الوقت - سند همکاری جامع راهبردی ایران و چین که در27 مارس 2021 (7 فروردین 1400) در تهران به امضای «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران و «یانگ یی» همتای چینی او رسید، این روزها در میان محافل سیاسی بازتاب گستردهای را در پی داشته است. این سند که بر تقویت همکاری بخش خصوصی و نقش ایران در برنامه سرمایه گذاری و زیرساختهای چین و طرح راه ابریشم جدید (یک کمربند- یک راه) متمرکز است، اخیرا با واکنش جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز همراه شده است.
بایدن در در پاسخ به پرسش یک خبرنگار که «آیا نگران مشارکت ایران و چین هستید»؟ پاسخ میدهد: «یک سال است که نگران این موضوع هستم.» قرارداد استراتژیک 25 ساله میان ایران و چین، که پیش نویس آن سال گذشته در رسانهها منتشر شد، طرحهایی را برای تأمین بلندمدت نفت خام ایران به چین و همچنین سرمایه گذاری در زیرساختهای نفت، گاز، پتروشیمی، تجدیدپذیر و انرژی هستهای را نشان میداد که در همان مقطع از سوی ناظرن سیاسی و رسانههای آمریکایی در مقام رخدادی برای نقد سیاستهای دونالد ترامپ رئیس جمهوری وقت آمریکا قرار گرفت.
از نگاه ناظران سیاسی سیاستهای ترامپ در قبال ایران که تحت عنوان راهبرد فشار حداکثری شناخته میشد، موجب نزدیکی میان تهران و پکن شده و ایران را به سمت امضای یک سند همکاری راهبردی 25 ساله با چین سوق داده است. با این اوصاف، اکنون این پرسش قابل طرح است که مقامات دولت بایدن و محققان روابط بینالملل آمریکایی چرا از این توافق نگران هستند و از آن به عنوان تهدیدی برای منافع ملی واشنگتن یاد میکنند؟
آمریکا در سودای احیای هژمونی و نگران از برهم خوردن موازنه قوا در غرب آسیا
ایالات متحده آمریکا در تمامی سالهای بعد از جنگ سرد (1991) راهبرد اصلی سیاست خارجی خود را بر مبنای حفظ هژمونی خود در عرصه بینالملل و ایفای نقش رهبری در نظام بینالملل قرار داده است. این راهبرد هر چند در سالهای ابتدایی دهه 1990 تحت عنوان دکترین «نظم نوین جهانی» توسط جرج بوش پدر اعلام شد، در سالهای ابتدای دهه 2000 به شدت تضعیف شد اما همچنان استراتژیستهای آمریکایی در دولتهای مختلف اعم از دموکرات یا جمهوریخواه بر باقی ماندن آمریکا در نظام جهانی به عنوان قدرت «نخست» متمرکز بودهاند.
طی یک دهه گذشته نیز استراتژیستهای آمریکا با صراحت از چین به عنوان مهمترین بازیگر برای به چالش کشیدن نقش رهبری و هژمونی واشنگتن در نظام بینالملل یاد کردهاند؛ در نتیجه شاهد اتخاذ راهبرد «نگاه به شرق» در دستگاه سیاست خارجی آمریکا در دولتهای باراک اوباما، دونالد ترامپ و جو بایدن بودهایم. به عبرات دقیقتر، از نگاه آمریکاییها، این کشور برای حفظ برتری خود در عرصه جهانی با بازنگری در سیاست خارجی خود، تمرکز از منطقه غرب اسیا و اروپای غربی را باید به سمت مهار چین در شرق اسیا معطوف کند. این نگرانی به اندازهای بوده که در دولت بایدن، تعداد کارکنان بخش خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا محدود و کارکنان بخش شرق آسیا و چین افزایش قابل توجهی پیدا کردهاند.
با نظر به این نگرانیها در سیاست خارجی آمریکا، اکنون انعقاد قرارداد 25 ساله استراتژیک میان ایران و چین به عنوان دو رقیب آمریکا در نظام جهانی در دو سطح به عنوان چالشی بزرگ برای کاخ سفید قابل خوانش است.
در سطح ابتدایی، دولت آمریکا اتحاد میان کشورهایی همانند ایران، چین و روسیه را در مقام اتحاد شرق در برابر خود ارزیابی میکند. در واقع، الگویی از دوستی میان کشورهای رقیب آمریکا در سطح جهانی، یادآور بلوکبندی شرق در برابر غرب است. در سطح دوم، همکاری میان ایران و چین که ابعاد نظامی و امنیتی نیز دارد، در سطح منطقه غرب آسیا از نگاه آمریکاییها میتواند عاملی برای بر هم خوردن توازن قوا به ضرر این کشور باشد؛ زیرا امضای چنینی توافقی از نگاه بازیگران رقیب تهران موجب افزایش توان نظامی ایران خواهد شد و در نتیجه آمریکا یا باید خلاء قدرت موجود را برای آنها پر کند و یا اینکه دیگر کشورهای نیز به سوی جلب همکاری و امضای قراردادهای مشابه با چکن حرکت خواهند کرد. این روند به طور حتم بر خلاف منافع ملی آمریکا بوده و پای چین را در مقام یک ابر قدرت به منطقه خاورمیانه خواهد کشید.
خروج ایرانی از انزوای تحریمهای آمریکا و بیاثر شدن سیاست تحریم
یکی دیگر از نگرانیها دولت بایدن و استراتژیستهای آمریکا پیرامون سند همکاری 25 ساله میان ایران و چین، در ارتباط با بیاثر شدن سیاست تحریم آمریکا علیه ایران است. در حقیقت، آمریکاییها در مقاطع مختلف از سیاست تحریم به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر ایران بهره گرفتهاند اما اکنون قرارداد همکاری میان ایران و چین میتواند خط بطلانی بر این سیاست به عنوان ابزاری برای امتیاز گرفتن از تهران باشد.
در واقع، با تصویب این قرارداد 18صفحهای چین در سیستم بانکداری، مخابرات، بنادر، راهآهن و صدها پروژه دیگر سرمایهگذاری خواهد کرد. همچنین، ایجاد پایگاههای نظامی و امنیتی برای همکاریهای دوجانبه در آموزش، تحقیقات مشترک و توسعه تسلیحاتی از دیگر بندهای این قرارداد است. فراتر از این موارد، همکاری میان ایران و چین در سطح انرژی نیز وارد مرحله استراتژیک خواهد شد و به نوعی صادرات تهران به پکن با ضمانت اجرایی همراه خواهد شد. این وضعیت در شرایطی است که چین بزرگترین واردکننده نفت است و در سال گذشته بیش از 10 میلیون بشکه در روز نفت خریداری کرده است. خرید نفت ایران توسط چین، به طور حتم تهران را از فشار تجاری و به تبع آن سیاسی، خارج خواهد کرد. این وضعیت به هیچ عنوان مطلوب واشنگتن نخواهد بود؛ زیرا در صورت هر گونه مذاکره احتمالی ایران با غرب، تهران کمترین نگرانی را از بحث تحریمها خواهد داشت و از موضعی بالاتر وارد هر گونه گفتگو میشود.