الوقت ـ جولان منطقه اي ژئوپليتيك و استراتژيك است كه روز به روز بر اهميت و تاثير آن در وضعيت خاورميانه و ترسيم وجهه سياسي آينده آن افزوده مي شود. همچنان كه با بالا گرفتن غبار موفقيت هاي ارتش سوريه و هم پيمانانش در مناطق جنوب سوريه از اهميت مضاعفي نيز برخوردار شده است. چرا كه پس از تهديدات اخير اسراييلي ها در مناطق جولان، ارتش اين كشور درصدد برآمد تا با طرح هاي نظامي پيشدستانه و به شكلي سريع به دنبال يك حمله نظامي سازمان دهي شده براي نابودي جيش تازه تاسيس لحد توسط اسرائيل و بيرون راندن آن از جنوب سوريه باشد.
براين اساس، حملات ارتش سوريه به جولان با همراهي محور مقاومت حاوي پيام هاي مهمي براي اسراييل است كه از زمان شروع بحران در سوريه سعي داشته است تا با ارسال سلاح و اطلاعات مهم براي تروريست ها و معالجه مجروحان آنان كمربند امنيتي را براي خود در سوريه به مشابه ارتش لحد لبنان ايجاد كند.
سخنان سيد حسن نصر الله در مورد ارتش لحد و تغيير قواعد برخورد با اسراييل از يك سو و تاكيد بشار اسد مبني بر در اختيار داشتن اسناد دخالت اسراييلي ها در حملات جنوب سوريه حاكي از اراده محور مقاومت براي مقابله با آشوبگري اسرائيل در اين مناطق بود. هرچند كه حمله اخير اسراييل تا حد زيادي موجب شد كه نيروهاي مقاومت با يكديگر متحد شده و قدرت خود را در ميدان نبرد به نمايش بگذارند.
بنابراين ذكر اين نكته كه مرزهاي جنوبي سوريه شاهد يك جنگ منطقه اي مي باشد چندان مبالغه آميز نيست، چرا كه ارتش لحد سوري عمليات نظامي وسيعي را با پشتيباني هاي مستقيم اسراييل، اردن، امريكا، فرانسه در سوريه انجام داده است و كشورهاي غربي و اسراييل همراه با اردن و ارتش لحد، درصدد بوده اند از اين طريق يك كمربند امنيتي را در مناطق استان القنيطرة در نزديكي جولان اشغالي ايجاد كنند تا با حمايت از رژيم صهيونيستي بتوانند با قواي بيشتري وارد بحران سوريه شده و محور مقاومت را مورد حمله قرار دهند.
در چنين شرايطي دبيركل حزب الله لبنان اعلام كرده است كه تشكيل يك ارتش لحد جديد در جولان مردود بوده و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز مخالفت شديد خود را با فعاليت هاي اسراييل در جولان مخالف اعلان كرده است.
برهمين مبنا نيز عمليات محور مقاومت در شبعا صورت پذيرفت، حمله اي كه اسراييل را با توجه به انتخابات پيش روي آن تحت فشار قرار داده است،ضمن آنكه پاسخ حزب الله و حمله به كاروان نظاميان اسراييلي نيز اين فرضيه را بيش از پيش تاييد كرد كه اسراييل بيش از گذشته ضعيف شده است و توانايي اداره يك جنگ تمام عيار را در مقابل محور مقاومت ندارد.
از سويي ديگر همزمان شدن اين عمليات با سوزانده شدن خلبان اردني توسط داعش ، كه موجب شكل گيري اعتراضات اردني ها به سياست هاي دولت اين كشور در قبال حمايت از داعش گرديد وضعيت اين كشور را در شرايط بحراني قرار داده است، بويژه آنكه اين كشور مرزهاي خود را بازگذاشته بود تا اسراييل بتواند از طريق آن در جنوب سوريه عمليات هايي انجام دهد.
از طرف ديگر مهمترين هم پيمان اسراييل يعني آمريكا كه سرگرم مذاكرات هسته اي با ايران مي باشد نسبت به عمليات نظامي عليه اسراييل واكنش تندي نشان نداد تا تلاش هايش در جريان مذاكرات بي نتيجه نماند.
به علاوه، جنگ جنوب با امنيت محور مقاومت نيز ارتباط مستقيم دارد، به گونه اي كه گويا اسراييل قصد دارد تا از طريق گروه هاي تروريستي كه در جولان حضور دارند، به روستاهاي دروزي لبنان در مزارع شبعا و ارتفاعات جبل الشيخ حمله كند تا بتواند بر روستاهاي شيعه نشين مسلط شوند، و اين همان خط قرمزي است كه حزب الله مشخص كرده است.
بنابراين مي توان گفت كه اين عمليات نظامي دو هدف مهم داشت، اول: جلوگيري از مورد هدف قرار گرفتن داخل لبنان از سمت مزارع شبعا از سوي ارتش لحد جديد سوريه و دوم: ايجاد مقدماتي براي بهار آينده با هدف حمله به تروريست ها در مناطق القلمون و عرسال و قطع كردن راه هاي پشتيباني آنان توسط ارتش لبنان و حزب الله در داخل لبنان و ارتش سوريه از داخل سوريه.
اما اين عمليات براي تثبيت استحكام پايتخت سوريه يعني دمشق نيز اثرگذار بوده است به گونه اي كه حضور تروريست ها در درعا والقنيطرة مي تواند خطر مهمي براي دمشق محسوب گردد.
از سويي ديگر ميتوان گفت اين حمله با اين هدف انجام گرديد كه اسراييل را فقط در مقابل دو راه قرار دهد نه بيشتر، اول: عدم دخالت در بحران سوريه و عدم حمله به محور مقاومت و دوم: بازپس دادن جولان اشغالي به سوريه