد ترور او را دارند با شلیک تیر مستقیم در لاهور کشت قبلا اتفاق افتاده است. موسسه ایران شرقی خاطرات دیویس را ترجمه کرده و خواندنش خالی از فایده نیست. در آن قضیه در حالی که برای برهم زدن بازی اطلاعاتی آمریکا و همچنین توجه دادن آمریکا به این نکته که باید با ارتش پاکستان معامله کند نه با دولت، ارتش ابتدا روند محاکمه ریموند دیویس و فضای اعتراضهای اجتماعی را به نحوی مدیریت کرد که دیویس و آمریکایی ها خطر اعدام را احساس کند و بعد از گرفتن امتیازهای لازم که در جای خود قابل بحث است، وی را سوار هواپیما کرد و به بگرام افغانستان فرستاد و اعلام کرد اولیای دم به اخذ دیه راضی شدهاند. بنابراین در قضیه قتل بر اثر تخلف رانندگی نمیتوان توقع برخورد جدی را داشت. البته محدودیت تردد برای دیپلماتهای آمریکایی فکر میکنم در شعاع حد اکثر 50 کیلومتری، در پاکستان اعلام شده و برای دیپلماتهای پاکستانی هم در آمریکا این محدودیت ایجاد شده است ولی نمیتوان از این مساله توقع ایجاد تنش جدی را داشت.
نزدیکی آمریکا به کشور هند را در ارتباط با سیاست خارجی آمریکا نسبت به پاکستان چگونه ارزیابی مینمایید؟
آمریکا به چند دلیل هند را بهعنوان شریک استراتژیک در منطقه برگزیده ، یک دلیلاش این است که آمریکا میداند این کار بیشتر از هرفشار دیگری پاکستان را می آزارد. دلیل دیگر این اقدام آمریکا این است که آمریکا بیم داشت هند، روسیه و چین که در برخی مجموعه های منطقه ای و فرامنطقهای مانند شانگهای و بریکس حضور دارند و سه قدرت برجسته اقتصادی و نظامی هستند به هم بپیوندند و سیاستهای آمریکا در منطقه را به شدت به چالش بکشند لذا آمریکا با دادن امتیازهای مناسب مانند امتیازات اتمی و تجاری، هند را در کنار خود قرار داد تا هم پاکستان را تحت فشار قرار دهد، هم از نزدیک شدن هند به روسیه و چین جلوگیری کند و به این ترتیب بخشی از مهار چین را به هند بسپارد و هم هند را وارد حوزه افغانستان کرده و از امکانات فراوان آن بهرهمند شود و از این طریق هم فشار دیگری به پاکستان وارد کند.
در پایان آینده مناسبات آمریکا و پاکستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در کوتاهمدت اتفاق خاصی فراتر از آنچه تا کنون شاهد بودیم نمی افتد، آمریکاییها مشغول بررسی جایگزینهای پاکستان برای دسترسی به افغانستان هستند، اگر در این زمینه تصمیمی بگیرند میتوانند بر فشارها به پاکستان بیافزایند و اگر نتوانند که با توجه به ملاحظات روسیه نسبت به حوزه خارج نزدیکش انجام این کار خیلی محتمل نیست، نمی توانند خیلی در جهت افزایش فشارها اقدام کنند. پاکستان هم با اقداماتی در دو سطح به مقابله با آمریکا میپردازد.
اول آن که در جاهایی نشان می دهد که مشغول همکاری با آمریکاییهاست مانند آزادی خانواده اسیر آمریکایی از دست گروه حقانی یا راندن گروههای مسلح مخالف دولت افغانستان از مناطق قبایلی با عملیاتهای پر سرو صدا و تبلیغات فراوان و نظایر آن.
دوم آنکه شیوههای پیچیدهتری برای حمایت از گروههای مخالف دولت افغانستان به کار میبندد که آگاهان به اوضاع افغانستان از آنها مطلعند. به این ترتیب هم سندی به آمریکایی ها نمیدهد و هم اقدامات لازم را برای تقویت آن گروهها انجام میدهد.
در خاتمه توجه به این نکته مفید است که مشکل اصلی آمریکا در افغانستان فقر استراتژی است. همین امر باعث میشود یک روز نیروهایش را کاهش دهد و یک روز افزایش دهد . یک روز دنبال صلح با طالبان باشد و یک روز اعلام کند صلح با طالبان منتفی است. یک روز با توسل به حملات هوایی بخواهد طالبان و دیگر گروههای مسلح را آنچنان تحت فشار قرار دهد که مجبور به دست کشیدن از جنگ شوند و یک روز دیگر آنچنان با داعش در شمال افغانستان مماشات کند که همه را به شک بیاندازد. با این اوصاف اتخاذ تصمیمهای متنوع و متلون از سوی آمریکا در رابطه با افغانستان و به تبع آن پاکستان، دور از انتظار نیست.