الوقت_ مقارن با ظهور داعش در شرق سوریه، به ندرت نسبت به آیندهی بحث برانگیز داعش سخن به میان میآمد. اما وقتی روند تحولات شتاب بیشتری گرفت و داعش توانست به دلایل مختلف قلمرو خود را توسعه داده و در برابر حملات نظامی دیگران سرسختی نشان دهد، خطر انتشار، الگوسازی و الهامبخشی این پدیده برای گروههای سایر نقاط جهان اسلام بسیار جدی شد. افغانستان به عنوان یکی از بسترهای تاریخی افراطگرایی در صدر این تهدید قرار گرفته است. بدون تردید، بخشی از تلاش داعش برای انتشار در سایر مناطق، به منظور کاهش ضربهپذیری و تثبیت جایگاه منطقهای این گروه، از طریق «صدور» خلافتشان است. علاوه بر این، فرماندهان داعش همچنین به دنبال یافتن مناطقی امن هستند که در صورت شکست در یک حوزه جغرافیایی به آن مناطق نقل مکان کنند .
داعش به مدد روشهای مختلف «انتشار» از جمله روشهای «جابجایی» و «سلسلهمراتبی» گامهای مؤثری در افغانستان برداشته است که البته در مراحل اولیه است. امروزه «واقعیت» حضور عناصر و همپیمانان داعش در افغانستان را نمیتوان انکار کرد. اساساً وجود ظرفیتهای بومی بسیار قوی در این کشور، سبب انتشار و رشد چنین پدیدههایی میشود و آنها نیز در میانمدت میتوانند جریانسازی کنند. با این حال، چون مشروعیت داعش در خاستگاه اصلی آن یعنی سوریه و عراق بر «مشروعیت مبتنی بر موفقیت» بنا شده است، در افغانستان نیز داعش برای جذب نیرو و کسب مشروعیت باید بتواند پس از اعلام حضور، برخی پیروزیها و موفقیتها را رقم بزند. لذا بهرغم اعلام موجودیت داعش در افغانستان و قرار داشتن در مرحله جذب نیرو، این گروه تا قبل از تثبیت جایگاه و تکمیل شبکه اجتماعی و نظامی خود در خاک افغانستان، احتمالاً از اعلام رسمی «امارت خراسان بزرگ» وابسته به خلافت داعش پرهیز خواهد کرد.
ضمن آنکه طبق نظریه انتشار، امواج گسترش داعش در افغانستان ممکن است به برخی سدها و موانع در آن کشور برخورد نماید که اگر به موقع این موانع تقویت و حمایت شوند میتوانند از ورود این پدیده جلوگیری نمایند. برخی از این موانع عبارتند از :
1. «گذشت زمان» و شکستهای پی در پی نظامی داعش به عنوان «مبدأ انتشار» در عراق و سوریه، از انرژی و قدرت انتشار اولیهی آن میکاهد .
2. «فاصله مکانی» داعش با افغانستان باعث میشود، «هرچه از مکان وقوع پدیده دور شویم، از قدرت تسری و تأثیرگذاری آن کاهش یابد»،البته داعش توانسته است با بهرهگیری از «فضای مجازی» از نقش این مانع بکاهد .
3 . محلیگرایی مکتب حنفی- دیوبندی؛ بر خلاف آموزههای سلفی- وهابی که در بسیاری اوقات با اتکا به افتخارات و شکوه تمدنی اولیهی جهان اسلام، داعیه جهانی بودن دارند، مکاتب فکری – عقیدتی افغانستان بویژه طالبان، اهداف خود را فقط در درون مرزهای این کشور تعریف میکنند .
4 . رویکردها و مواضع بقایای القاعده؛ القاعده توانسته است در پرتو بحرانهای سوریه، عراق و... به فرصت بازسازی دست یابد. همچنان عناصر مؤثری از سرشاخههای القاعده در مناطق قبایلی پاکستان و شرق افغانستان مستقر و فعال هستند. لذا این گروه که رقیب جدی داعش در دنیاست، به عنوان شریک ایدئولوژیک، عملیاتی و راهبردی طالبان افغان، با حضور داعش در افغانستان مخالفت خواهد کرد .
5 . تفاوتهای ماهوی طالبان و داعش؛ طالبان در یک دههی گذشته عملکرد بسیار انحصارطلبانه در افغانستان داشته و اجازه نداده است هیچ هویت و پرچم مستقلی جدا از آنها به فعالیت بپردازد. به نظر میرسد، داعش در پی یک خلافت جهانی است اما طالبان افغان یک گروه افراطگرای قومی و محدود به مرزهای افغانستان است. لذا طالبان در برابر داعش مقاومت خواهد کرد و حتی وارد جنگ با آن خواهد شد .
جواد جمالی