سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
پرونده

فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان در دوران اردوغان

جمعه 9 ارديبهشت 1401
فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان در دوران اردوغان

نوشتار حاضر در پی آن است که فراز و فرودهای اتفاق افتاده در مناسبات میان عربستان و ترکیه بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه را با بررسی موشکافانه زمینه‌های بحران، روند تنش‌ها و تنش‌زدایی و نیز ترسیم چشم‌انداز آتی روابط دو طرف ارائه نماید

 

الوقت- عربستان و ترکیه در مقام دو بازیگر مهم منطقه‌ در غرب آسیا از ابتدای هزاره جدید (2000) به ویژه بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، مناسبات پر فراز و نشیبی را تجربه کرده‌اند. در ابتدا، به قدرت رسیدن یک حزب اسلام‌گرا بعد از حدود 8 دهه تسلط سکولارها بر سیاست و حکومت در این کشور، به عنوان رخدادی مثبت از سوی سعودی‌ها مورد استقبال قرار گرفت اما بلافاصله ماهیت رقابت ایدئولوژیک حکومت اسلام‌گرایان اخوانی ترکیه، تردیدهایی را در میان سعودی‌ها در مورد تداوم روابط نزدیک گذشته ایجاد کرد. مع الوصف می‌توان گفت، مناسبات آنکارا و ریاض در سال‌های ابتدایی حکومت اردوغان رشد مثبتی را تجربه کرد اما وقوع انقلاب‌های عربی در سال 2011 همچون گرانیگاهی بزرگ، رویه و سطوح روابط میان دو طرف را دگرگون ساخت.

تضاد مواضع ترکیه و عربستان نسبت به انقلاب‌های مردمی در مصر، تونس، لیبی و... اولین پتانسیل‌های تنش جدی در مناسبات دو کشور را ایجاد کرد. در ادامه تنش بر سر حمایت عربستان از کودتای عبدالفتاح السیسی علیه اخوانی‌ها در مصر و نیز تاکید ترکیه بر نقش غیر مستقیم عربستان در حمایت از کودتای ناکام 15 جولای 2016، گستره تنش مین دو طرف را افزایش داد. همزمان با اوج گیری اختلافات، کنار زدن احمد داوود اغلو سیاست‌مدار طراح استراتژی تنش حداقلی (تنش صفر) ترکیه با همسایگان، موجب شد اردوغان در مسیر تنش افروزی بزرگ با رقبای منطقه‌ای به ویژه با عربستان سعودی گام بردارد. در ادامه مناسبات ترکیه و عربستان در پیوند با مسائلی همچون بحران کشورهای عربی با قطر، قتل جمال خاشقچی، بحران لیبی و... در مسیر تنش فزآینده حرکت کرد.

با این وجود، از اواسط سال 2020 در نتیجه بحران‌های اقتصادی و سیاسی داخل ترکیه که گریبان‌گیر اردوغان و حزب عدالت و توسعه شده بود، شاهد آغاز روندی از تنش‌زدایی میان طرفین هستیم که نمود بارز آن را می‌توان در سفر دو روزه اردوغان به عربستان در 28 آوریل 2022 (8 اردیبهشت 1401) برای دیدار با پادشاه و ولیعهد این کشور مشاهده کرد. با این تفاسیر، نوشتار حاضر در پی آن است که فراز و فرودهای اتفاق افتاده در مناسبات میان عربستان و ترکیه بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه را با بررسی موشکافانه زمینه‌های بحران، روند تنش‌ها و تنش‌زدایی و نیز ترسیم چشم‌انداز آتی روابط دو طرف ارائه نماید.

 

پیشینه مناسبات ترکیه و عربستان قبل از 2002 (به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه)

تاریخ مناسبات سیاسی مان دو کشور ترکیه و عربستان، اساسا با ارجاع به روند بعد از شکل گیری جمهوری جدید ترکیه و نیز پادشاهی عربستان در قرن بیستم قابل بازخوانی است. جمهوری ترکیه به عنوان میراث‌دار امپراتوری عثمانی در سال 1923 اعلام موجودیت کرد و و پادشاهي عربستان نیز در‌ ١٩٣٢‌تأسیس شد. دو کشور تا سالها بعد از اعلام موجودیت نیز، بدلیل تفاوت‌های بزرگ ابدئولوژیک و نیز نظام‌های سیاسی متفاوت از یکدیگر تا دهه 1960 میلادی مناسبات محدودی داشتند.

بعد از چند دهه رکود کامل در مناسبات ایران و عربستان اولین برخورد جدی میان دو کشور در اواخر دهه 1970 رقم خورد که طی آن ترکیه به دلیل بحران با کشورهای اروپایی و غرب بر سر مساله قبرس، در سال 1969 به عضويت سازمان کنفرانس اسـلامي درآمـد و با سازمان آزادي بخش فلسطين در ١٩٧٥ ارتباط برقرار کرد. در واکنش به اين تحولات ، عربستان سـعودي‌ رويکـردي‌ سازنده به‌ مسئله قبرس اتخاذ کرد و بـا حـمله نـظامي ترکيه به قبرس در ١٩٧٤ مخالفتي نکرد. از سوي ديگـر‌، عـربستان  مقصد اصلي مهاجران ترک در دهه ٨٠-٧٠ بود که‌ عمدتا‌ در‌ بخش ساختمان سازي آن مشغول بـودند و  شـمار آنها در حدود ١٣٠ هزار نفر تـخمين زده مـي‌شد‌.

در دهـه ٨٠ بـا اتـخاذ سياست آزادسازي اقتصادي تورگوت اوزال‌ ، بانک‌ هـاي‌ عـربستان در ترکيه شروع به فعاليت کردند. بسياري از سازمان هاي مردم نهاد شکل گـرفت‌ ، عـربستان و ترکيه روابط اقتصادي خود را توسعه دادنـد. هم تجار و هم سـياستمدارن اسـلام‌ گراي (عمدتا هواداران ملي‌ گـوروش‌ ) تـرکيه با عربستان رابطه برقرار کردند. در واقع گسترش سرمايه گذاري عربستان در ترکيه متأثر از تـغييرات داخـلي ترکيه و رشد اسلام‌گرايي در داخـل تـرکيه در‌ مـيانه دهه ٨٠ بود. در ١٩٨٥ نـهادهاي مـالي بزرگ سعودي مانند شـرکت هـاي تجاري البرکه ١، فيصل (مالک آن محمد الفيصل السعود) و فاميلي ٢ در ترکيه شروع به کار کردند. افزون براین، عربستان سعودي روابط تجاري خـود را بـا برخي از اعـضاي مـهم حـزب مام وطن (حزب حـاکم ) توسعه داد.

در زمان جنگ خليج فارس در ١٩٩١، دو کشور در جبهه‌ يکساني‌ عليه صدام حسين بودند و عربستان سعودي بـراي جـبران خسارت اقتصادي ترکيه ، وام هايي براي کـمک بـه اين کـشور داد. بـا اين حـال در اوايل دهه ٩٠ روابط دو کـشور‌ بـه‌ سردي گراييد و علت آن اختلافات ترکيه با سوريه بر سر مسئله کردها و آب رودخانه فرات بود و باعث شـد تـا عـربستان سعودي عليه تقاضاي وام ترکيه در صندوق بين المـللي‌ پول‌ بـراي‌ سـاخت سـد آتـاتورک لابـي کند‌، اما‌ اين‌ وضعيت بعدها با روي کار آمدن دولت جديد تغييرکرد.

در مجموع، طی تمامی سال‌ها قبل از 2002 روابط‌ دو کشور در سطح بسيار‌ بالايي‌ متأثر‌ از مسائل منطقه اي در غرب آسیا بود. برداشت عربستان سعودي از ترکيه کاملا متأثر از محافظه کاري اسلامي و عرب‌ گرايي‌ است‌ . براساس تفکر وهابي‌، سکولاريسم گـفتماني غيراسلامي و دولت ترکيه‌ دولتي‌ غيراسلامي بود. در واقع طی تمامی دهه‌های بعد از 1970 منطق اصلی حاکم بر نگاه سعودی‌ها نسبت به عربستان بر مبنای «عربیسم» یا همان رویکرد «عربیت» قابل خوانش است که اساس آن دو رکن هویت زیانی عربی و اسلامی است.

از یک سو، ترکیه به دلیل هویت غیرعربی در مجموعه حلقه نزدیکان ریاض قرار نمی‌گرفت اما از دیگر سو، به دلیل هویت اسلامی این کشور زمینه‌های مناسب همکاری میان دو طرف در قالب دفاع از مسلمانان وجود داشت. با این وجود، طی دهه‌ها مهم‌ترین عامل تنش دو طرف پیرامون مساله مناسبات آنکارا با رژیم صهیونیستی بود که سعودی‌ها به شدت نسبت به آن ناراضی بودند. هر چند هویت سکولار دولت‌های حاکم بر ترکیه و نظام به ظاهر دموکراتیک در این کشور نیز  یکی دیگر از زمینه‌های نگاه منفی عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به آنکارا بود.

 

مناسبات عربستان و ترکیه بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه (بعد از 2002)

مناسبات میان ترکیه و عربستان در سال‌های بعد از 2002 که حزب عدالت و توسعه و رهبران اسلا‌م‌گرای آن به قدرت 8 دهه‌ای احزاب سکولار خاتمه دارند، در سه مقطع قابل بررسی بازخوانی و بررسی می‌باشد.

در مرحله اول با وجود زمینه‌هایی از نگرانی میان دو طرف، تا حدود زیادی روابط دو طرف تقویت شد. این روند تا سال 2011 یعنی زمان وقوع انقلاب‌های گسترده مردمی در جهان عرب ادامه داشت. وقوع این انقلاب‌ها و مواضع متفاوت ریاض و آنکارا نسبت به آن‌ها به تدریج زمینه‌ساز تنش میان طرفین را به همراه داشت. در واقع، تحولات انقلابی منطقه در سال 2011 را می‌توان در مقام گرانیگاهی برای آغاز عصر دوم در مناسبات میان حزب عدالت و توسعه با عربستان سعودی در نظر گرفت. اما مرحله سوم مناسبات دو کشور بعد از 2020 آغاز که طی آن تعدیل رویکرد تهاجمی و نیز تنش‌زدایی در دستور کار طرفین به ویزه دولت رجب طیب اردوغان قرار گرفته است.

 

 مناسبات آنکارا و ریاض در سال‌های 2002 تا 2011 (عصر نزدیکی محتاطانه)

روابط میان عربستان و ترکیه در سال‌های ابتدایی به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، بیشتر در قالب نوعی سیاست سنجش و موازنه قابل خوانش است. بدین معنا که دو کشور به صورت محتاط زمینه‌های همکاری و رقابت‌های احتمالی را مورد سنجش قرار می‌دادند که همین امر زمینه‌ساز عدم نزدیک شدن قابل توجه دو طرف به یکدیگر شد. با این اوصاف، مناسبات آنکارا و ریاض در سال‌های بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه تا زمان وقوع انقلاب‌های مردمی در برخی کشورهای عربی که به «بیداری اسلامی» و یا «بهار عربی» موسوم شد، در دو سطح سیاسی و اقتصاد قابل بررسی و تحلیل می‌باشد.

روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 برای جهان عرب و در راس آن عربستان سعودی از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار بود. به قدرت رسیدن این حزب اسلام‌گرا که بعدها رجب طیب اردوغان به رهبری بی‌رقیب در آن تبدیل شد، برای مقامات دولت ریاض از چند بُعد اهمیت داشت. اول اینکه تصور منفی حاکمان سعودی نسبت به استقرار یک حکومت سکولار در ترکیه فرو ریخت و این تصور ایجاد شد که با یک حزب اسلامی نسبت به احزاب سکولاری همانند جمهوری‌خواه خلق (CHP) و حرکت ملی (MHP ) به مراتب آسان‌تر می‌توان تعامل داشت. اما از همان ابتدا نگرانی‌ای ویژه نسبت به ایدئولوژی اخوانی حاکم بر حکومت جدید ترکیه وجود داشت؛ زیرا اسلام وهابی سعودی‌ها، اخوان المسلمین را از دیرهنگام رقیب اصلی خود در میان کشورهای اسلامی و مهمترین تهدید وجودی در داخل مرزهای عربستان می‌دید.

در سطح دوم، به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه از این بُعد اهمیت داشت که سران این حزب برخلاف رویکرد 80 ساله احزاب سکولار مبنی بر در اولویت بودن نزدیکی به غرب، نگاهی ویژه به منطقه غرب آسیا، شمال آفریقا  و حوزه خلیج فارس داشتند. علاوه براین به مرور رجب طیب اردوغان تمرکز سیاست خارجی ترکیه را از غرب به مناطق همجوار خود معطوف کرد و درگیر شدن در تحولات منطقه‌ای غرب آسیا را کلید زد. در این دوران ترکیه ابتکارهایی ویژه را نسبت به منطقه پیش گرفت که مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از: سياست همکاري‌ و همراهي‌ با‌ حماس، تشکيل گروه همسايگان عـراق در ٢٠٠٣، ايجـاد روابط دوستانه با سوريه در ٢٠٠٨‌، حـمايت‌ از‌ بـرنامه هسته اي ايران و تلاش براي حل وفصل مسالمت آميز آن و گسترش روابط با‌ کشورهاي‌ حوزه خليج.

در میانه ابتکارات جدید دولت ترکیه و نیز زمینه‌های موجود برای نزدیکی و دوری کشورهای عربی از آنکارا، مناسبات میان سعودی‌ها با حزب عدالت و توسعه به سمت گرم شدن فزآینده گرایش پیدا کرد. در همین راستا، در ٢٦ آگوست ٢٠٠٦، ملک عبدالله ديدار سه روزه‌ اي‌ از‌ ترکيه داشت که اين سفر پنـجمين سـفر وي بعد از چين ، هند، پاکـستان و مـالزي بود‌ ‌ بعد از انتخاب به عنوان پادشاه عربستان در ٢٠٠٥ بود. اين‌ ديدار‌ در‌ واقع اولين ديدار پادشاه عربستان از ترکيه از زمان تاسيس عربستان در ١٩٣٢ بود و به عنوان آغاز دورانی جدید در مناسبات دو کشور مورد ارزیابی قرار گرفت.

با‌ انتخاب‌ عبدالله گل به عنوان رييس جمهور ترکيه‌، دومين‌ سـفر پادشـاه عـربستان به آنکارا در نوامبر ٢٠٠٧ انجام شد. اين ديدار هم‌ زمان‌ با شروع بحران رياست جمهوري‌ لبنان‌، آغاز مذاکرات‌ صلح‌ مـيان‌ ‌ ‌اعـراب ـ رژیم صهیونیستی در آناپليس، تشديد وضعيت‌ ناامني‌ در عراق و تهديد ترکيه به دخالت مستقيم در منطقه شـمال عـراق بـود‌. در جریان دیدار دوم ملک عبدالله از ترکیه دو طرف مواضع متحدی در قبال حمايت‌ از‌ حل مسئله اعراب و رژیم صهیونیستی به‌ طور‌ صلح‌ آمـيز، مـحکوميت تروريسم‌  و لزوم‌ حفظ تماميت ارضي عراق‌ اتخاذ کردند. علی‌رغم مواضع متحد دو طرف رد باب این موضوعات در همین مقطع، دو طرف بر سر پرونده هسته‌ای ایران اختلافات جدی‌ای با یکدیگر داشتند.

در ادامه، در چهارم ژانويه ٢٠٠٩ نخست وزير ترکيه ، رجب طيب اردوغان ، اولين سفر خود‌ به‌ عربستان سعودي در قالب سفر دوره‌ اي‌ از مصر‌، سوريه‌ و اردن‌ انجام داد که با‌ هدف رايزنـي درباره حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه در ٢٠٠٩-٢٠٠٨ انجام شد. ترکيه تلاش داشت در اين منطقه‌ از‌ طريق‌ رايزني‌ با‌ ايالات متحده و کشورهاي‌ عرب‌ آتش‌بس ایجاد کند. اردوغان در اين دوره ديداري نيز با خالدمشعل و محمودعباس داشت و محور مذاکرات اردوغان در عـربستان‌ نـيز‌ با‌ ملک عبدالله موضوع فلسطين بود.

در‌ ١٩‌ ژانويه‌ ٢٠١٠‌، اردوغان‌ ، نخست وزير وقت ترکيه، سفري ديگر به عربستان داشت که تجار ترک در اين سفر وي را همراهي مي کردند. در جريان اين سفر به وي نشان‌ خادم الاسلام اعـطا شـد؛ نشاني که براساس اخبار برخي رسانه به خاطر مواضع اردوغان در داووس به وي اعطا شد. همچنين دانشگاه ام القراي عربستان نيز به وي دکتري افتخاري‌ اعطا‌ کرد. در سطح وزراي خارجه ، احـمد داوود اوغـلو، در دوم ژانويه ٢٠١١، که مصادف با ميانجي گري ميان فتح و حماس بود، از رياض ديدار کرد‌. وزير‌ خارجه عربستان نيز در ١٢ ژانويه ٢٠١١ از آنکارا ديدن کرد که دو محور عمده آن نيز بحث درباره آينده حکومت فواد سينيوره‌ در‌ لبنان و تـجديد تـنش هـا در‌ لبنان‌ بود.

هم‌راستای با مناسبات سیاسی، در سال‌های بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه تا بازه زمانی 2011 به ویژه از طرف ترک، تلا‌ش‌های زیادی برای توسعه مناسبات اقتصادی میان طرفین صورت گرفت. علی‌الخصوص، با وقوع بحران غذايي در عربستان در ٢٠٠٨، دولت سعودي از سرمايه گذاران خواست تا در طرح هـاي کـشاورزي و احـياي زمين هاي کشورهاي نزديک به عربستان‌ تمرکز‌ کنند‌. متعاقب این فراخوان شرکت‌هاي تابوک و شرکت جهاني‌ غذايي‌ سـياره‌ از ترکیه در بـخش هـاي غذاهاي ارگانيک سرمايه گذاري کردند. اين دو شرکت در شهر کليس سرمايه گذاري به ارزش ٢٠ مـيليارد دلار‌ انـجام‌ دادند‌.

در ٢٠٠٨ با تصويب سازمان نظارت و قانون گذاري‌ سهام‌ بانک فينانس ترکيه به بانک تجاري ملي کـه مـرکز آن عربستان است ، واگذار شد و ٦٠ درصد دو شرکت بويداک‌ و اولکر‌ را‌ به ارزش 1.08 ميليارد، خريداري کـرد.   هـمچنين بيش از٥٠ درصد سهام آک بانک (شاهزاده وليدبن طـلال از سـهام داران عـمده آن است ) و البرکه به‌ سعودي‌ ها‌ تعلق دارد. در ٢٠٠٩ عـبدالطيف جـميل صاحب بزرگ ترين شرکت توزيع‌ اتومبيل‌ تويوتا، ٦٥ درصد سهام شرکت تويوتا صابانجي (کـه وظـيفه توزيع قطعات يدکي در ترکيه و اروپا را‌ بـه‌ عـهده‌ داشت ) را بـه ارزش ٤٩ مـيليون دلار از هـلدينگ صابانجي خريداري کرد‌. علاوه‌ بر‌ اين ، عـبدالطيف جـميل قصد سرمايه گذاري يک ميليارد دلاري در بخش هاي انرژي ، گردشگري‌ و املاک‌ سرمايه‌ گذاري داشـت، شـرکت اعلام کرد که حجم سرمايه گـذاري آن در ترکيه به مبلغ‌ ٢٥٠‌ مـيليون دلار رسـيده است و با انجام سرمايه گـذاري هـا به يک ميليارد دلار‌ خواهد‌ رسيد‌.

 

مناسبات آنکارا و ریاض در سال‌های بعد از  2011 تا 2020 

دوران گرمی روابط ترکیه با مجموعه شورای همکاری خلیج فارس، که سعودی‌ها مدعی نقش برادر بزرگتری آن را داشتند، با یک زلزله سیاسی در جهان عرب به کلی دگرگون شد. به ناگاه دوران شکوفایی روابط آنکارا و ریاض کنار رفت و جای آن را به رقابت و دشمنی سرسختانه گرفت. موضوعی که تأثیرات آن از مناسبات دو طرفه فراتر رفته و روند تحولات منطقه‌ای را نیز دستخوش تغییر می‌کرد.

 

الف) انقلاب‌های عربی 2011 و پیدایش زمینه‌های اختلاف 

در مقطع اولیه وقوع انقلاب‌های عربی با وجود اختلاف‌نظرهای اساسی میان آنکارا و ریاض، دو طرف در وضعیت تقابل حداکثری، ضدیت و یا دشمنی با یکدیگر قرار نداشتند. در مقطع ابتدایی این تحولات حتی رایزنی‌ها و همکاهنگی‌های میان دو کشور نیز صورت گرفت که مهم‌ترین آن‌ها سفر نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور وقت ترکیه به ریاض برای دیدار با مقامات سعودی بود. در واقع، در ١٣ آوريل ٢٠١٢ اردوغان ، نخست وزير وقـت تـرکيه ، بـراي رايزني با عربستان در زمينه روابط اقتصادي ، مسئله سوريه و مسئله هسته اي از‌ رياض‌ ديدار کرد. در ١٤‌-١٥‌ آگوست ٢٠١٢ نیز عبدالله گل براي شرکت در اجلاس فوق العاده سـازمان کـنفرانس اسـلامي درباره سوريه به عربستان سفر کرد.

حتی در همین سال‌ها در چارچوب دکترین سیاست خارجی احمد داوود اغلو که بعد از آگوست 2014 به عنوان نخست‌وزیر ترکیه برگزیده شده بود، همچنان تلاش‌ها برای عدم تنش و ضدیت در سیاست خارجی دو کشور ادامه داشت. دکترین احمد داوود اغلو بر چند اصل اساسی استوار است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند بودند از:

1- (تنش صفر) به حداقل رساندن تنش با همسایگان؛

2- سیاست خارجی چندجانبه‌گرایانه؛

 3-  تاکید بر اهمیت میانجی‌گری ترکیه در در مناقشات منطقه‌ای و جهانی‌؛

4- امنیت‌زدایی(Desecuritization) از سیاست خارجی یا به عبارت بهتر استفاده از ابزارهایی قدرت نرم هم‌چون دموکراسی، وابستگی متقابل اقتصاد و نفوذ فرهنگی.

بر اساس این اصول چهارگانه مجالی برای تقابل حداکثری میان آنکارا و ریاض وجود نداشت. در واقع، داوود اغلو تلاش داشت با بهره‌گیری از ابزارهای نرم همانند افزایش همکاری‌های اقتصادی مانع تقابل عربستان و ترکیه در منطقه شود. در همین دوران اولين سفر رسـمي اردوغـان بعد از روي کار آمدن‌ ملک‌ سلمان از ٢٨ فوريه تا دوم مارس ٢٠١٥ انجام شد. حتی در ٢٩ دسامبر ٢٠١٥ اردوغان دومين سفر خود به رياض را به عنوان رييس جـمهور تـرکيه صورت داد و متقبلاً ملک سلمان‌ در‌ ١٦-١٥‌ نوامبر ٢٠١٥ با هياتي بلندپايه براي شرکت در اجلاس بـيست اقتصاد بزرگ دنيا (20 G) به آنتالياي ترکيه‌ نیز سفر کرد. در تداوم همین رویکرد، در ٣١ ژانويه ٢٠١٦ داود اوغلو، نخست وزير ترکيه ، از‌ عربستان‌ ديدار‌ کرد. در اين ديدار پيشنهاد تشکيل شوراي عالي راهـبردي مـيان دو کـشور مورد موافقت طرفين قرار گرفت‌ و ‌‌مقرر‌ شد تا در سفر آينده مـلک سـلمان که در ١٣-١١ آوريل ٢٠١٦ انجام‌ گرفت‌، اسناد‌ آن به امضا برسد. در همنی مقطع ترکیه امیدوار بود که حجم مبادلات اقتصادی دو کشور را تا سال 2023 به 25 میلیارد دلار افزایش دهد.

در مجموع می‌توان اظهار داشت که هر چند در این مقطع زمینه‌های تنش میان عربستان و ترکیه به وجود آمد اما مدیریت خاص احمد داوود اغلو موجب شده بود که تنش‌ها هیچ‌گاه به تقابل و ضدیت در برابر یکدیگر تبدیل نشوند. با این اوصاف، وقوع کودتای نافرجام 15 جولای 2016 به گرانیگاهی برای چرخش اردوغان در عرصه مدیریت داخلی و خارجی کشور تبدیل شد. به ویژه بعد از استعفای اجباری احمد داوود اغلو در 5 می 2016 عرصه برای اتخاذ رویکرد رادیکال حزب عدالت و توسعه در عرصه سیاست خارجی مهیا شد که برآیند آن ورود ریاض و آنکارا به عرصه تقابل حداکثری بود.

 

ب) گام برداشتن در مسیر تنش حداکثری در سال‌های بعد از  2017

در سال 2016 دو واقعه، استعفای احمد داوود اغلو نخست وزیر ترکیه و وقوع کودتای 15 جولای 2016 به دو گرانیگاه تبدیل شدند که در بستر آن‌ها شاهد شیفت اردوغان به اتخاذ سیاست‌ خارجی مداخله‌جویانه و افراط‌گرایانه هستیم. در همین چارچوب نیز تنش‌های انباشت شده میان ترکیه و عربستان به سطح حداکثری افزایش پیدا کرد. در راستای پرداختن به افزایش تنش‌ها میان ریاض و آنکارا، می‌بایست مهم‌ترین زمینه‌ها و نمودهای تنش میان دو کشور که به نوعی بازگو کننده علت تنش نیز می‌باشد، مورد شرح و بررسی قرار بگیرد.

تقابل جبهه اخوانی در برابر با جبهه اسلام‌ وهابی: بنیادی‌ترین یا به عبارت بهتر ریشه‌دارترین زمینه تنش میان ترکیه با عربستان در ارتباط با نوع خوانش و قرائت آن‌ها از اسلام است. این اختلاف از بطن روی‌کار آمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 میان آنکارا و ریاض موضوعیت داشت اما جدیت یافتن آن به طور ویژه بعد از انقلاب‌های عربی در سال 2011 بود. در جریان انقلاب‌های عربی، آنکارا با در پیش گرفتن سیاستی فعال حمایت از احزاب و جریان‌های اخوان المسلمین را در کشورهای کانون بحران در دستور کار قرار داد. به قدرت رسیدن اخوانی‌ها در مصر و تونس، بلافاصله موجبات نگرانی کشورهای عربی و در بطن آن‌ها عربستان را به همراه داشت. لذا به صورت اضطراری مقابله با قدرت گیری اخوانی‌ها در منطقه در اولویت دستگاه دیگلماسی عربستان قرار گرفت.

نمود بارز این امر نیز کودتای ارتش مصر به رهبری عبدالفتاح السیسی، علیه دولت اخوان المسلیمنی محمد مرسی در سال 2013، با حمایت مستقیم عربستان بود. متعاقب این کودتا، در یک سو قطر و ترکیه از حکومت اخوانی دفاع کردند و از رخداد پیش آمده در قاهره در مقام یک جنایت علیه دموکراسی یاد کردند. در طرف مقابل کشورهای عربستان از حکومت عبدالفتاح السیسی قاطعانه از نظر مالی، سیاسی و نظامی حمایت کردند.  در مجموع، این تنش در سال‌های بعد از 2017 که تقابل میان مصر و ترکیه به اوج رسید، بیش از بیش نمود پیدا کرد و در جریان بحران لیبی نیز به اوج رسید.

بحران کشورهای عربی با قطر و حمایت همه‌جانبه آنکارا از دوحه: علاوه بر تنش‌های ایدئولوژیک بر سر نوع تفسیر از اسلام، در اواسط سال 2017 قطع مناسبات پنج کشور عربی به رهبری عربستان با کشور قطر در ۵ ژوئن ۲۰۱۷، اختلافات میان دو طرف را بیش از بیش افزایش داد. آنکارا در این بحران، جانب دوحه را گرفت و حتی تا سطح حمایت نظامی از متحد اخوانی خود پیش رفت. آنکارا با تأسیس یک پایگاه نظامی در قطر گروهی از  نظامیان خود را برای نخستین بار به خلیج فارس اعزام کرد. اقدامی که به زمینه‌ای برای گسترش اختلافات میان ریاض با ترکیه تبدیل شد.

پرونده قتل خاشقچی؛ از رو شمشیر کشیدن اردوغان برای بن سلمان: بدون تردید، مهم‌ترین عامل به اوج رسیدن تنش میان عربستان و ترکیه در سال‌های بعد از 2017 در ارتباط با موضوع پرونده قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار منتقد سعودی در کنسول‌گری این کشور در استانبول بود. بعد از انجام قتل فجیعانه خاشقچی در اکتبر 2018 نوسط عوامل امنیتی تحت فرمان محمد بن سلمان، دولت ترکیه با تبلیغات گسترده، ولیعهد سعودی‌ها محمد را کانون حملات خود قرار داد و در سطح بین‌المللی لابی‌گری گسترده‌ای برای محکومیت ریاض داشت که این موضع موجب گسترش سطح تنش‌های میان طرفین شد. این موضوع به اندازه‌ای برای حکومت سعودی‌ها اهمیت داشت که حتی تا سطح قطع مناسبات سیاسی با آنکارا پیش رفتند.

متعاقب اوج گرفتن بحران میان دو کشور بر سر پرونده قتل جمال خاشقچی، سیاست تحریم خرید کالاهای ترکی در قالب یک موج‌سازی بزرگ در دستور کار قرار گرفت. در همین راستا شاهد بودیم که صادرات ترکیه به عربستان، قریب به 90 درصد کاهش به خود دید که به نوعی آن را می‌توان تحریم غیررسمی و ناآشکار سعودی‌های علیه کالاهای ترک دانست.

موازنه تهدید در بحران‌های سوریه و یمن: دیگر محور تنش  در مناسبات میان ترکیه و عربستان را در ارتباط با دتقابل میان طرفین در پیوند با بحران‌های سوریه و یمن می‌باشد. در سال‌های ابتدایی بحران سوریه، ریاض و آنکارا موضع متحدی را در قبال بحران سوریه درپیش گرفتند و خواهان برکناری بشار اسد از قدرت بودند. حتی این دو کشور در مسیر مخالفت با حکومت قانونی سوریه، جبهه تروریستی «جیش الفتح» را تشکیل و مورد حمایت قرار دادند. با این وجود، پس از تشدید تنش‌ها میان دو کشور، سعودی‌ها مسیر ضدیت با سیاست‌های ترکیه در سوریه را در پیش گرفتند. ریاض علاوه بر خطاب کردن نیروهای تحت الحمایه ترکیه به عنوان تروریست، حمایت مالی و نظامی از نیروهای دموکراتیک سوریه که مهم‌ترین دشمنان آنکارا در شمال سوریه هستند را در دستور کار قرار داد. حتی در سال‌های بعد از 2017 عربستان به تدریج سیاست نزدیکی و تنش‌زدایی با حکومت بشار اسد را دنبال کرد.

در سوی مقابل ریاض، دولت ترکیه نیز که در آغاز حملات جبهه متحد عربی به رهبری عربستان به یمن در مارس 2015 مواضعی منفعل و خنثی کرده بود؛ پس از اوج گیری تنش‌ها با سعودی‌ها، انتقاد از جنایات‌های ائتلاف را در دستور کار قرار داد. مقامات دولت آنکارا در چندین مقطع خود را حامی ملت یمن و مدافع حقوق بشر علیه جنایات صورت گرفته از سوی ائتلاف نشان دادند.  با این اوصاف، کلیت نزاع میان عربستان و ترکیه بر سر سوریه و یمن را بیش از آن‌که بتوان درقالب یک استراتژی کلان مورد خوانش قرار داد، منتج از تلاش دو طرف برای ایجاد موازنه تهدید در برابر یکدیگر بود. 

بحران لیبی و تنش در مناسبات میان ترکیه و عربستان: یکی دیگر از عواملی که زمینه ساز افزایش اختلافات میان ترکیه و عربستان بود، در ارتباط با بحران لیبی و مواضع دو طرف نسبت به آن بود. در نتیجه کش‌وقوس‌های داخلی بعد از انقلاب مردمی 2011 در لیبی، این کشور در سال‌های گذشته عملا به دو قسمت تقسیم شد که در یک سو، در بخش غربی با مرکزیت طرابلس دولتی موسوم به «دولت وفاق ملی» تحت حمایت سازمان ملل اداره می‌شد و در سوی دیگر، ارتش ملی لیبی، تحت رهبری خلیفه حفتر با مرکزیت «بنغازی» قرار داشت. اما تقسیم لیبی میان این دو قدرت نیز در سطح بازیگران خارجی نیز نوعی دو قطبی شدن را به همراه داشت. بر این مبنا که کشورهای محافظه‌کار عربی به ویژه عربستان و امارات و مصر در راستای مخالفت با جریان سیاسی - فکری اخوان المسلمین به شدت از حفتر حمایت نظامی و مالی می‌کردند و در مقابل ترکیه نیز به رهبری اردوغان و با همراهی قطر، برای حفظ حکومت طرابلس، تلاش می‌کردند.

در این میان، دولت ترکیه در دسامبر 2019 (آذر 1398) با دولت وفاق ملی لیبی به رهبری فائز السراج قرارداد اکتشاف منابع دریای مدیترانه برای اکتشاف میادین نفتی و گازی را امضا کرد. همین امر واکنش فزآینده‌تر جبهه عربی به ویژه مصر را به همراه داشت که به شدت تحت حمایت عربستان بود. با این اوصاف، به دنبال مداخله جدی ترکیه در جنگ داخلی لیبی از ژوئن ۲۰۲۰، مذاکرات و گفتگوهای سیاسی درباره بحران لیبی (اکتبر ۲۰۲۰ در ژنو و نوامبر ۲۰۲۰ در تونس) آغاز شد و در نهایت نیز دو گروه اصلی متخاصم در جنگ داخلی لیبی در 5 ژوئن 2020 بالاخره بر سر تشکیل یک دولت انتقالی جدید توافق کردند. با این وجود همچنان تقابل میان عربستان و ترکیه در سطحی گسترده ادامه داشت.

 

مناسبات آنکارا و ریاض در سال‌های بعد از 2020 (گذار به تنش‌زدایی)

پس از یک دوره پرکشمکش و مملو از پرونده‌های رویاویی سیاسی،مدتی است که دو کشور فتیله تنش را پایین کشیده‌اند و تمایل به بهبود روابط بار دیگر در دو طرف ظاهر شده است. هرچند عبارت صحیح‌تر برای این رخداد را می‌بایست در مجموعه کلان‌تر تشن‌زدایی دولت ترکیه و رجب طیب اردوغان با کشورهای عربی تفسیر کرد. از ابتدای 2020 دستگاه دیپلماسی دولت ترکیه به طور ویژه تنش‌زدایی با کشورهای مصر، عربستان، لبنان و امارات متحده عربی را در کانون تمرکز خود قرار داد. در واقع، در دوران جدید به نوعی «عصر آب شدنِ یخ مناسبات میان آنکارا با جهان عرب» کلید خورد.

در سطح ابتدایی، آنکارا تنش‌زدایی با دولت مصر، که بعد از کودتای عبدالفتاح السیسی، علیه دولت اخوانی محمد مرسی در سال 2013 با تنش گسترده در مناسبات مواجه شده بودند را در دستور کار قرار داد. در همین راستا شاهد سفر هیات‌هایی امنیتی و سیاسی مصر و ترکیه به قاهره و آنکارا بودیم. همزمان با این اقدامات دیپلماتیک، تنش‌زدایی میان عربستان و ترکیه نیز کلید خورد. در همین چارچوب، در 8 ژانویه 2021 (19 دی 1399) شاهد سفر «سعد الحریری» نخست‌وزیر مکلف لبنان به استانبول بودیم که از آن به عنوان ماموریت پنهان «میانجی‌گری میان عربستان و ترکیه» یاد شد.

در ادامه گرم شدن مناسبات ترکیه و عربستان در دو سال اخیر، سفر مولود چاووش اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در ماه می 2021 به ریاض و دیدار او با همتای عربستانی خود بود. اما مهم‌ترین نمود تنش‌زدایی در مناسبات دو طرف در قالب حکم دادگاه ترکیه برای ارجاع پرونده جنجالی قتل جمال خاشقچی به عنوان مهم‌ترین عامل بحران در مناسبات دو کشور بود.  در واقع، دستگاه قضایی ترکیه در 7 آوریل 2022 (18 فروردین 1401) در حکمی جنجالی تصمیم گرفت پرونده قتل «جمال خاشقچی» روزنامه‌نگار منتقد سعودی را که اکتبر ۲۰۱۸ به شکلی فجیعانه توسط سرویس‌های امنیتی سعودی در کنسول‌گری این کشور در استانبول کشته شده بود، به عربستان ارجاع دهد. این حکم در شرایطی صادر می‌شود که پیش‌تر درخواست غیرمنتظره دادستانی ترکیه در اواخر ماه مارس سال جاری میلادی (2022) موجبات حیرت و شگفتی تمامی ناظران سیاسی را به همراه داشته بود.

متعاقب این اقدام ترکیه، دولت عربستان نیز گشایش در مناسبات و برداشته شدن موانع را در دستور کار قرار داد. در همین راستا، پس از حکم دستگاه قضایی ترکیه،  تحریم غیررسمی کالاهای ترک توسعه عربستانی‌ها تا حدود زیادی برداشته شد. همین امر موجب شد که در ماه مارس 2022 تجارت میان دو کشور به 58 میلیون دلار برسد که سه برابر میزان ثبت شده در سال 2021 است. با این وجود این مقدار نسبت به 298 میلیون دلار تجارت ثبت شده در مارس 2020 میان دو کشور کاهش ملموسی داشته است. با این اوصاف، در ارتباط با دلایل چرخش اردوغان در مناسبات با کشورهای عربی و به تبع آن می‌توان به چند علت مهم اشاره کرد.

بحران اقتصادی و ضرورت بازنگری در مناسبات تجاری با کشورهای عربی: بحران اقتصادی طی چند سال اخیر بزرگ‌ترین پاشنه آشیل اردوغان بوده است. او و سران حزب عدالت و توسعه به وضوح نسبت به این امر آگاه هستند که در صورت تداوم وضعیت موجود کشور در زمینه اقتصادی، جایگاهی در آینده سیاسی کشور ترکیه نخواهند داشت.  در واقع، در چند سال اخیر نیز کاهش فرآینده ارزش لیر، نرخ تورم نزدیک به 20 درصدی و بی‌ثباتی در تصمیمات اقتصادی سران حزب عدالت و توسعه، بیش از هر زمان دیگری ترکیه را با مساله مهم احتمال خروج سرمایه‌های خارجی مواجه کرده است. در چند سال گذشته، نرخ تورم بالای 15 درصد ترکیه سرمایه‌گذاران خارجی را نسبت به سرمایه‌گذاری در این کشور دچار تعلل کرده بود. در این میان نرخ بهره ۱۹ درصدی در ترکیه باعث جذب سرمایه‌گذاران خارجی در این کشور شده بود اما کاهش این نرخ به 15 درصد به نظر می‌رسد فرار سرمایه‌گذاران خارجی را به همراه خواهد داشت. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد اردوغان تلاش دارد برای رهایی از فشارهای اقتصادی در مناسبات مخدوش شدن آنکارا با کشورهای عربی همانند عربستان و امارات گشایش ایجاد کند.

تلاش برای حفظ قدرت در صحنه داخلی: یکی دیگر از عوامل مهم در تغییر نگرش اردوغان نسبت به مناسبات با ریاض در ارتباط با مسائل سیاسی داخلی و احتمال تحمیل شکست بر حزب عدالت و توسعه در انتخابات‌های پیش‌روی پارلمانی و ریاست جمهوری است. در حقیقت، بحران‌های اقتصادی موجب شده که احزاب اپوزیسیون و نیز بخشی بزرگ از شهروندان خواستاری استعفای اردوغان  برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی و ریاست جمهوری شوند. بر اساس اعلام 15 نظر سنجی جدید انجام گرفته از سوی رسانه‌ها و نهادهای تحقیقاتی کشور ترکیه، میزان حمایت از حزب عدالت و توسعه که از سال 2002 تا کنون در راس قدرت قرار دارد، از 42 درصد در انتخابات سال 2018 به 36 درصد کاهش پیدا کرده است. همچنین، بنابر نظرسنجی‌ها انجام گرفته حزب عدالت و توسعه با همراهی تمامی متحدان خود، به ویژه حزب حرکت ملی  به تنها 45 درصد خواهد رسید که به هیچ عنوان برای تشکیل حکومت جدید کافی نخواهد بود. اکنون اردوغان امیدوار است برای فرار از شکست در انتخابات از تنش‌زدایی با کشوری همانند عربستان بهره بگیرد.

فشارهای ناشی از تنش در مناسبات میان آمریکا و ترکیه: اردوغان بعد از پایان دوران ریاست ترامپ به وضوح نسبت به این امر آگاه بود که دولت جو بایدن، به مراتب سیاستی سخت‌گیرانه‌تر از ترامپ را در قبال ترکیه در دستور کار قرار می‌دهد. حتی بایدن در گفتگوی با نیویورک تایمز، در اواخر سال 2019 با خودکامه خواندن اردوغان، خواستار برکناری او از قدرت با حمایت از احزاب اپوزیسیون شده بود. در واقع، سه موضوع حمایت آمریکا از کردهای سوریه، تحویل جنگنده اف 35 و استقرار سامانه دفاع موشکی اس 400 روسی و مساله استرداد فتح‌الله گولن تنش‌های مهم و جدید در مناسبات دو کشور بودند. در نتیجه به نظر می‌رسد اردوغان به منظور مدیریت وضعیت در دوران ریاست جمهوری بایدن، با در پیش گرفتن راهبرد تنش‌زدایی با اعراب قصد دارد از یک سو، حجم فشارها را در عرصه دیپلماسی بر خود کاهش دهد و از سوی دیگر، از ایجاد جبهه‌ای ضد ترکی در منطقه به رهبری احتمالی آمریکا و مشارکت اعراب پیشگیری کند.

در مجموع می‌توان اظهار داشت که تغییر در سیاست خارجی ترکیه در قبال عربستان طی سال‌های بعد از 2020 بیشتر از از آن‌که پیروز تعیین یک استراتژی کلان در سیاست خارجی این کشور باشد، متاثر از ضرورت‌های داخلی و مشکلات اقتصادی‌ای است که حزب عدالت و توسعه با آن دست و پنجهه نرم کرده است.

 

 چشم‌انداز مناسبات

در ارتباط با چشم‌انداز مناسبات میان عربستان و ترکیه پس از چند مرحله فراز و نشیب اتفاق افتاده و به ویژه پس از تنش‌زدایی اخیر شکل‌گرفته میان دو کشور، توجه به چند مانع مهم قابل توجه است. اساسا می‌بایست توجه داشت که عربستان همچنان نسبت به فعالیت‌های اخوان المسلمین در شورای همکاری و سپس جهان عرب نگران است و به ائتلاف با صهیونیست‌ها علیه ترکیه به عنوان یک ضرورت ژئوپلتیکی می‌نگرد. برای نمونه تصمیم اخیر عربستان مبنی بر تعطیلی 8 مدرسه از 26 مدرسه ترکیه تا پایان سال تحصیلی 2020-2021 خشم عصبانیت آنکارا را برانگیخت به صورتی که ترکیه ادعا کرد که 2256 دانش آموز ترک به دلیل عدم تسلط به زبان عربی در آموزش و پرورش با چالش روبرو خواهند شد.

همچنین در شرایطی که موضوع لغو تحریم غیررسمی کالاهای ترکیه توسط عربستان از سال 2019 یکی از موضوعات اصلی مذاکرات وزیر خارجه ترکیه در ریاض خواهد بود اما سعودی‌ها حتی پس از گفتگوی نخست ملک سلمان و اردوغان در جریان نشست گروه 20 همچنان تحریم‌ها را علیه کالاهای ترکیه‌ای اعمال می‌کنند. موضوعی که منجر به سقوط قابل توجه صادرات ترکیه به پادشاهی شده است. از طرف دیگر سعودی‌ها گرایش به مشارکت در بخشی از رقابت‌های ژئوپلتیکی ترکیه را بویژه در مدیترانه شرقی حفظ کرده‌اند. عربستان به طور حتم از همسویی با یونان سر باز نمی زند و یا توافقنامه انرژی ترکیه در سال 2019 را با لیبی قبول نمی کند.

 

تگ ها :

ترکیه عربستان رجب طیب اردوغان محمد بن سلمان تنش زدایی پرونده جمال خاشقچی

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

برای اولین بار تصاویر پهپاد هایپرسونیک MD-۱۹ منتشر شد

برای اولین بار تصاویر پهپاد هایپرسونیک MD-۱۹ منتشر شد