الوقت- توافق هسته ای ایران و غرب در 23 تیرماه 94 که پس از بیانیه لوزان در 13 فروردین در مسیر حل و فصل قرار گرفت، در طول نزدیک به 2 سال از آغاز، دارای مخالفینی در جهان عرب بود که بخش عمده ای از این نگرانی و مخالفت را دولت عربستان سعودی رهبری می کرد. آنچه ادراک سعودی را از این معامله شکل می دهد، معطوف به الگوهای موازنه، امنیت و رقابت است و هرگونه افزایش قدرت رقیب در ابعاد منطقه ای و موضوعاتی که بعد بین المللی هم پیدا می کند، می تواند نگرانی ها از پیامدهای واقعی و احتمالی چنین توافقی را برای تصمیم گیرندگان آل سعود به دنبال داشته باشد. بنابراین در این مقاله با تبیین متغیرهای دخیل در نگاه اعراب و بخصوص عربستان سعودی به پیامدهای توافق و همچنین اقدامات احتمالی برای خنثی کردن اثرات این توافق در گستره منطقه ای آن پرداخته ایم .
تحلیل رخداد
اگرچه جهان عرب و در رأس آن همسایگان ایران در شورای همکاری خلیج فارس در موضوع هسته ای ایران مجموعه یکدست و هماهنگی را تشکیل نمی دهند و عمدتاً عربستان به دیده ظن و گمان به نیات این توافق می نگرد، اما هر از گاهی برخی دولت های دیگر همچون قطر، بحرین و تا حدی امارات، به موضع گیری توام با نگرانی می پردازند. پیشتر خالد العطیه وزیر خارجه قطر در گفتوگو با روزنامه الحیات عربستان گفته بود که اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد ما نیز حق داریم که سلاح هستهای داشته باشیم. موضوعی که به کرات از سوی مقامات سعودی از جمله ترکی الفیصل، محمد بن نواف و به تازگی عادل الجبیر اعلام شده است .
در واقع ادراک متفاوت عربستان به توافق هسته ای ایران و غرب نسبت به دیگر بازیگران منطقه ای، عمدتا به متغیرهایی در سطح روابط دوجانبه با ایران و همچنین در سطح منطقه ای بر می گردد. رقابت، امنیت و موازنه منطقه ای سه متغیری است که به الگوی کنش عربستان در ارتباط با موضوع برنامه هسته ای ایران و همچنین توافق کنونی شکل می دهد. واکنش اولیه عربستان به توافق هسته ای وین، در قالب قرائت بیانیه ای که در تلویزیون رسمی این کشور اعلام شد، نشان داد که استقبال محتاطانه سعودی ها حکایت از نگرانی های نهفته دارد. در این بیانیه آمده است: «عربستان سعودی همواره موافق توافق بین ایران و گروه 1+5 بوده، اما تأکید دارد که به علت «حمایت ایران از تروریسم»، تحریم ها علیه این کشور باید ادامه پیدا کند».
فارغ از این اظهارنظرات باید گفت که مسئله توافق هسته ای و ادراک دولت های عربی به آن را باید در یک چارچوب کلانتر مورد تحلیل قرار داد و آن ذهنیت تاریخی ایران و اعراب از یکسو و دیگری فقدان اعتماد امنیتی و همکاری های درون منطقه ای است. بدین معنی که هر گونه افزایش قدرت از سوی بازیگران منطقه خاورمیانه، تهدیدی برای سایر بازیگران و دغدغه های امنیتی آنها خواهد بود. بی اعتمادی در سطح منطقه و فقدان همکاری های دوجانبه و چندجانبه باعث شده تا بیشتر بازیگران این مجموعه در چارچوب خودیاری (Self Help) به افزایش قدرت خود بپردازند.
این مسئله برای کشورهای عربی از این منظر مورد نظر قرار می گیرد که دستیابی ایران به توانمندی هسته ای سبب می گردد تا این توان در کنار دیگر مولفه های قدرت ایران همچون وسعت سرزمین، جمعیت، سرمایه های انسانی جوان، توانمندی های بومی، منابع انرژی، تاریخ و فرهنگ و گستره ژئوپلیتیکی قرار بگیرد و منجر به تصاعد مولفه های قدرت ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای برتر شود. بخصوص که از لحاظ بین المللی نیز با برداشته شدن تحریم ها، ضمن خارج شدن ایران از فصل هفت منشور و تبدیل شدن به یک عضو عادی، تبادلات اقتصادی ایران با کشورهای اروپایی نیز این فرصت را برای قدرت بیش از پیش ایران در بعد توانمندی های مالی فراهم می کند. موضوع از این منظر حائز اهمیت بیشتر است که پروژه ایران هراسی نیز شکسته می شود و ایران در عرصه عربی این فرصت را برای بسط نفوذش پیدا خواهد کرد. بخصوص که حوزه نفوذ ایران در طول یک دهه اخیر در عراق، سوریه، لبنان و اینک یمن نیز کشیده شده است .
نکته دیگری که نگرانی عربستانی ها را بخصوص بدنبال داشته است، این موضوع است که گفت وگوهای ایران و آمریکا بر سر برنامه هسته ای تبدیل به یک فرآیند قابل تسری شود و به عرصه منطقه ای هم کشیده شود. بخصوص موضوع امنیت منطقه ای و مبارزه با تروریسم اصلی ترین زمینه بالقوه برای همکاری های بعدی می تواند قرار بگیرد .
بنابراین دولت های عربی خلیج فارس و در رأس انها عربستان علاوه بر نگرانی های امنیتی و همچنین موازنه منطقه ای، بدنبال این هستند تا در این فرآیند از آمریکایی ها امتیازگیری کنند. بدلیل نیازهای اقتصادی عربستان در سال های آینده و ضرورت استفاده از تکنولوژی هسته ای در صنعت برق، ضمن تامین این نیاز در این رهگذر به دنبال امتیازگیری در موضوعات امنیت منطقه ای هستند و مضرات یک توافق هسته ای بد را برای غربی ها گوشزد می کنند و بر شراکت بیش از پیش و مسئولیت افزون تر آمریکا در قبال شورای همکاری خلیج فارس تاکید می ورزند .
اندیشکده آمریکایی «استیمسون» در مقالهای درخصوص ادراک اعراب از توافق هسته ای می نویسد: «سخنان اصلی جهان عرب نشان میدهد که مذاکرات هستهای تنها یکی از روشهای ارزیابی درک تهدید ناشی از سوی ایران است. حتی اگر همه موافق باشند که خطر واقعی ایران دارای سلاح هستهای در چندین سال آتی کاهش چشمگیری خواهد یافت، باز هم ایران تهدیدی جدی محسوب میشود، زیرا این توان بالقوه را دارد که دستور کار منطقه را تعیین کرده و به شکل موفق که جهان آشفته و مسئلهدار عرب قادر به آن نیست، با جهان تعامل برقرار کند».
پیشتر هم یک اندیشکده آمریکایی در گزارشی بیان داشت که هدف جدید عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در سال ۲۰۱۵ محدود ساختن فرصتهای تهران برای دستیابی به موفقیت و افزایش فشار بر ایران متمرکز خواهد بود .
بنابراین بنظر می رسد که رصد کنش های عربستان در پسا توافق را می توان در عوامل زیر بیان کرد :
متنوع سازی شرکای راهبردی
دولت عربستان سعودی با توجه به ادراکی که از روند تحولات منطقه ای بویژه از سال 2011 با موج بهار عربی اتفاق افتاد و منجر به سنجش عملکرد دولت ایالات متحده در برخورد با تحولات و بحران های موجود بویژه در موضوع هسته ای ایران و همچنین همکاری های خزنده در مبارزه با داعش شد، به این تلقی دست یافته است که اتحاد راهبردی با آمریکا نمی تواند برای مدت مدیدی ادامه پیدا کند. از اینرو باید به سمت متنوع کردن شرکای راهبردی خود حرکت کند. در این میان فرانسه از قابلیت عملیاتی شدن بیشتری برخوردار است و حداقل در دو دوره سارکوزی و اکنون در دولت اولاند نگاه منطقه ای دو کشور به بحران های موجود بسیار نزدیک بوده است. روابط بازرگانی جدید فرانسه با کشورهای عربی و همچنین قراردادهای تسلیحاتی در قالب جنگنده ها، کشتی های جنگی، بالگرد و ماهواره بخشی از این نگاه دوجانبه است .
شکل دادن به جبهه منطقه ای با تمرکز بر سوریه و یمن
هفته گذشته روزنامه کریستین ساینس مانیتور در گزارشی نوشت: «در پی حصول توافق هسته ای میان ایران و گروه 1+5، سعودی ها تلاش دارند هر چه زودتر و پیش از آنکه ایران در نتیجه برداشته شدن تحریم ها اقتصاد خود را احیا کند، سیاست های خود را در یمن و سوریه به نتیجه برسانند. به عبارت دیگر، عربستان سعودی در تلاش است در دو کشور نامبرده اقداماتی را در راستای دشوار کردن عرصه برای ایران به انجام برساند. در بعد نظامی، این رویکرد عربستان سعودی، شامل به کار بردن نیروهای ویژه زمینی در یمن و نیز احتمال استفاده از نیروی هوایی خودش و کشورهای همسو در منطقه علیه سوریه است.» بنظر می رسد که همراه کردن یک جبهه منطقه ای برای فشار بر سوریه و تقویت حملات به یمن در چارچوب پروژه تضعیف یمن از اصلی ترین راهبرد عربستان در این سناریو به حساب می آید. با توجه به اینکه سعودی ها همواره مسئله گسترش نفوذ ایران در عرصه منطقه ای و در جهان عرب را مطرح می کنند، توافق هسته ای، آزادسازی درآمدهای بلوکه شده و خارج شدن ایران از زیر نگاه امنیتی همه و همه می تواند این نفوذ را تقویت کند .
بدین خاطر از ماه های گذشته شاهد بودیم که سعودی ها سیاست خود در قبال اخوان المسلمین را تا حدی تغییر دادند. در این چارچوب نزدیک شدن به قطر و دعوت از حماس برای سفر به ریاض بخشی از این سیاست است که می تواند در مقطع کنونی از کارایی برخوردار باشد. پیشتر هم شاهد بودیم که دیدار مقامات سعودی و اسرائیلی در بحبوحه مذاکرات هسته ای صورت گرفت و نگاه دو طرف در موضوع هسته ای به یکدیگر نزدیک شد. هر چند که همچنان ارزش افزوده این روابط به آن اندازه نیست که بتواند بر میزان اختلاف نگاه ها در خصوص مسائل منطقه بچربد .
دورنمای رخداد
تا زمانی که ادراک عربستان سعودی از توافق هسته ای ایران و غرب، معطوف به متغیرهای امنیت و موازنه باشد، هر نوع افزایش قدرت ایران در این رهگذر می تواند تهدیدی برای سیاست های عربستان در سطح منطقه باشد. اما برخلاف تصور دولت های عربی، توافق هستهای ایران میتواند فرصت مناسبی برای افزایش همکاریهای منطقهای و بالا بردن امنیت منطقه باشد. دستاوردهای مذاکرات هسته ای فارغ از مباحث فنی آن، تأثیرات مثبت گسترده و مهمی بر امنیت منطقه خواهد داشت، اما تحقق آن در جبهه اعراب نیازمند رهبری خردگرا، و شجاعت است. با توجه به محیط بحرانی و پرآشوب خاورمیانه در حال گذار، رهبران عرب به ویژه عربستان سعودی میتوانند به این توافق از منظر کاهش دادن و تخفیف اثرات بحران های منطقه ای بنگرند. در این میان، نوع نگاه آمریکایی ها به بحران های منطقه و سطح همکاری های قابل تعریف با ایران و میزان دوری یا نزدیکی سعودی ها به سیاست های جدید آمریکا در منطقه بیشترین تاثیر را در سیاست های عربستان و نوع نگاه به توافق هسته ای با ایران دارد.
کامران کرمی