الوقت- با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آزاد شدن انرژی متمرکز واشنگتن برای نظارت بر خطوط قرمز بلوک شرق در اروپا، ایالات متحده به سمت خاورمیانه متمایل شد. آمریکا در راستای تعریف دشمن جدید برای حفظ بقای ناتو، گردش چرخ صنایع نظامی، تسلط بر شریان اصلی نفت و گاز جهان و تداوم هژمونی خود به این منطقه نیاز داشت.
بر اساس این چشم انداز، حادثه 11 سپتامبر سال 2001 در نیویورک، مستمسک مداخله نظامی آمریکا در خاورمیانه شد. توجیه رهبران واشنگتن برای جنگ افروزی و ایجاد پایگاه های سیاسی و نظامی در منطقه، مقابله با تروریست های القاعده، طالبان و صدام در قابل جنگ پیش دستانه بود.
در این میان عربستان به عنوان مهمترین متحد عربی آمریکا بر آن شد تا با محقق کردن اهداف آمریکا به زعم خود به چند هدف در رابطه با منافع خود در منطقه دست یابد.
- ابعاد نظامی - امنیتی
سعودی ها پس از سرنگون شدن حکومت صدام و برقراری نظام دموکراسی در عراق، نسبت به روی کار آمدن یک دولت شیعی با توجه به جمعیت بیش از 60 درصدی شیعیان در این کشور نگران بودند. ریاض بعد از به قدرت رسیدن نوری مالکی در عراق، دچار توهمی شد که نتیجه آن برهم ریختن نظم منطقه بود. حاکمان عربستان از رویدادهای مذکور چنین استنباط کردند که هلال شیعی درحال تکمیل شدن است و این به معنای افزایش قدرت نفوذ ایران بود. در این شرایط برهم زدن نظم داخلی عراق می توانست مانع از گسترش قدرت ایران می شد.
همچنین آل سعود امیدوار بود از طریق همکاری با آمریکا و تضمین امنیت اسرائیل، مانع طرح مسائلی مانند حقوق بشر، دموکراسی خواهی و آزادی بیان در این کشور از سوی غرب شود. اولین پادشاه سعودی قدرت را با غلبه بر سایر قبایل شبه جزیره، در دست گرفت و ترس از قیام مخالفان باعث شد تا پادشاهان عربستان فضای سیاسی درون کشورشان را بسته نگه دارند.
بر اساس تفسیر سختگیرانه و برگرفته از اندیشههای وهابی آنها از اسلام در کنار حاکمیت پلیسی بر شهروندان و فعالان سیاسی این کشور، نگرش مقامات حاکم را به هرگونه تحرک خارج از پیشبینیشان حساس کرده است. در این شرایط همراهی با آمریکا می توانست تضمینی برای حفط این خاندان در راس حکومت ریاض باشد.
این روند تا آغاز بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه ادامه داشت. در واقع دهه دوم قرن جدید با دومینوی انقلاب های مردمی در کشورهای عربی آغاز شد. در فضای بی ثبات منطقه، عربستان بر شدت فعالیت های خود افزود.
طبق اسناد منتشر شده ویکی لیکس، آل سعود در سال 2012 بر مبنای تشکیل کمیته نظامی مشترک با ترکیه و قطر، برای فروپاشی نظام سوریه طرحی را به منظور تجهیز عناصر مسلح و کمک به مخالفان اسد ارائه داد. همچنین اسناد فوق محرمانهای وجود دارد که نشان می دهد سعودیها از همان ابتدای بحران سوریه، اهتمام زیادی به کمک های نظامی و تسلیحاتی مخالفان سوریه داشته اند.
در همین رابطه «رابرت فیسك» روزنامه نگار مشهور انگلیسی در روزنامه «ایندیپندنت» نوشت؛ عربستان سعودی با كمك های میلیارد دلاری خود نقش مهمی در تشكیل گروه تروریستی داعش ایفا كرد. مقامات سعودی هم اكنون نیز دست از اعطای كمك های مالی به داعش برنداشته و همچنان از این گروه تروریستی حمایت می كنند.
- ابعاد اقتصادی- نظامی
روابط ریاض و واشنگتن در قرن جدید تنها به اقدامات عربستان برای اجرایی شدن طرح خاورمیانه بزرگ محدود نبود. معاملات نظامی نیز بخش عمده ای از پیوند میان دو کشور را تشکیل می داد. زیرا آمریکا به عنوان یک کشور سرمایه داری که بر مبنای سرمایه گذاری خصوصی اداره می شود، برای تامین بودجه خود نیازمند مالیاتی است که شرکت ها و صنایع پرداخت می کنند. براین اساس سیاست هایی کاخ سفید در زمینه تقویت بخش خصوصی و افزایش حوزه عملکرد آنها به نوعی تقویت قدرت مانور دولت خواهد بود. از این رو آمریکا با برخورداری از بزرگترین صنایع نظامی دنیا، یکی از اهداف سیاست خارجی خود را فروش تسلیحات قرار داده است.
بنابراین هر دولتی که در ایالات متحده بتواند تجهیزات نظامی بیشتری بفروشد ضمن تاثیر بر کاهش میزان بیکاری، درآمد ناشی از مالیات خزانه دولت را افزایش داده است. از همین رو تنها یک سال بعد از پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال، بزرگترین قرارداد نظامی تاریخ این کشور منعقد شد. طرف خریدار این تسلیحات هم عربستان بود.
بر این اساس این توافق مقرر شد پنتاگون در یک دوره 10 ساله، تسلیحاتی از قبیل جنگنده های اف-15، بالگرد، موشک، بمب، سیستم های پرتاب، سیستم های هشدار دهنده راداری و دوربین های دید در شب به ارزش 60 میلیارد دلار به عربستان تحویل دهد.
عربستان به عنوان یکی از خریداران اصلی تجهیزات نظامی آمریکا و مجری سیاست های این کشور در هشتاد سال گذشته، در نگاه استراتژیست های کاخ سفید از اهمیت برخوردار است و این همان هدفی بود که پادشاهان سعودی در طول سالیان حکومت بر ریاض تلاش کردند بدان دست یابند.
از سوی دیگر، استراتژی کوچ شرقی آمریکا که در دوره اوباما مطرح شد، از دید برخی تحلیل گران به معنای کاهش تمرکز کاخ سفید از مسائل خاورمیانه بود. اما اهمیت انرژی در ساختار قدرت رقبای آمریکا، امنیت و پایداری اسرائیل و بازار تسلیحات این منطقه نشان می داد که واشنگتن به رغم برنامه ریزی برای توجه بیشتر بر تحولات شرق آسیا و چین حاضر نیست از خاورمیانه خارج شود یا جای پایی برای کشورهای دیگر فراهم کند.
به ویژه آنکه اجرای نقشه موسوم به «خاورمیانه بزرگ» همچنان در راهبردهای ایالات متحده جایگاه مهمی دارد. در سال 1980 و هنگامی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در جریان بود، برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا گفت: مشکل اصلی و مهمی که آمریکا در حال حاضر با آن مواجه است، این است که نمیداند چگونه میتوان جنگ دیگری در خلیج فارس به راه انداخت که در حاشیه و پیرامون جنگ عراق با ایران قرار داشته باشد تا به این وسیله آمریکا بتواند قرارداد «سایکس پیکو» را اصلاح و تعدیل کند.
در این راستا ریاض به رغم مشاهده نام عربستان سعودی در لیست کشورهای موردنظر برای تجزیه، تلاش کرد تا با ارتقا جایگاه خود در سیاست خارجی کاخ سفید به نحوی ضمن ممانعت از اجرای این نقشه در مورد متحد قدیمی آمریکا، بتواند از فرصت مذکور برای تبدیل شدن به قدرت مطرح و غیرقابل اغماض منطقه استفاده کند.
برهمین اساس نیز ریاض در سال های اخیر و همزمان با کلید زدن تجزیه کشورهای منطقه که از شمال آفریقا شروع شد و تا عراق و سوریه ادامه یافت، برای تبدیل شدن به مهره آمریکا در خاورمیانه کنشگری خود را آغاز کرد.
تقویت و آشکار سازی روابط با اسرائیل، تلاش برای تضمین امنیت این رژیم از طریق پس گرفتن جزایر مصری تیران و صنافیر و تحویل آنها به تل آویو و تحت فشار گذاشتن کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای ایجاد سفارت اسرائیل در کشورهایشان از جمله کارهای آل سعود در این زمینه بود.
همچنین عربستان با ۲۶۷.۹۱ میلیارد بشکه ذخایر نفتی اثبات شده این کشور که حدود یک پنجم کل ذخایر نفتی اثبات شده جهان را دربر می گیرد، امیدوار است نقش مهمی در برنامه های ژئواکونومیک ایالات متحده بازی کند.
با توجه به این مسائل، اوباما در راستای استفاده از پتانسیل های عربستان برای تحقق منافع ملی آمریکا، چندی قبل ضمن مخالفت با اقدام کنگره در تصویب «قانون عدالت علیه حامیان تروریسم»، موسوم به جاستا که می توانست بر همکاری های واشنگتن-ریاض لطمه بزند، آن را سیاسی خواند و تأکید کرد که این قانون میتواند پیامدهای وخیمی برای آمریکا داشته باشد.
در مقابل عربستان سعودی ضمن مخالفت شدید با این طرح تهدید کرد اگر این مصوبه به قانون تبدیل شود داراییهای خود را در آمریکا به ارزش 750 میلیارد دلار خواهد فروخت. اما در نهایت این مصوبه با تایید سنا تبدیل به قانون شد، هرچند به دلایلی که ذکر شد امید اجرایی شدن آن نمی رو
در واقع جای تعجب نیست که اوباما و دوستانش از مسئلۀ اجرایی شدن قانون ضد عربستان سعودی می ترسند. زیرا شکایت از ریاض می تواند ضمن تضعیف موقعیت این کشور در منطقه به عنوان متحد آمریکا، پشت صحنه بازی قدرت در کاخ سفید را نیز آشکار کند.