پس از تجاوز نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان جریانهای اسلامگرای افراطی ظهور و حضور برجستهای در معادلات راهبردی منطقه داشتهاند. در جریان جنگ علیه شوروی، ایالات متحده آمریکا، کشورهای حوزه خلیج فارس و پاکستان با حمایت مالی و معنوی از مجاهدین مسلمان و «اعراب- افغان» علیه ارتش سرخ، گروه تروریستی القاعده و پس از آن طالبان را بنا نهادند.
در جنگ با شورويها، هدف پاكستان سرنگونى دولت طرفدار شوروى در كابل و تخريب وسيع زيرساخت هاى دولت آن بود. به همين سبب، سياست پاكستان درآن برهه بر تعدد گروه هایی نظیر شبکه حقانی و طالبان استوار بود تا آنها در يك رقابت براى تخريب هرچه بيشتر دولت كابل كوشش كنند. هماکنون نیز بسیاری از تحلیل گران حمایت پاکستان از طالبان را بسیار شدید توصیف می کنند؛ به طوری که جان جک رونی مدعی است که 180 گزارش مستند متفاوت موجود است که نشانگر دیدارهای افراد رده بالای این سازمان با فرماندهان ارشد طالبان، آموزش بمب گذاری به طالبان و حتی سازماندهی عملیات پیچیده برای آنها میباشند. به علاوه مدارکی در دست بررسی هستند که نشان می دهند چگونه نیروهای ISI برخی از مقامات طالبان را تشکیل می دهند.
از این رو نکته درخور توجه این است که چرا پاکستان علیرغم اینکه خود یکی از بنیانگذاران اصلی طالبان و حامی گروههای افراطی بوده و هست، رفتار متناقضی در قبال گروههای تروریستی نشان میدهد؟ به عبارت دیگر چرا پاکستان باوجود اینکه از ارتش و دستگاه اطلاعاتی قدرتمندی در سطح بینالمللی برخوردار است عزمی راسخ برای سرکوب این گروهها علی رغم توانایی انجام این مهم ندارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید اذعان داشت که پدیده تروریسم برای پاکستان تهدید نیست؛ بلکه پاکستان از تروریسم در جهت اهداف داخلی، منطقهای و بین المللی بهرهبرداری فراوانی مینماید.
اهداف داخلی
از حیث شرایط و مقتضیات داخلی، برخی از مقامات و نیروهای نظامی این کشور از اقدامات تروریستها در جهت مهار مذاهب مختلف به خصوص شیعه حمایت میکنند. برای مثال در دوران حاکمیت ضیاءالحق (88-1977) نمونهای بیمانند از ترویج سیستماتیک اسلامگرایی افراطی از بالا بود. ضیاءالحق از ابزار افراط گرایی برای تأمین منافع ملی پاکستان بهره جست. از درون این تحول دهها جریان تندرو سر برآورد که از بین آنها سپاه صحابه با رویکردهای شدید ضدشیعی مورد حمایت دولت ضیاءالحق قرار گرفت. برخی نیز بر این عقیدهاند که به دلیل فساد در نظام بروکراتیک پاکستان، گروههای افراطی و تروریستی منافع اقتصادی متعددی در زمینه قاچاق مواد مخدر با بعضی از مقامات حکومتی و محلی دارند.
اهداف منطقهای
مهم ترین کارکردهایی که تروریسم میتواند برای پاکستان در منطقه داشته باشد عبارت است از: افزایش حوزه نفوذ در افغانستان. در سال 1373 (1994) دولت بي نظير بوتو و ISI (سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) طرح تشكيل گروه طالبان را پيريزي كردند. اين طرح با استقبال بيش از حد تاجران سرخوردة پاكستاني، قاچاقچيان مواد مخدر و مقامات نظامي و سياسي مختلف پاكستان مواجه شد.
اين گروه در بهار 1994 اعلام موجوديت كرد و در مدت بسيار كوتاهي قندهار و هرات را تسخير و در پنجم مهر 1375 (27 سپتامبر 1996) كابل، پايتخت افغانستان را اشغال كرد. طالبان امروزه نیز از بسیاری از طرحهایی که پاکستان مدنظر دارد و موجب بیثباتی در افغانستان میشود حمایت و آنها را به مرحله اجرا میگذارد. هدف استراتژيك پاكستان در این راستا محدودسازى دولت كابل است به گونهاى كه از طريق اعمال فشارهاى نظامى به هدف مهمى به نام امتيازگيريهاى سياسى دست يابد. در واقع پاکستان با حمایت از شبکههای تروریستی و افراطی چند دهه است که جنگ را در افغانستان دامن زده و از طالبان حمایتهای گسترده انجام داده است.
اهداف بین المللی
مهم ترین عامل اسلامهراسی در نزد افکارعمومی جهانی اقدامات تروریستی گروههایی از قبیل طالبان، القاعده، لشکر جنگوی و سپاه صحابه است که حوزه اصلی فعالیت آنها در پاکستان و افغانستان است. این موضوع موجبات رضایت خاطر غرب را به علت تنشهای تمدنی فراهم میکند.
از همین روست که غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا نه نتها راغب به مبارزه تمامعیار دولت پاکستان با افراطیون نیست؛ بلکه در موارد متعددی به شکل مستقیم و غیرمستقیم از پدیده افراطیگری اسلامی در پاکستان در جهت اهداف خود (مهار ایران، اسلامهراسی، جنگ فرقهای در غرب آسیا، شیعهستیزی، استفاده از پهباد به بهانه مبارزه با تروریسم و با هدف اصلی جاسوسی از منطقه و...) بهرهبرداری مینماید. در مقابل نیز پاکستان سالانه مقادیر زیادی کمک مالی از ایالات متحده آمریکا دریافت مینماید؛به طوری که بین سالهای 2002 تا 2010 ایالات متحده به دولت پاکستان 19 میلیارد دلار کمک مالی اعطا نموده است.
محمد داوند