جمهوری اسلامی ایران برای روابط با افغانستان به عنوان همسایه شرقی خود ارزش قابل توجهی قائل است که سفر اخیر محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران به کابل نشاندهنده سطح نزدیکی از روابط دو کشور میباشد. با این حال علیرغم دوره طولانی از وجود روابط دو جانبه دو کشور، روابط دو همسایه همچنان در سطح قابل قبولی نیست و هر دو طرف انتظار دارند این روابط ارتقا یابد. با توجه به این موضوع گفتگویی را با آقای دکتر مصطفی رشیدی داشتیم و از وی درباره چرایی استراتژیک نشدن روابط ایران و افغانستان علی رغم نزدیکی رویکرد دو طرف به مسائل مختلف سوال کردیم. دکتر رشیدی کارشناس مسائل ژئوپولیتیک میباشند و مسائل افغانستان را از نزدیک دنبال میکنند.
در ارتباط با سفر آقای ظریف به افغانستان باید به چند مسئله توجه کرد:
نخست میبایست به ابعاد بلند مدت این سفر توجه کرد. ایرانیها از قبل بدنبال تهیه سند جامعی در رابطه با افغانستان بودهاند و این موضوع یکی از محرکهای سفر آقای ظریف به افغانستان بوده است. با این حال مسئله تروریستی میرجاوه باعث سفر آقای ظریف به پاکستان شد و پس از اسلامآباد، وزیر خارجه ایران راهی کابل شد.
به هر حال بحران تروریستی موجود در پاکستان، به مرزهای ایران سرایت میکند.از طرف دیگر ایران نگاه مشترکی به مرزهای شرقی خود و مجاور پاکستان و افغانستان دارد و این مرزها عموما میان بلوچها و پشتونها مشترک میباشد. لذا سفر آقای ظریف به افغانستان، تکمیل کننده سفر وی به پاکستان بود که قبل از آن صورت گرفته بود. با این حال اصل کلی تلاش تهران و کابل برای تنظیم معاهده پنج گانهای است که میان دو طرف ، یک چارچوب راهبردی را در حوزههای امنیتی، اقتصادی، سیاسی و ....تعریف و تنظیم خواهد کرد.
دو مسئله را در افغانستان میبایست مد نظر قرار داد: نخست مسئله امنیت است که فارغ از حضور دولتها، موضوعی کلی است و در حال حاضر نیز تغییراتی در حوزههای امنیتی افغانستان صورت میگیرد و تاکید و نگاه دولت و همچنین گروههای معارض دولت مورد توجه است. بطور طبیعی ایران نیز بر سر این گروهها حساسیت ویژه خود را دارد. همچنین چینش جدید و تحرکات این گروهها در حال حاضر در افغانستان در راستای ناامنی بیشتر مناطق است که هم نگاههای داخلی و هم نگاههای خارجی را معطوف به تحرکات این گروهها میسازد. ایران نیز بطور طبیعی با توجه به هم مرز بودن با افغانستان تحرکات این گروهها را با حساسیت دنبال میکند. همچنین آینده دولت افغانستان نیز به عنوان دولت وحدت ملی بسیار مهم است.
در مسئله امنیت، ورود داعش به افغانستان قابل توجه است و حوادث در مرزهای جنوب شرق ایران بدون تاثیر از ورود داعش به خاک افغانستان نیست که از آن جا نیز به مناطق مشترک قومی منتقل شدهاند. لذا حساسیت ایران در این حوزه ناشی از همین بیثباتی امنیتی در این مرزهاست. همچنین بحث دیگر جایگزینی تروریستها در شمال افغانستان است، چنانکه جایی که قبلا محل اتحاد شمال و گروههای نزدیک به ایران مانند شهید برهان الدین ربانی و یا احمدشاه مسعود، در حال حاضر به صحنه تحرکات تروریستها تبدیل شده است. این مسئله به تحت فشارقرارگرفتن تاجیکها و شیعیان نزدیک به ایران منجر شده است و از طرف دیگر روند توسعه در این مناطق بسیار آهسته و یا متوقف شده است، چون گروههای تروریست ترجیح دادهاند در مناطق خارج از پشتون تحرکات خود را دنبال کنند. این مسئله نیز بدلیل تحت فشارقرارگرفتن شیعیان و گروههای نزدیک به ایران بسیار مهم و حیاتی است.
از طرف دیگر افزایش تحرکات تروریستی در شمال افغانستان به سهولت انتقال گروههای تروریستی به آسیای مرکزی و همسایگان شمال ایران از جمله ترکمنستان شده است. لذا از این نظر نیز نگرانی ایران نسبت به مسائل امنیتی جاری در افغانستان قابل بررسی است. از همین رو سفر ظریف به افغانستان در چارچوب امنیتی و موضوع قاچاق و تروریست دنبال میشود. در واقع ایران تلاش دارد تا به نوعی مسائل و امنیت داخلی افغانستان به سمت ثبات بلند مدت حرکت کند تا از طرف دیگر تهدیدات امنیتی در مرزهای ایران نیز کمرنگ شود.
همچنین آینده دولت در افغانستان را نیز میبایست در نظر گرفت. چرا که در حال حاضر وضعیت دولت در این کشور نگران کننده است. برخی از اعضای طالبان از بدنه طالبان جدا شده و وارد فرایند سیاسی شدهاند که همین بدنه وزن گروه های پشتون و مخالف ایران را افزایش میدهد و حتی برای آینده دولت افغانستان نیز چندان مساعد نیست. برای ایران مهم است که در افغانستان با چه گروههایی و با چه اهدافی اتحاد خواهد داشت که در این راستا تهران تلاش بیشتری را برای حمایت از گروههای معتدل و عملگرا که با عقلانیت بیشتری طرفدار ثبات امنیتی هستند، به عمل خواهد آورد.
آن چه مشخص است این که افغانستان منطقهای با اقوام مختلف است که مرز تحمیلی این اقوام را در کنار هم جمع کرده است. در افغانستان اقوام و گروههای مختلفی حضور دارند که هرکدام نگاه شان به خارج از مرزهای افغانستان است. وقتی به مرزهای شرقی در محدوده جلالآباد افغانستان توجه میکنیم، نگاهها و گرایشها عمدتا نگاهی سند و پنجابی و پشتونی است. وقتی به شمال شرق افغانستان میرویم، گرایشها به شرق آسیاست. لذا به هر منطقه افغانستان که نگاه میکنید، گرایشها بسیار متنوع و مختلف از جمله به چین، هند، ازبکستان، ترکمنستان، پاکستان و در برخی مناطق نیز نگاه به ایران است. این مسئله نوعی گسست ژئوپولیتیکی را بوجود آورده و اجازه نمیدهد افغانستان با هیچ کشوری در منطقه پیمان استراتژیک داشته باشد. همین نیروی منفی باعث شد تا حتی پیمان امنیتی کابل و واشنگتن نیز با چالش مواجه شود. لذا افغانستان دارای نیروی منفی ناشی از تعدد بازیگران قومی و اجتماعی است که مانع از شکل گیری هر نوع پیمان امنیتی با هر کشوری میشود که ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
تا کنون و طی دوران جدید پس از سقوط طالبان، ایران نیز اقدامات گسترده و منسجمی را برای حمایت از نیروهای قومی نزدیک به خود از جمله تاجیکها به عمل نیاورده است.
از طرف دیگر برخی چالشهای محیط زیستی و مهمترین آنها یعنی مسئله آب هیرمند همیشه موضوع مورد اختلاف میان ایران و افغانستان بوده است.
در عین حال اقدامات دولت خارجی و تلاش سایر بازیگران خارجی برای جلوگیری از اتحاد و همگرایی استراتژیک ایران و افغانستان قابل توجه است. اوایل روی کارآمدن دولت وحدت ملی، آقای اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان به تهران آمدند و از پروژه چابهار بسیار استقبال کردند تا افغانستان از محاط بودن از خشکی نجات پیدا کند، اما در ادامه، پیگیری از جانب دولت افغانستان بسیار کم شد. در حالی که از نظر اقتصادی و تجاری نیز پروژه مشترک ایران و افغانستان در چابهار بطور کامل به نفع دولت کابل بود و عدم پیگیری آن از طرف دولت افغانستان نشان دهنده اثرگذاری همان لابیگریهای خارجی برای جلوگیری از همگرایی بیشتر ایران و افغانستان است. این لابیگریها هم از جانب برخی قدرتهای غربی و هم به تازگی از جانب برخی دولتهای عربی منطقه از جمله عربستان دنبال میشود.
مجموع این عوامل باعث میشود ایران و عربستان حداقل در کوتاه مدت به یک روابط راهبردی و استراتژیک دست نیابند.
بازیگران خارجی همیشه بطور تاریخی سعی در دور نگه داشتن افغانستان از ایران داشتهاند و این تلاشها برای جداسازی افغانستان از ایران با بازیگری بریتانیا در قرن هجدهم نیز مشهود است. در قرن نوزدهم نیز ایالات متحده آمریکا همین رویکرد را برای دور نگه داشتن افغانستان از ایران دنبال کرد و ظهور طالبان نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. حمایتهای امنیتی که از جانب پاکستان و با پشتیبانی مالی و ایدئولوژیکی عربستان از طالبان در حال حاضر صورت میگیرد با همان هدف جلوگیری از ایجاد ثبات در افغانستان و در واقع گرایش کابل به سوی تهران است. عربستان حتی بدلیل پیوستگی مرزی و منطقهای با عراق و سوریه، از باقی ماندن داعش در عراق و سوریه بسیار نگران است و تلاش دارد تا داعش را به مناطق جغرافیایی انتقال دهد که چندان از نظر جغرافیایی به عربستان نزدیک نیستند و از این منظر افغانستان زمینه مساعدی دارد. لذا عربستان به عنوان بازیگری خارجی در افغانستان نقش پررنگی را در راستای انتقال گروههای بنیادگرا و افراطی بازی میکند که بطور کامل این هدف در مقابل و علیه نقش ایران در افغانستان است. همچنین غرب نیز با مدیریت فضای سیاسی و امنیتی افغانستان و ناپایدار نگه داشتن وضعیت امنیتی این کشور تلاش دارد این شرایط را به عنوان اهرم فشار علیه بازیگران رقیب خود در منطقه از جمله ایران به کار گیرد. عربستان نیز بدلیل رقابت تقابل با ایران از وضعیتی که بتواند همسایه شرقی ایران را با چالش امنیتی و سیاسی روبرو کند، استقبال خواهد کرد.
با این حال ثبات در افغانستان از آن جا که از نظر اقتصادی به نفع هند و چین به عنوان صادرکننده خواهد بود و همچنین از نظر امنیتی همسو با اهداف روسیه و ایران خواهد بود، از جانب این کشورها حمایت میشود. هم ایران و هم روسیه ثبات و امنیت را در افغانستان به نفع امنیت در مرزهای خود و آسیای مرکزی ارزیابی میکنند و هند و چین افغانستان را مقصد صادراتی خود میدانند. لذا مجموع این چهارکشور بدلایل اقتصادی و امنیتی تلاش دارند تا وضعیت افغانستان به نوعی ثبات امنیتی و پایداری دست یابد.
بیشترین چالش در روابط ایران و افغانستان نخست مسئله وضعیت سیاسی و داخلی افغانستان است و سپس نقش بازیگران خارجی در این کشور.
وضعیت دولت افغانستان نگران کننده است و در انتخاباتهای گذشته شائبه تقلب وجود داشت. این مسئله باعث افزایش بدبینی در این کشور شده و شکاف را میان شمال و جنوب افغانستان میان اقوام پشتون نشین از یک طرف و اقوام تاجیک و شیعه نشین از طرف دیگر دامن زده است. در این وضعیت شکننده نمیتوان امیدوار به بهبود روابط افغانستان با کشورهای طرفدار ثبات در افغانستان از جمله ایران بود. این بدان معناست که حضور بازیگران تروریستی مورد حمایت از جانب بازیگران خارجی ادامه خواهد داشت و عدم پای بندی نیروهای سیاسی در دولت وحدت ملی نوعی بی سرانجامی را برای وضعیت افغانستان پس از دولت وحدت ملی رقم خواهد زد. براین اساس در شرایط آسفتگی داخلی و حضور بازیگران خارجی و حتی تداوم ناامنی داخلی، افغانستان قادر به ساماندهی روابط خود با دولتهای طرفدار ثبات امنیتی از جمله ایران نخواهد بود و حتی ممکن است پس از پایان کار دولت وحدت ملی در صورت تداوم این آشفتگیها و بیثباتیها روایط ایران و افغانستان از وضعیت فعلی بهتر نباشد.