الوقت- گروههای تکفیری و افراط گرایان به خصوص سلفی های سنتی یا وهابیت سیاسی و حکومتی به عنوان یکی از دو رکن حکومت عربستان سعودی، داعیه پرچمداری و ترویج و حمایت تاریخی جریانهای سلفی در منطقه را در عرصه نظر دنبال می کنند؛ در حالیکه در عمل به گسترش مرزهای فرهنگی- مذهبی و سیاسی سلفی گری تکفیری و وهابیت در جهان اسلام انجامیده است. این نوعی از نقش آفرینی که در سایه منابع حمایتی غرب و رژیم صهیونیستی انجام می شود درواقع نمایانگر نقش دوگانه و متضاد گروههای تکفیری و به خصوص سعودیها در عرصه عمل و نظر است. برای آشکار ساختن ماهیت این گروهها به برخی از مصادیق و رفتارهای سیاسی این گروهها اشاره خواهد شد.
5. سکوت تاریخی و تعامل با موجودیت صهیونیستی: مساله مهم دیگر در خصوص وهابيت سنتی سکوت و به نوعی تائید تاریخی موجودیت صهیونیستی است. این در حالی است که مساله فلسطین و سیاستهای صهیونیستی از مهمترین و مناقشه برانگیزترین مسائل جهان اسلام بوده و بیشترین چالش ها و هزینه ها را برای کشورها و ملتهای مسلمان ایجاد کرده است. این موضوع علاوه بر تائید مبتنی بر سکوت و تائید غرب از سوی وهابیت دولتی با روابط و همکاری های تاریخی و جدید حکومت عربستان سعودی با رژیم اسرائیل نیز در ارتباط جدی قرار دارد. با این حال برخی اسناد تاریخی می تواند به فهم سکوت سعودی – وهابی در قبال صهیونیسم بیشتر کمک کند. از جمله چندي پيش سندي تاريخي به دست خط شخص ملک عبد العزيز، بنيانگذار حکومت عربستان سعودی و پدر پادشاه کنوني اين کشور به دست آمده که خوش خدمتی آل سعود به امپراتوری انگليس و بالتبع يهوديان صهيونيست را به اثبات ميرساند. این سند تاريخی که برای نخستین بار، در یکی از شمارههای مجله کویتی "العربی" در شوال سال 1329 هجري قمري مصادف با سال 1972 میلادی منتشر شد، نشان ميدهد که حکومت آل سعود، در غصب کشور فلسطين توسط صهيونيستها که با پشتيبانی حکومت پادشاهی انگليس انجام شد، نقش اساسی داشته و اشغال اين سرزمين مقدس، با استناد به اين دست خط ملک عبدالعزيز تسهيل شده است. اين در حالی است که براساس تمامی احکام و مقررات دين اسلام، اعطای سرزمين های اسلامی به يهود و نصاری، جايز نيست. در اين سند که به دست خط شخص عبدالعزيز نگاشته شده و ممهور به مُهر رسمي اوست، آمده است:«به نام خداوند بخشاينده مهربان. من، سلطان عبد العزيز بن عبدالرحمن آل فيصل آل سعود، نزد سِر "پرسی کوکس" نماينده بريتانياي کبير، اقرار و هزار بار اعتراف ميکنم که هيچ مانعی برسر راه اعطای فلسطين به يهوديان بينوا و غيربينوا، آنگونه که بريتانيا صلاح می داند نمیبينم و من از ديگاه آنها تا قيام قيامت، عدول نخواهم کرد.
6. تساهل در مقابل رژیم اسرائیل: بررسی شواهد جدید نشان می دهد که نه تنها رویکرد متساهل سلفی های سنتی در قبال رژیم اسرائیل همچنان ادامه دارد، بلکه تعاملات پنهانی محدود نیز بخشی از رویکرد وهابیت دولتی در قبال اسرائیل را نشان می دهد. به خصوص اینکه وهابیون در مواقع حساس رویارویی بین بازیگران منطقه و اسرائیل نه تنها نقش مثبتی در حمایت از جریانها و بازیگران ضد اسرائیلی ندارند، بلکه عملا مانع از حمایت های اسلامی از بازیگران ضد اسرائیلی می شوند. در جریان جنگ بیست و دو روزه غزه در سال ٢٠٠٩ که جنبش مقاومت فلسطین نیازمند حمایت بود و احساسات ضد اسرائیلی در منطقه تقویت شد، شیخ عبدالعزیز آل شیخ مفتی بزرگ عربستان سعودی اعلام کرد:هرگونه تظاهراتی که توسط ملتهای عربی و اسلامی در حمایت از مردم غزه و محکوم کردن تجاوز صهیونیستی علیه غزه برگزار شود، حرام است و شرکت در آن جایز نیست، چرا که ارتباطی به ذکر و یاد خدا ندارد. این مفتی وهابی در پاسخ به سوالی در مورد اینکه چه اقدامی به سود فلسطینیان غزه است، گفت: «سر و صدا کردن فایدهای ندارد؛ ولی ارسال پول و کمک میتواند مفید باشد.تظاهرات هیچ سودی نداشته و جز ایجاد هرج و مرج نتیجهای ندارد.
همچنین بر اساس برخی گزارش ها، در پايان مارس 2008، شيخ عبدالعزيز آل شيخ مفتی عربستان سعودی از خاخام های صهیونیست جهت شركت در كنفرانس آشتی مذهبی كه قرار بود در رياض برگزار شود دعوت کرد. كنفرانسی كه قرار بود در آن شخصيت های دينی بزرگی از اديان سه گانه آسماني شركت داشته باشند. این رسانه ها اعلام کردند که مفتی عربستان با "اهارون عفرونی"، نمانيده تشكل دوستی عربی – صهیونیستی تماس گرفته و او را برای حضور در کنفرانس و سفر به عربستان دعوت کرده بود.
7. تقابل با جنبشهای مقاومت ضد اسرائیلی: علاوه بر سکوت، تائید و تعامل در برابر رژیم اسرائیل، وهابیت دولتی موضع منفی و مخالفتهای جدی را از خود در برابر بازیگران محور مقاومت از جمله جمهوری اسلامی ایران، سوریه و حزب الله لبنان بروز می دهد از جمله شيخ عبدالله بن منيع از مفتی های سعودی بعد از تشدید رویکرد منفی قرضاوی در قبال حزب الله عنوان کرد شيخ يوسف قرضاوي قبلا به گمان اين كه برحق دانستن حزب الله نوعي دعوت به تقريب است، از آنان دفاع مي كرد اما شنيدم كه اكنون حقيقت بر وی آشكار شده و فهميده است كه مردان حزب الله صادق نيستند، بلكه اهل نفاقند. شیخ سعودی در ادامه افزود: خداوند را شكرو سپاس مي گوييم كه شيخ ما به بصيرت و ادراك حقيقت نائل آمد و دانست كه سربازان حزب الله هرگز صادق نبوده اند و حوادث اخير سوريه نيز ثابت كرد كه آنان از هر دشمنی دشمن ترند. از سوي ديگر شيخ قيس آل مبارك عضو هيات علمای برجسته عربستان نيز، حزب الله لبنان را گروهی بدنام توصيف کرد و مدعی شد: بر همه مسلمانان واجب است در برابر اين حزبی كه ايران در لبنان به وجود آورده بايستند. وی مدعی شد: حجت بر همه تمام شده و بر همگان مشخص گردیده كه اين حزب، وصله ناجوری در جهان ماست.
"شيخ عبدالعزيز آل الشيخ" در اظهاراتی در مورد شرایط جدید سوریه گفت: تقويت و حمايت ارتش آزاد سوريه و فرو ريختن شوکت و ابهت نظام حاکم در سوريه، نوعي از جهاد فی سبيل الله به شمار مي آيد. وی مدعی شد: کشتارهای سوريه در هيچ جايی در تاريخ معاصر مشابه نداشته است و حمايت از شبه نظاميان و تروريست هاي مسلح سوری را براي کشورهای اسلامی و ملت ها واجب دانست. همچنین مفتی اعظم سعودی عنوان کرد: بر ما واجب است که از دسیسه ایران پیشگیری کنیم. این مفتی اعظم سعودی ها اضافه کرد: ادعای اسلام ایران را باور نکنید، زیرا اسلام آنها تنها فریب و نفاق است. شیخ عبد العزيز بن عبد الله آل الشيخ گفت: من دخالت ایرانیان را در امور کشورهای حاشیه خلیج فارس محکوم می کنم. وی همچنین ایرانیان را مجوس خواند.
نتيجه گیری
محافظه کاری، مخالفت با اصلاح و نوگرایی سیاسی و اجتماعی، مخالفت با حقوق سیاسی مردم در مقابل حاکمیت و رد نقد و اعتراض در مقابل حکومت همگی از جمله مولفه های دیدگاههای گروه های تکفيري است که در جهت تداوم و تثبیت قدرت حکومت سعودی قرار دارد. با این حال جریان سلفی سنتی با ویژگیهایی مانند شیعه ستیزی و سکوت و تائید تعامل با غرب و صهیونیزم و نفی اعتراض و مبارزه در برابر غرب و رژیم اسرائیل هرگونه جهت گيری راهبردی در برابر غرب و رژيم صهيونيستي را رد میکند. در نتیجه وهابیت دولتی که داعیه مذهبی دارد و سعی میکند تا جایگاه مذهبی برجسته در میان اهل تسنن داشته باشد، در واقع جریانی سیاسی با لعاب و ادعای مذهبی است که به رغم سنت گرایی و مخالفت با اصلاح گرایی و نوگرایی در عرصه های فرهنگی- اجتماعی و سیاسی درون عربستان سعودی، در حوزه مسائل استراتژیک رویکردهایی در انطباق با سیاستها و منافع استراتژیک دولت سعودی و مصالحه یا تائید منافع استراتژیک غرب و صهیونیستها دارد که ريشه و بستر تاريخی آن انگليسی است.