در چند روز اخیر انعقاد پیمان «AUKUS» میان آمریکا، انگلستان و استرالیا ناقوس مرگ اتحاد اروپا و آمریکا را به صدا درآورده و به نظر میرسد حوزه آتلانتیک دچار انشقاقی بزرگ شده است
الوقت – اتحاد آتلانتیکی واژهایی است که برای چندین دهه بزرگترین نمود همکاری میان کشورهای غربی بوده است. طی سالهای بعد از پایان جنگ جهانی دوم که کشورهای اروپایی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و نظامی دچار فروپاشی شده بودند با پذیرش قیمومیت غیر رسمی آمریکا، با پذیرش رهبری واشنگتن وارد حلقه اتحاد آتملانتیک شدند. در این دوران، سیستم مالی برتن وودز و پیمان امنیتی – نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) به مهمترین نمود اتحاد اروپا و آمریکا تبدیل شدند و اصطلاحا عنوان «آتلانتیکگرایی» بر آن اطلاق شد.
این اتحاد در سالهای اوج جنگ سرد به بالاترین سطح ممکن افزایش پیدا کرد و به نوعی آمریکا ضامن امنیت اروپا شد اما در سالهای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک سوسیالیستی، بتدریج حلقههای اتحاد در حوزه انگلوساکسونها یا همان آتلانتیکگرایان، رو به افول نهاد و در یک دهه گذشته بسیاری از ناظران سیاسی از پایان اتحاد اروپا و آمریکا سخن به میان آوردهاند. در میانه چنین وضعیتی، در چند روز اخیر انعقاد پیمان «AUKUS» میان آمریکا، انگلستان و استرالیا ناقوس مرگ اتحاد اروپا و آمریکا را به صدا درآورده و به نظر میرسد حوزه آتلانتیک دچار انشقاقی بزرگ مواجه خواهد شد
پیمان آکوس و پایان اتحاد سنتی پاریس - واشنگتن
بسیاری از سیاستمداران اروپایی بر این باور هستند که پیمان آکوس تیر نهایی را به اتحاد فراگیر در حوزه آتلانتیک وارد کرده و به نظر میرسد به پایانبخش اعتماد اروپا به آمریکا تبدیل خواهد شد. پیمان آکوس، به قرارداد دفاعی مابین کشورهای ایالات متحده، انگلیس و استرالیا اطلاق میشود که هدف آن «توسعه صلح و ثبات در حوزه اقیانوس های هند-آرام» عنوان شده است. بر اساس این پیماننامه که در 15 سپتامبر 2021 (24 شهریور 1400) به طور رسمی از سوی اعضای موسس اعلام شده، تعدادی زیردریایی برخوردار از موتور اتمی (و نه تسلیحات اتمی) ساخت ایالات متحده، که فناوری آنها پیشتر در انحصار آمریکا و بریتانیا بود، به استرالیا واگذار خواهد شد.
تنها چند ساعت پس از این رخداد کشورهای اروپایی به شکلی قابل توجه این پیماننامه را مورد انتقاد قرار داده و بر ضرورت استقلال از آمریکا تاکید کردند که نمود آن را میتوان در تصمیم دولت فرانسه برای فراخواندن سفرایش از واشنگتن و کانبرا مشاهده کرد. در واقع، پاریس پیمان اوکوس را خنجر از پشت زدن به خود تفسیر کرده است؛ زیرا در نتیجه آن قرارداد فروش زیردریاییهای فرانسوی به استرالیا موسوم به "قرارداد قرن" که در 2016 منعقد و ارزشی معادل 56میلیارد دلار داشت، لغو شده است. بر اساس این پیمان جدید، استرالیا تصمیم گرفته که خرید زیردریاییهای فرانسوی را لغو کرده و تسلیحات هستهای آمریکا را جایگزین کند.
اکنون مقامات فرانسوی این پیمان امنیتی را غیر قابل قبول خوانده و آن را خیانت متحدان به خود ارزیابی میکنند. پیشینه اتحاد آمریکا و فرانسه به دوران جنگ استقلال آمریکا بر میگردد و فراخواندن سفرا میان این دو متحد بسیار نامعمول و غیرقابل باور است. در واقع، این نخستین باری است که فرانسه سفرایش از آمریکا و استرالیا را فرا میخواند.
اروپا در اندیشه استقلال؛ دیر اما با جدیت
فراخواندن سفرا از سوی پاریس در آمریکا و استرالیا را نباید تنها پایان اتحاد و اختلافنظر میان دو عضو شورای امنیت یا اختلاف میان دو متحد سابق ارزیابی کرد؛ بلکه این اقدام فرانسه، نمود علنی شدن تصمیم جدید اروپا برای استقلال و گذار از اعتماد به واشنگتن است. البته در این بین میبایست موضوع تلاش اروپا برای استقلال از آمریکا را در مجموعهای از رخدادها در دو دهه گذشته مورد بازخوانی و تحلیل قرار داد. در واقع، شکاف در حوزه آتلانتیکگرایی از دوران ریاست جمهوری جرج بوش پسر در جریان حمله به عراق آغاز شد که طی آنفرانسه و آلمان -بر خلاف انگلستان- حاضر به همراهی آمریکا نشدند اما این روند در دوران باراک اوباما با دکترین اجماعگرایی او در سیاست خارجی تا حدودی تلطیف شد. با این وجود، بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در سال 2017 شکافهای میان اروپا و آمریکا بیش از هر زمان دیگری عیان شد.
در دوران ترامپ بود که شکاف میان اعضای ناتو همچون زخمهایی که سر باز کرده باشند، بر همگان نمایان شد. کشورهای اروپایی عضو ناتو به این باور رسیدند که دیگر نمیتوان همانند دوران جنگ سرد آمریکا را چتر و سپر حمایتی اروپا دانست، لذا اروپاییها برای آینده خود میبایست چارهای جدید بیاندیشند؛ در همین دوران بود که سران کشورهای فرانسه و آلمان در سال 2019 از ضرورت ایجاد «شورای امنیت اروپایی» سخن به میان آوردند اما در این میان نکته مهم این بود که موضوع تشکیل ارتش اروپاییِ خارج از ناتو، طرحی یک شبه نبود که تنها بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ مطرح شده باشد، بلکه در تمامی سالهای بعد از جنگ سرد به تدریج، اروپاییها در مسیر فاصله گرفتن از آمریکا بودهاند و به وضوح بر تفکیک بحرانهای امنیتی برای خود پی برده بودند.
در همین سالها، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در چندین نوبت تاکید کرد، «اروپا باید از امنیت خود دفاع کند.» در واقع، از نگاه مکرون اروپا باید در آینده نزدیک به "خودمختاری استراتژیک" دست پیدا کند. همچنین، این موضوع از سوی آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز طی سالهای گذشته بارها در بعد امنیتی و اقتصادی مورد تاکید قرار گرفته بود. در سال 2020 نیز امانوئل ماکرون و آنگلا مرکل رهبران آلمان و فرانسه به عنوان دو قدرت اقتصادی و نظامی اتحادیه اروپا که رهبری این اتحادیه را عملاً در دست دارند پیشنهاد تشکیل «نیروی دفاع مشترک اروپایی» را مطرح کردند. در چند وقت اخیر نیز آرمین لاشت، بخت اصلی جانشینی آنگلا مرکل در انتخابات سراسری ماه جاری میلادی در طول یک مناظره تلویزیونی گفت: «ما باید اروپا را تقویت کنیم تا هرگز دگربار آن را به آمریکاییها واگذار نکنیم.»
در مجموع در شرایط کنونی به نظر میرسد کشورهای اروپایی که کورسوی امیدی به احیای آتلانتیکگرایی در دوران بایدن داشتند، پس از امضای پیمان اوکوس به این باور رسیدهاند که دیگر زمان «چرخش استراتژیک» برای آنها فرا رسیده و وابسته کردن امنیت خود به واشنگتن، خطایی استراتژیک خواهد بود. در همین راستا شاهد بودیم که تنها چند ساعت بعد از اعلام پیمان امنیتی جدید میان آمریکا، انگلستان استرالیا، وزاری دفاعی کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای تنظیم و تدوین پیش نویس «اولین نیروی مشترک دفاعی » را برای بحث در نشست رهبران اروپایی آماده کردند. حتی برخی دیپلماتهای اروپایی تاکید کردند زمانی که فرانسه، پرقدرتترین نیروی نظامی اتحادیه اروپا، ریاست شش ماهه اتحادیه اروپا را به عهده بگیرد تشکیل نیروی نظامی مشترک در دستور کار اتحادیه اروپا قرار خواهد گرفت. این امر به وضوح نماد پایان اعتماد اروپا به آمریکا است.
داستان خروج از افغانستان و نهایی شدن ایده استقلال اروپا از آمریکا
در پرداختن دقیقتر به موضوع پایان اعتماد اروپا به آمریکا و طرح استقلال امنیتی آنها زا واشنگتن، مساله خروج آمریکا از افغانستان را میتوان مهمترین متغیر مداخلهگر دانست. در واقع، دو دهه همراهی کشورهای اروپایی با شعار مبارزه با تروریسم افغانستان و سپس خروج یکجانبه واشنگتن بدون در نظر گرفتن مواضع بروکسل و لحاظ کردن نگرانیها و منافع متحدان خود، عملاً پرستیژ و جایگاه کشورهای اروپایی را بیش ار هر زمان دیگری تنزل بخشید بویژه که به دلیل نزدیک بودن مرزهای جغرافیایی اتحادیه اروپا به افغانستان تهدیدات امنیتی شامل گسترش تروریسم در افغانستان و همچنین تهدید امکان شکلگیری بحران پناهجویان، به صورت جدی تر کشورهای اروپایی را تهدید میکند. به همین دلیل در روزهای گذشته مقامات ارشد اتحادیه اروپا، از جمله جوزپ بورل نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، خروج آشفته نیروهای اروپایی از افغانستان را نشانه «عدم استقلال و وابسته بودن این نیروها به کاخ سفید» خواندند و بر تشکیل «ارتش مستقل و مشترک اروپایی» تاکید کردند.
حال به نظر میرسد استقلال دفاعی اروپا گامهای نهایی خود را برمیدارد. در هفته گذشته پسلرزه های اختلاف بر سر نحوه خروج از افغانستان نتایج خود را نمایان کرد و در نشست وزرای دفاع ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا بر سر «طراحی نیروی دفاعی مشترک اروپایی تا پیش از مارس ۲۰۲۲» توافق شد. یک روز پس از این نشست نیز پارلمان اروپا که رهبری آن را در سال آینده فرانسه بر عهده خواهد داشت با صدور قطعنامه ای با ۵۳۶ رای موافق، ۹۶ رای مخالف و ۵۰ رای ممتنع تصمیم وزرای دفاع را تصویب کردند که بر اساس آن «اتحادیه اروپا باید در آگاهی نظامی، نظارت و شناسایی، اطلاعات و حملونقل هوایی استراتژیک سرمایهگذاری کند.»
تصویب قطعنامه اخیر افزون بر تعیین نقشه راه آینده دفاعی اروپا، پیام نمادین بسیار مهمی را نیز صادر کرد و آن اراده مشترک و پایان اختلافات درون اروپا بر سر تداوم و یا پایان اتکا نظامی به آمریکا میباشد. در سالهای گذشته آلمان مواضع محافظه کارانه تری نسبت به فرانسه در مورد لزوم برداشتن گامهای استقلال دفاعی داشت و حتی هنگامی که ماکرون از مرگ مغزی ناتو سخن گفت رهبران آلمان مواضع انتقادآمیزی علیه او اتخاذ کردند اما در شرایط کنونی وضعیت کاملاً تغییر کرده و برای مثال شاهد هستیم که آنهگرت کرامپ-کارنباوئر، وزیر دفاع آلمان روزنامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ، از برنامههای خودش برای پیشنهاد طرح ایجاد نیروهای واکنش سریع اتحادیه اروپا تا پایان ماه اکتبر خبر داده است. مجموع این روند به ضوح نشانگر پایان ایده اتحاد فراگیر در حوزه آتلانتیک است و در ماههای آینده میتوان تلاش فزآینده اروپا برای استقلال دفاعی از آمریکا را پیشبینی کرد.