الوقت_ داعش به خوبی به اهمیت زیرساختهای قدرتمند افراطگرایی در افغانستان واقف است. جغرافیای فکری، انسانی و سرزمینی افغانستان از منظرهای ذیل میتواند برای داعش جذاب و مهم باشد :
1.موقعیت استراتژیک در شبکهی جهانی افراطگرایی
در دوره تاریخ معاصر، افغانستان همواره «نقطهی تلاقی» و کانون توجه افراطگرایان بوده است که جنگجویان چندملیتی مسلمان بهرغم «مهاجرت» مقطعی به جنگهای کشمیر، بوسنی، چچن و... مجدداً به افغانستان بازگشتهاند. کمتر نیرویی میتوان در کادر میانی و رهبری گروههای افراطی جهان اسلام یافت که در سه دههی اخیر در افغانستان حضور نیافته و نجنگیده باشد .
2. ژئوپلتیک
از منظر داعش، ژئوپلتیک افغانستان این قابلیت را داراست که در یک زمان واحد چندین کارکرد و نقش راهبردی برای آنها و حامیان بینالمللیشان داشته باشد. موقعیت جغرافیایی و دسترسیهای افغانستان به گونهای است که همزمان ظرفیت ایجاد چندین جبهه در جهات مختلف علیه چین، روسیه و ج.ا.ایران را دارد .
3. ایدئولوژی
شاید افغانستان به طور کامل در «قلمرو ایدئولوژی» داعش قرار نداشته باشد اما تندروهای این سرزمین برای انطباق با هر نوع ایدئولوژی همسو با اهدافشان بویژه اگر با حمایتهای گسترده مالی پشتیبانی شود، کاملاً آمادهاند. داعش با نامگذاری افغانستان و مناطق پیرامون با نام «خراسان» در واقع با نگاهی ایدئولوژیک به این سرزمین مینگرد. خراسان طبق روایات مورد استناد القاعده، «سرزمین موعود» برای قیام آخرالزمانی است. شعار «جهاد در خراسان» دارای اهمیت و ماهیت بزرگ ایدئولوژیکی است. زیرا «پرچمهای سیاه خراسان» انگیزه قدرتمندی برای جنگجویان ایجاد خواهد کرد. چنانچه دولت وحدت ملی به سمتی برود که شکاف جدی میان نظام سیاسی و آموزههای دینی- ایدئولوژیکی مردم ایجاد شود، بسترهای پذیرش افکاری مانند داعش مهیاتر خواهد شد .
4.وجود محرکهای قدرتمند سیاسی- امنیتی
ظرفیت مشروعیتسازی داعش در جوامع سنتی، بحرانساز و مستعد تحرکات مسلحانه مانند افغانستان بسیار بالاست. «دولتهای ناکام»، «ملتهای معترض»، «مرزهای ناآرام» و در مجموع خلأ قدرت سیاسی- نظامی جزو مهمترین خصایص ذاتی سیاسی این منطقه محسوب میشود. «توزیع ناقص» یا «ضعف» قدرت سیاسی- نظامی دولت مرکزی یکی از مهمترین محرکهای رشد نیروی گریز از مرکز در نواحی پیرامونی آن کشور است. مناطق حاشیهای بویژه جنوب و شرق افغانستان، با چنین وضعیتی مواجهند. اصولاً مناطقی که ضعف دولتهای مرکزی در آنجا مشهود است، برای رشد و نمو داعش بسیار مساعدند .
5. وضعیت اعتقادی- اجتماعی همسو
به لحاظ «فکری- اعتقادی» بخشی از جمعیت افغانستان با اعتقاد به «امارت اسلامی»، «جهاد»، «مبارزه با کفر» و... همانطور که با القاعده و طالبان همسو شدند، این قابلیت را دارند که با توجیهات ایدئولوژیک داعش نیز همراه شوند و عقبه اجتماعی لازم برای رشد آن را در منطقه فراهم کنند. به لحاظ «اجتماعی» نیز برخی مؤلفهها مانند «بافت قومی- قبیلهای»، «قبایل مسلح»، «شکافهای قومی- مذهبی» و... در افغانستان وجود دارد که پدیدههایی چون داعش را تأیید و حمایت میکند. بدون شک، داعش برای گشودن جای پا در سایر کشورها، تلاش میکند از رهبران و نیروهای با سابقه بومی و محلی در جوامع همسو استفاده کند .
6.جغرافیا و ماهیت سرزمینی مطلوب
علاوه بر خلأ قدرت سیاسی و نظامی در مناطق پیرامونی افغانستان، وجود برخی سرزمینهای خالی از سکنه یا کم جمعیت، جغرافیای بسیار مناسبی برای شکلگیری اولیه داعش به شمار میروند. اجتماعات ساکن در چنین مناطقی عمدتاً قبایل و عشایری هستند که از دولت مرکزی گریزان و در قبال دریافت اندک حمایت مالی، تسلیحاتی و... خارجی، مشتاق میزبانی از گروههای مسلح میباشند .
7. قدرت و ثروت ناشی از مواد مخدر
اگر عراق و سوریه از ثروت طبیعی نفت و گاز برخوردار است، مواد مخدر افغانستان نیز مولد ثروتی هنگفت است که تاکنون نوعی خوداتکایی مالی به گروههای مسلح در این کشور بویژه استان «هلمند» اعطا کرده است. بنا به اذعان، «دین محمد مبارز راشدی»، سرپرست وزارت مبارزه با مواد مخدر افغانستان، «این کشور ۹۰ درصد تریاک جهان را تولید میکند که ۴۶ درصد آن در ولایت «هلمند» کشت میشود.».
8. نیاز مالی گروههای افراطگرا در افغانستان
با انتقال بخش عمدهی جبههی افراطگرایی به سوریه و عراق، کمکهای مالی اعراب به گروههای افراط نیز اغلب به آن منطقه سرازیر شده و شبهنظامیان افغان نسبت به قبل با نوعی ضعف مالی مواجه شدهاند. برآوردها نشان میدهد امروزه بخشی از جنگ طالبان بعد اعتقادی خود را از دست داده و به یک «شغل و تجارت» تبدیل شده است؛ در چنین شرایطی که پول تعیین کننده است، ثروت هنگفت داعش خیلی از گروهها را وسوسه خواهد کرد.
جواد جمالی