الوقت- سفر حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران به آسیای مرکزی و قفقاز در راستای توسعه و بهبود روابط با همسایگان و در راستای برداشته شدن محدودیت های بین المللی برای ارتباط با ایران صورت گرفت. بر این اساس هدف روحانی از حضور در ارمنستان، قزاقستان و قرقیزستان دستیابی به مناسبات اقتصادی گسترده تر با تعرفههای ترجیحی و تجارت آزاد، تقویت همکاریهای بخش خصوصی ایران و این سه کشور، جلوگیری از افزایش تروریسم و مداخله قدرت های منطقه ای و بین المللی در این حوزه بود.
این در حالی است که اهمیت آسیای مرکزی و قفقاز در سیاست خارجی ایران تنها مشروط به اجرایی شدن برجام و امکان مبادلات آسانتر با کشورهای این مناطق نیست. آسیای مرکزی در نقشه سیاسی کنونی جهان به عنوان نقطه اتصال دو قاره اروپا و آسیا شناخته می شود. کشورهای این منطقه از شمال و غرب با روسیه و دریای خزر، از جنوب با ایران و افغانستان و از مشرق با چین همسایه هستند و با توجه به مجموعه ای از اشتراکات تاریخی، زبانی و دینی با ایران، کشورمان از پتانسیل های زیادی برای تاثیرگذاری بر این منطقه برخوردار است.
به ویژه آنکه قدرت هایی مانند آمریکا، روسیه و چین با توجه به موقعیت استراتژیک این حوزه جغرافیایی و منابع نفت و گاز تلاش دارند نفوذ خود را در آن گسترش دهند. از این رو محصور بودن منطقه و عدم دسترسی به آبهای آزاد با در نظر گرفتن اشتراکات که کشورهای آسیای مرکزی با ایران دارند، می تواند فرصت خوبی برای تعمیق مناسبات با کشورمان و جلوگیری از افزایش حضور قدرت های فرامنطقه ای باشد.
موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک لندن و آژانس بین المللی انرژی اعلام کرده است یک و نیم تا سه و نیم درصد از ذخایر شناخته شده نفتی و 5.5 درصد از ذخایر گازی اثبات شده جهان در آسیای مرکزی قرار دارد. بر این اساس می توان گفت این منطقه «خلیج فارس دوم» محسوب می شود. در همین راستا کشورهای آسیای مرکزی که پس از تجزیه از اتحاد جماهیر شوروی، با مشکلات اقتصادی و اجتماعی روبرو شدند، تلاش کرده اند از این منابع برای توسعه داخلی و ورود به عرصه جهانی استفاده کنند.
بنابراین عدم دسترسی به آب های آزاد بین المللی، اهمیت خطوط انتقال انرژی را مشخص می سازد. در این میان از بین چهار مسیر شرقی، غربی، شمالی و جنوبی برای این منظور، کریدور جنوبی امن ترین و ارزان ترین مسیر به شمار می رود. این مسیر همان راهی است که با عبور انرژی از داخل خاک ایران به دریای عمان و خلیج فارس، کشورمان را در مرکز ثقل انتقال انرژی آسیای مرکزی می کند.
در صورتی که ایران بتواند با در پیش گرفتن سیاست خارجی فعال و برقراری روابط موثر با کشورهای این منطقه، مانع اجرایی شدن سه مسیر دیگر که غیرایمن، پرهزینه و طولانی هستند، شود نقش اول را در تحولات و توازن قدرت آسیای مرکزی خواهد داشت.
اما به دلیل نفوذ آمریکا از زمان فروپاشی شوروی در این منطقه و تلاش این کشور برای ایجاد تنش میان پنج جمهوری تازه استقلال یافته با ایران، نه تنها قدرت مانور کشورمان در این حوزه کمرنگ شد بلکه تا کنار گذاشته شدن کریدور جنوبی پیش رفت.
بر این اساس همجواری ايران با آسيای مركزی و ويژگی های ژئوپلیتيكی و ژئواستراتژيكی اين منطقه، جايگاه ويژهای را در ملاحظات امنيتی – اقتصادی كشورمان ايجاد كرده و این موضوع لزوم افزایش مراودات سیاسی برای محدود کردن نقش قدرت های خارجی و رسیدن به امنیت پایدار بومی را ضروری ساخته است.
در این رابطه تلاش برای اعتمادسازی متقابل، اتخاذ سیاست تنش زدایی، افزایش دیدار میان نخبگان به صورت رسمی و غیررسمی، تاسیس انجمن های دوستی مشترک، ایجاد فضایی برای فعالیت بخش خصوصی باید در دستور کار قرار گیرد.
علاوه بر این قفقاز نیز که زمانی دروازه اروپا به ایران بوده، به دلیل پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مرزهای مشترک در استراتژی کلی کشور از جایگاه مهمی برخوردار است. در حال حاضر کشورهای این منطقه ضمن درگیر بودن در مشکلات اقتصادی و سیاسی، از اختلافات مرزی رنج می برند. مهمترین مناقشه مرزی این حوزه هم، اختلاف مساله قره باغ است که در بیش از دو دهه اخیر باعث رویارویی نظامی ارمنستان و جمهوری آذربایجان شده است.
در این رابطه با توجه به اهمیتی که تحولات قفقاز بر امنیت نظامی و اقتصادی کشورمان می گذارد، می توان از این فرصت که ایران با هیچ از کشورهای این منطقه اختلاف مرزی ندارد استفاده کرده و نقش موثری در حل بحران داشته باشد.
مناقشه قره باغ در قرن بیست و یک از یک مشکل منطقه ای خارج شده است و آمریکا و اسرائیل به عنوان بازیگران فرامنطقه ای سعی کرده اند در این مساله مداخله کنند. علت این امر هم در مرزهای مشترک آذربایجان و ارمنستان با ایران و همچنین منابع انرژی این منطقه است. لذا هر تغییر و کنش سیاسی در قره باغ می تواند تمام موازنه های قدرت را در قفقاز برهم بزند.
در این شرایط جمهوری اسلامی ایران باید توجه خاصی به قره باغ داشته باشد و برای انتخاب یک موضع درست، کارشناسان لزوم ایجاد کمیته ویژه قره باغ در سطوح عالی کشور را مطرح می کنند.
از طرفی دیگر ایران باید طرح احداث راه آهن که مرند را به ایروان و تفلیس و باتومی متصل می کند، تسریع بخشد. این طرح ضمن ایجاد همبستگی بیشتر میان کشورهای منطقه، زمینه ساز اتصال ایران به دریای سیاه و اروپا خواهد شد که می تواند نقش قابل تاملی در رشد و شکوفایی اقتصاد کشور داشته باشد. همچنین پیگیری خط لوله انتقال گاز به ارمنستان که در سال های اخیر در نتیجه سیاست های روسیه و بی توجهی های داخلی به بوته فراموشی سپرده شده است، احیا شود.
اما نکته مهم در اثربخشی تلاش های دیپلماتیک برای بهبود مناسبات ایران با آسیای مرکزی و قفقاز به دلیل جایگاهی که در راهبردهای امنیتی کشور دارند، تدوین یک استراتژی مدون برای تداوم این سیاست ها است. در واقع باید هر دولتی که روی کار می آید تقویت روابط با این مناطق را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دهد و اجازه ندهد هیچ از تحولات جهانی بر روی این مساله سایه بیفکند.