الوقت- کاهش قیمت جهانی نفت به دلیل افزایش منابع و کاهش تقاضا، از اواسط سال 2014 به بعد، منافع اقتصادی قابل توجهی را برای چین به همراه داشته است. در عین حال، کاهش مصرف داخلی نفت نیز سبب شد تا این کشور با خرید حجم عظیمی از نفت ارزان قیمت، میزان ذخایر راهبردی نفت خود را بهبود بخشد.
در حالی که حضور چین در بازارهای جهانی انرژی به طور چشمگیری در دهه گذشته افزایش یافت و تقاضای انرژی این کشور از سال 2003 تا 2013 رشدی 60 درصدی را تجربه کرده بود، این روند برای آمریکا بالعکس بوده و این کشور از جایگاه بزرگترین واردکننده نفت جهان خارج شده است.
این موضوع تا حد زیادی با تغییر چشمانداز بین المللی انرژی مرتبط است که از سال 2008 و با تولید نفت و گاز شیل آمریکا روی داد. موضوعی که این کشور را به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز در جهان تبدیل کرده است.
کاهش نیاز آمریکا به واردات نفت، باعث ایجاد بازار رقابتی در میان تولیدکنندگان نفت و در نتیجه سقوط قیمتهای نفت شد، مجموعه این تحولات دو مزیت اساسی برای چین به دنبال داشته است: نخست، دسترسی به منابع نفتی ارزان قیمت و دیگری تقویت روابط با تولیدکنندگان نفت و گاز در خاورمیانه.
این مزیتها، چین را قادر به تحقق سریع و به صرفه اولویتهای اصلی حوزه انرژی نمود. سقوط قیمت نفت باعث شد تا در آوریل 2015، وارادات نفت این کشور به 7.4 میلیون بشکه در روز برسد که نسبت به سال پیش از آن 8.6 درصد افزایش را نشان میداد. با این حجم از واردات گسترده، چین توانست100 میلیون بشکه نفت در سال 2014 و به همین میزان در سال 2015 به ذخایر راهبردی خود بیفزاید و بدین ترتیب ظرف دو سال، تقریبا نیمی از هدف راهبردی خود برای ذخیره 500 میلیون بشکه نفت تا سال 2020 را تامین کند.
این وضعیت نوین، سبب تنوع بخشی به منابع واراداتی چین نیز شد. به نحوی که این کشور توانست علاوه بر عربستان که تا سال 2012 بزرگترین صادرکننده نفت به چین بود، واردات خود را از سایر تولیدکنندگان خاورمیانه همچون عراق و ایران نیز توسعه بخشد.
با وجود همه این مزیتها، وابستگی شدید این کشور به واردات نفت از خاورمیانه، همواره به عنوان یک منبع آسیبپذیری برای مقامات بلندپایه چین مطرح بوده است. همچنانکه وجود بیثباتیهای دایم در حوزه خلیج فارس که نیمی از واردات نفت چین را تامین میکند سبب شده تا این کشور برای ممانعت از اتکای بیش از حد به انرژی خاورمیانه، در مه 2014 قراردادی 30میلیارد دلاری را برای واردات گاز روسیه از طریق خط لوله سیبری امضا کند و بدین شکل به گزینههای واردات انرژی خود تنوع بیشتری بخشد. از سوی دیگر حضور تعداد قابل توجهی از جنگجویان چینی در کنار داعش نیز از دلایل نگرانی چین محسوب میشود. همانطور که کشورهای غربی از چشمانداز بازگشت جهادیها به خانه نگران هستند، چینیها نیز از بازگشت آنها به سینکیانگ و متعاقب آن صادرات تروریسم به سایر نقاط این کشور هراس دارند.
با وجود این نگرانیها، کاهش نیاز آمریکا به وارات نفت از خاورمیانه و بالعکس، وابستگی شدید چین به منابع نفت این منطقه، پکن را برای دخالت بیشتر در خاورمیانه مجاب کرده است، مضاف بر آنکه، طرحهای بلندپروازانه سیاست خارجی رئیس جمهور جدید این کشور نیز راه را برای گسترش تعاملات تجاری و دیپلماتیک عمیقتر میان چین و کشورهای خاورمیانه گشوده است. از سوی دیگر تولیدکنندگان نفت در خلیج فارس نیز به طور فزایندهای به دنبال توسعه صادرات نفتی خود و همچنین جذب سرمایهگذاری خارجی به ویژه افزایش حضور ژئوپلیتیکی و اقتصادی چین هستند. همچنانکه افزایش سفر رهبران کشورهای خاورمیانه به ویژه از حوزه خلیج فارس به پکن در دو سال اخیر، بیانگر علاقمندی کشورهای منطقه به نقشآفرینی بیشتر چین در واقعیتهای دیپلماتیک و راهبردی خاورمیانه است.
بر این اساس، چین درصدد تعمیق روابط تجاری خود با خاورمیانه از طریق ایجاد فرصتهای سرمایهگذاری جدید برای شرکتهای چینی برآمده است. در ژوئن 2014 و در نشست مشترک مقامات چینی با رهبران عرب در پکن ، بر افزایش سرمایهگذاری مالی چین در کشورهای عربی از 10 میلیارد دلار در سال 2013 به 60 میلیارد دلار در دهههای آینده تاکید شد که میتواند تا همکاریهای دوجانبه و چندجانبه در حوزههای انرژی هستهای، فناوری هوا و فضا و انرژیهای جدید نیز گسترش یابد.
این چشم انداز بر مبنای راهبرد اقتصادی چین با عنوان "یک کمربند یک جاده" که برای احیای کمربند اقتصادی جاده ابریشم در قرن 21 ترسیم شده است، به اجرا در خواهد آمد که میتواند زمینه ورود شرکتهای چینی به خاورمیانه را فراهم آورد.
در همین حال، با وجود اینکه بسیاری از کارشناسان، حفظ و گسترش نفوذ چین در خاورمیانه را منوط به ایفای نقش نظامی- امنیتی برجستهتر در منطقه میدانند، اما پکن به دلایل متعدد از جمله ممانعت از هرگونه برخورد نظامی احتمالی با آمریکا و تمرکز بر دغدغههای امنیتی حوزههای جغرافیایی نزدیکتر، تمایل چندانی برای تقویت حضور نظامی خود در خاورمیانه ندارد.
نتیجه گیری
علایم اولیه تغییر نگرش چین به خاورمیانه با توجه به تغییرات روز افزون در بازارهای جهانی نفت و سیاست خارجی فعالتر دولت جدید این کشور به وضوح قابل مشاهده است. همچنانکه تعمیق روابط دیپلماتیک و تلاش برای ترویج تجارت آزاد با شورای همکاری خلیج فارس گواهی بر این مدعاست. با این حال حضور نظامی – امنیتی ملموستر در این منطقه همچنان جزو اولویت های پکن نخواهد بود و عمده توجهات امنیتی دولتمردان این کشور بر مناطق نزدیکتر از جمله مناقشههای دریایی در دریاهای شرق و جنوب چین و همچنین وجود بیثباتی بالقوه در آسیای مرکز به ویژه در افغانستان معطوف است.