به نظر میرسد کشور عراق برای دونالد ترامپ و مشاوران او در کاخ سفید جایگاهی ویژه دارد و نه تنها در زیر مجموعه دکترین خروج قرار نمیگیرد، بلکه اساسا کانونی برای تجمیع و استقرار فزآینده پایگاههای نظامی آمریکایی است. اکنون این پرسش قابل طرح است که چرا ترامپ از ابتدا نیز عراق را استثنایی بر قاعده دکترین خروج اعلام کرد؟
الوقت - به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، به عنوان رئیسجمهوری آمریکا، در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016 و آغاز به کار او در کاخ سفید از 20 ژانویه 2017 را میتوان یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی تاثیرگذار بر عرصه معادلات سیاست بینالملل طی دهه حاضر ارزیابی کرد. ترامپ در جریان رقابتهای انتخاباتی با طرح شعارهای چالشی نه تنها سطح داخلی آمریکا، بلکه کلیت نظام بینالمللی را به چالش فراخواند و با طرح وعدههایی جنجالی، این فرضیه را مطرح کرد که در صورت پیروزی در انتخابات، بسیاری از ارزشها و سنتهای سیاسی و اقتصادی در عرصه بینالمللی با چالشی جدی مواجه خواهند شد.
با تمام این اوصاف، برای بازشناخت دکترین سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ و از درون آن سیاست دستگاه دیپلماسی این کشور نسبت به غرب آسیا ، بیش از آنکه به مفاهیم ایجابی بتوان اشاره کرد؛ توجه به آنچه که رئیسجمهوری آمریکا مورد انکار قرار میدهد، قابل توجهتر است. در واقع، دکترین سیاسی خارجی ترامپ را بیشتر باید بر مبنای آنچه که او نمیخواهد و به عنوان میراث سلفهای خود در کاخ سفید است، اشاره داشت.
در این میان یکی از ابعاد ویژه دکترین سیاست خارجی دونالد ترامپ را میتوان در قالب دکترین خروج مورد ارزیبی قرار داد. در حقیقت، ترامپ با دکترین خروج پا به کاخ سفید گذاشت و با همین دکترین تصمیماتی غافلگیرکننده و انتقادبرانگیز در کاهش تعهدات آمریکا به پیمانهای دوجانبه، چندجانبه و بین المللی اتخاذ کرد. در بعد امنیتی و نظامی علی رغم چند تصمیم کوتاه مدت مثلا در مورد خروج از سوریه یا عقبنشینی از افغانستان و اعلام کاهش اهمیت منطقه غرب آسیا در راهبرد سیاست خارجی آمریکا و تلاش برای ایجاد پیمانهای امنیت منطقه ای مطابق با منافع غرب مانند میسا یا ناتو عربی (فروش امنیت) راهبرد نظامی کاخ سفید در منطقه غرب آسیا مجددا به روال سابق یعنی حفظ پایگاه ها و حضور محسوس نظامی در منطقه چرخید که نمونه آشکار آن را این روزها میتوان در عراق مشاهده کرد.
در واقع عراق برای دونالد ترامپ و مشاوران او در کاخ سفید جایگاهی ویژه دارد و نه تنها در زیر مجموعه دکترین خروج قرار نمیگیرد، بلکه اساسا کانونی برای تجمیع و استقرار فزآینده پایگاههای نظامی آمریکایی است. اکنون این پرسش قابل طرح است که چرا ترامپ از ابتدا نیز عراق را استثنایی بر قاعده دکترین خروج میدانست؟ جایگاه عراق در راهبرد منطقه ای آمریکا در دوران ترامپ چیست؟ همچنین، خروج احتمالی و به عبارت بهتر اخراج از عراق چه تاثیراتی بر منافع و اهداف راهبردی آمریکا در منطقه خواهد داشت؟ برای پرداختن به این پرسشها در ابتدا ضروری است که منطقه غرب آسیا در قالب دکترین خروج مورد بررسی قرار بگیرد و در ادامه به بحث دلایل مخالفت ترامپ با خروج نظامیان آمریکایی از عراق و تبعات حتمالی اخراج این کشور پرداخته میشود.
دکترین خروج و غرب آسیا
«دکترین خروج» اساسا در برابر راهبرد بینالمللگرایی لیبرال و بخشی پیشرفته از انزواگرایی آمریکایی است. در واقع، سیاست خارجی ترامپ تخریب «بینالمللگرایی» است؛ ایدهای که از سال1950 م به بعد پایه و اساس ایدئولوژیک سیاست خارجی آمریکا را تشکیل میدهد. ترامپیسم یک جریان فکری و سیاسی است که در بعضی از جوامع لیبرال (مثل ماری لوپن در فرانسه و گریت ویلدر در هلند) از آنها حمایت شد. ترامپیسم در واقع نوعی انزواگرایی است که در مقابل لیبرالیسم قرار میگیرد. خارج شدن آمریکا از پیمان آبوهوایی پاریس، پیمان ترانس پاسفیک، سیاستهایملیگرایانه »نخست آمریکا«، حمایتگرایی اقتصادی و... نوعی انزوگرایی خود خواسته است.
ترامپ معتقد است توافقنامههای تجارت آزاد، معاملات تجاری فاجعهباری هستند که باید هر چه زودتر متوقف شوند. این توافقنامهها توان تولید آمریکا را فلج کرده و دستمزدها را به شدت کاهش داده است. از نظر او، دولت چین به عنوان دومین اقتصاد جهان با پائین نگه داشتن ارزش پول ملی به مناسبات تجاری ناعادلانهای دست زده است و همین مناسبات ناعادلانه در مورد سایر شرکا و متحدین آمریکا دیده می شود... در واقع، از نظر ترامپ یکی از تهدیدات مهم علیه منافع حیاتی آمریکا نادیده گرفته شدن منافع حیاتی آمریکا در تعاملات اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی با سایر کشورهای جهان است.
در همین ارتباط، ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی وزارت خارجه آمریکا، تاکید میکند: »سیاست خارجی ترامپ مضمون خود را پیدا کرده است و آن «دکترین خروج» است. آمریکا قراردادهای مهم بین المللی را یا ترک کرده است یا تهدید کرده است که از آن ها خارج میشود ازجمله پیمان ترنس پاسیفیک، توافق پاریس، نفتا، برجام و یونسکو«.
در زمینه غرب آسیا نیز ترامپ بر این باور است که ضرورتی به حضور پرهزینه و نظامی گسترده آمریکا در این منطقه وجود ندارد و حتی در دوران رقابتهای انتخاباتی چندین نوبت تاکید کرد که غرب آسیا کمترین اهمیت ممکن را برای او دارد. اما در این میان پرسشی که طی چند سال گذشته همواره مطرح بوده این است که چرا دونالد ترامپ عراق را از این قاعده خود مستثنی میداند.
عراق استثنایی بر قاعده دکترین خروج
بر خلاف راهبرد دکترین خروج طی تمامی دوران بعد از 2017 تا کنون، عراق تنها کشور و کانونی بوده که ترامپ بر ماندن فزآینده و مستحکمتر در آن تاکید داشته است. حتی در دوران رقابتهای انتخاباتی نیز شاهد بودیم که او اقدام دولت اوباما در کاهش نیروهای نظامی آمریکا در عراق را به باد انتقاد گرفت. در بررسی و خوانش دلایل مستثنی بود عراق بر قاعده دکترین خروج میتوان چند استدلال را مطرح کرد.
1- ترامپ به شدت ذهنی محاسبهگر و اقتصادی دارد؛ بر اساس همین منطق، بر این باور است که باید هزینهها کاسته شوند و درآمدها بیشتر شود. همچنین، ترامپ بر این باور است که در هر محل یا مکانی که سرمایهگذاری انجام گرفته باید سودی بزرگ و قابل توجه کسب شود، در غیر این صورت بازنده داستان خواهی بود. او بارها در جربان رقابتهای انتخاباتی سال 2016 اعلام کرد که در سالهای بعد از 2003 یعنی پس از اشغال نظامی عراق توسط آمریکا، حدود 5 تریلیون دلار (5 هزار میلیارد) در غرب آسیا و عراق صرف شده اما هیچ منفعت و عواید به آمریکا نرسیده است.
حتی ترامپ در چند سخنرانی اعلام کرد که ما عراق را از شر دیکتاتوری صدام نجات دادیم اما هیچ بهرهای از نفت این کشور نبردیم. وقتی این اظهارات او همانند تکههای پازل در کنار یکدیگر قرار میگیرد، مشخص میشود که چرا خروج از عراق برای ترامپ دشوار است. او باور دارد که در آینده باید از نظر اقتصادی از این کشور بهره اقتصادی گرفته شود و ضامن این امر ابقای نظامیان این کشور در عراق است.
2- در سطحی دیگر ترامپ بر این باور است که عراق در مقام یگانه کشوری که در منطقه غرب آسیا به طور مستقیم مورد تهاجم و اشغال آمریکا قرار گرفته، همچنان باید از نظر سیاسی و نظامی کانونی برای قدرتنمایی این کشور در منطقه و عرصه بینالملل باقی بماند. در حقیقت، در جهان ذهنی گانگستری ترامپ، هیچگاه یک جنگجو، منطقهای را که با قدرت سلاح کنترل کرده به آسانی تخلیه نخواهد کرد.
3- علاوه بر ترامپ مشاوران امنیت ملی او نیز بر این باور هستند که کشور عراق در مقام قلب خاورمیانه باید همچنان محل نفوذ و ترکتازی آمریکا در منطقه باقی بماند. در واقع، از دیدگاه استراتژیستهای تندرو دست راستی و محافظه کار آمریکایی اگر آمریکا از عراق نیز خارج شود، منطقه غرب آسیا رسما به میدان مانور رقبای آمریکا در منطقه تبدیل خواهد شد. در این میان کشور روسیه که چند صباحی است با حضور فراگیر در سوریه نشان داده ارادهای جدی برای گسترش نفوذ در منطقه دارد، مترصد این فرصت است تا بتواند با جلب اعتماد بغداد و اربیل، مسیر همکاری و حضور در عراق را آغاز کند. علاوه بر این، کشور چین نیز در قالب طرح «یک نقشه، یک راه» در پی آن است که از کشور عراق به عنوان مسیری برای توسعه قدرت و نفوذ خود در سطح بینالمللی بهره بگیرد.
4- ذهنیت ضد ایرانی دونالد ترامپ، یکی دیگر از دلایل قرار گرفتن عراق در لیست خارج از دکترین خروج است. در حقیقت، ترامپ در نگاه خود به عراق بر این تصور است که باید آمریکا از افزایش نفوذ تهران در بغداد جلوگیری کند و نظامیان این کشور همچون ایزاری برای مهار قدرت ایران باشند. در نتیجه اصرار دارد در مقابله با ایران، تعداد و توان نیروهای آمریکایی هر چه بیشتر افزایش پیدا کند.
احتمال اخراج آمریکا و سناریوهای پیشرو
مصوبه اخراج نظامیان آمریکایی از عراق که در 6 ژانوبه 2020 (16 دی 1398) از سوی نمایندگان پارلمان عراق مورد موافقت قرار گرفت، به طور جدی زنگ خطر را برای خروج آمریکاییها از عراق به صدا در آورده است. در این میان اصرار ترامپ مبنی بر ماندن در عراق بحرانی بزرگ را ایجاد کرده که تمامی تیم امنیت ملی آمریکا را در خود درگیر کرده است.
متعاقب حملات نیروهای حاضر در گروه حشد الشعبی به مواضع و پایگاههای نظامی آمریکایی در کشور عراق، آمریکاییها متوجه شدند که باقی ماندن آنها و تداوم حضور به آسانی ممکن نیست و باید چارهای جدید اندیشیده شود. در اولین گام آنها راهبرد تجمیع نیروهای نظامی در چند پایگاه مهم همچون عین الاسد در استان انبار و حریر در استان اربیل را در پیش گرفتهاند. در همین راستا شاهد هستیم که چند پایگاه نظامی آمریکایی طی روزهای اخیر به نیروهای ارتش عراق واگذار شده است.
در سطح دوم آمریکا برای ممانعت از اخراج در عراق، به سمت استقرار سامانه دفاع موشکی پاتریوت و سی-رامس پناه برده است اما موج مخالف نیروهای عراقی با حضور واشنگتن به گونهای است که به نظر نمیرسد آنها موفق به حفظ موجود شوند و احتمالا در آینده نزدیک شاهد افزایش درخواستها برای اخراج آمریکا خواهیم بود. در واکنش به این سناریو احتمالا آمریکا راهبرد تضعیف دولت مرکزی عراق، حمله به نیروهای حاضر در محور مقاومت و تلاش برای استفاده از کارت کردها و اعراب سنی برای فشار بر حکومت مرکزی را در پیش خواهد گرفت.