الوقت- در سالهای اخیر امارات متحده عربی از جمله کشورهای منطقه غرب آسیا بوده است که با اتخاذ رویکردی تهاجمی در سیاست خارجی با استفاده ار پتانسیل توانمندی اقتصادی و بالا بردن هزینههای نظامی با حضور و نفوذ فعال در بخش زیادی از پروندههای منطقهای، در پی نشان دادن خود در قامت یک بازیگر مستقل و رقیب برای مهمترین قدرتهای منطقهای غرب آسیا میباشد. با این حال امارات نیز همانند عربستان سعودی پیشبرد برنامههای توسعه توان و نفوذ ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی خود را عمدتاً بر مدار همراهی با سیاستهای غرب و رژیم صهیونیستی قرار داده است که این امر نقاط تضارب منافع امارات با محور مقاومت را تشدید کرده است.
در گذشته مسئله حضور فعال در بحران سوریه و همراهی پشت پرده با طرح فشار حداکثری دوران ترامپ علیه ایران و درحال حاضر نقشآفرینی در جنگ یمن، بحرانسازی در عراق و لبنان، عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و تلاش برای باز کردن پای صهونیستها به خلیج فارس، از نقاط اصلی رویارویی ابوظبی در برابر محور مقاومت بوده است.
در این رویارویی دوئل بر سر مسأله فلسطین در حال حاضر به اصلیترین عرصه تلاش ابوظبی برای ضربه زدن به محور مقاومت تبدیل شده است به صورتی که امارات برخلاف کشورهای جهان عرب و حتی کشورهایی که در پشت پرده با صهیونیستها دارای ضدوبندهای مخفیانه هستند، در تحولات اخیر فلسطین به حمایت آشکار و صریح از اشغالگری رژیم صهیونیستی در قدس و سپس جنایتآفرینی علیه مردم غزه در جنگ 11 روزه پرداخت.
حتی اکنون در شرایطی که افکار عمومی جهانی و سازمانهای بین المللی خواهان محاکمه سران رژیم صهیونیستی به دلیل ارتکاب به جنایت جنگی و نسل کشی شدهاند و مقاومت اسلامی در غزه به قهرمان دفاع از آرمان فلسطین و قدس شریف در برابر دشمن صهیونیستی تبدیل شده است به صورتی که دولتهای غربی نیز نسبت به ضرورت برقراری کانالهای دیپلماتیک با حماس پی بردهاند، اماراتیها بر خلاف این جریان طی روزهای گذشته حملات لفظی خود را به حماس تشدید کرده و از کشورهای غربی برای تفکیک میان شاخه سیاسی حزب الله و حماس در فهرست گروههای تروریستی انتقاد کرده بود. عبدالله بن زاید آل نهیان شنبه در گفتوگو با سایت کمیته یهودی ـ آمریکایی که به تازگی در امارات دفتر افتتاح کرده است، در اظهاراتی تحریک آمیز گفته بود: "باعث تاسف است که برخی کشورها تردید دارند که به طور آشکار درباره تشکیلاتی مانند حماس و حزبالله صحبت کنند."
نقش برآب شدن معادلات عادی سازی با کنشگری مقاومت
هنگامی که تصاویر حمله نیروهای اسرائیلی به یکی از مقدسترین مکانهای اسلامی - مسجد الاقصی - در تلویزیونها و رسانههای اجتماعی در سراسر خاورمیانه نشان داده شد، احساس شکست قریب الوقوع در میان برخی دولتهای عربی به ویژه دولتهایی که وعده دادند عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل به درد و رنج فلسطینیها پایان میدهد، حاکم شد. در حملات نظامی رژیم اسرائیل به غزه بیش از 212 نفر از جمله 61 کودک و 35 زن شهید و بیش از 1500 نفر مجروح شدند. این جنایت رژیم صهیونیستی تحولات امارات و بحرین را آشکار کرد.
در واقع امروز دولتهای امضا کننده توافق به خصوص امارات و بحرین در موقعیت ناخوشایندی قرار دارند. آنها به مردم خود از مزایای همکاری با اسرائیل در زمینههای تجاری، گردشگری، تحقیقات پزشکی، اقتصاد محیط زیست و توسعه علمی سخن گفتهاند؛ اما اکنون باید در برابر تصاویر تلویزیونی ۲۴ ساعته از بمباران غزه، تهدید به اخراج فلسطینیان از خانههایشان در بیتالمقدس شرقی و هجوم اخیر پلیس اسرائیل به محوطه مسجد الاقصی در آن شهر چهره در هم بکشند.
اقدامی که بر مبنای توطئه جبهه سازش برای به گوشه رینگ فرستادن محور مقاومت و جبهه حمایت از آرمان فلسطین طرح ریزی شده بود ناگهان با تحولات قدس و حضور قدرتمندانه مقاومت غزه در حمایت از فلسطینیان کرانه باختری و قدس ورق کاملاً برگشت و قطار عادی سازی را به قعر دره فرستاد.
کلاه گشاد آمریکا و صهیونیستها بر سر امارات
تغییر معادلات فلسطین از بعدی دیگر موجب شده تا امارات و محمد بن زاید خود را بازنده بزرگ بازی آمریکایی- صهیونیستی پیش قدم شدن در قمار عادیسازی ببیند. در حالی که محمد بن زاید با دلگرمی به تداوم دوران ریاست جمهوری ترامپ در کاخ سفید هزینه خوراک تبلیغاتی برای کارنامه خالی سیاست خارجی ترامپ را برعهده گرفت، با رفتن ترامپ اکنون دولت دموکرات آمریکا به خوشخدمتی اماراتیها به ترامپ وقهی ننهاده و حاضر به اجرای وعدههای ترامپ برای ابوظبی نیستند. حتی در حالی که توافق فروش جنگنده اف 35 تنها دلخوشی ابوظبی از قمار عادی سازی بود اکنون مقامات کاخ سفید آن را نیز به چماغی برای همسو کردن امارات با سیاست خارجی ضدچینی تبدیل کرده اند؛ در حالی که امارات به توسعه روابط استراتژیک با غول شرق آسیا میاندیشد ممکن است مجبور شود که از تنها دستاورد معامله تماماً زیانده عادی سازی نیز بگذرد.
از طرف دیگر صهیونیستها نیز که بهرهبرداری خود را از توافق عادی سازی در نمایش خروج از انزوای منطقهای و مشروعیت بخشی به توسعه طلبی در اراضی فلسطینیان در کرانه باختری را بردند، با در پیش گرفتن سیاست توسعه طلبی در قدس عملاً نشان دادند که هیچ وقهی به حفظ آبروی توجیهات امارات از مفید نشان دادن توافق عادی سازی با منافع فلسطینیان نمینهند و حتی اکنون محمد بن زاید در کمال ناباوری خود را مغلوب سیاست صبر و انتظار محمد بن سلمان در برابر فشارهای ترامپ برای پیوستن به عادی سازی میبیند.
در این شرایط اتخاذ رویکرد فرار به جلو و حمله سیاسی و تبلیغاتی بیثمر علیه حماس و حزب الله برای پر کردن جبهه خالی شده حمایت از عادی سازی و خروج از انزوا تنها دستاویزی است که بن زاید به آن متوسل شده است.