الوقت- انتخابات ترکیه و نتایج آن نشان داد که از یکسو هنوز جریان اسلامگرا در ترکیه در کانون توجه مردم قرار دارد و گزینه اول مردم مسلمان ترکیه بهحساب میآید و از سوی حاکی از آن بود که حزب اسلامگرای عدالت و توسعه هزینه اشتباهات راهبردی رهبران خود را در عرصه داخلی و خارجی میپردازد و از این منظر حزب عدالت و توسعه بیش از آنکه با «بحران رأی» مواجه شده باشد با «بحران رهبری» مواجه شده است.
با توجه به این مساله در مورد شرایط آینده ترکیه نکات مهمی وجود دارد که به بعضی از آن ها اشاره میشود :
- از منظر حزب عدالت و توسعه و رهبران آن، انتخابات گذشته باید مسیر تغییرات اساسی ترکیه از سیستم پارلمانی به سیستم ریاستی را فراهم میکرد تا این کشور بتواند با تنش کمتر داخلی و اقتدار بیشتر رهبری، روند پرشتاب تحولات منطقه را به نفع سیطره منطقهای ترکیه طی کند. از این منظر نهتنها حزب اردوغان نه تنها موفقیتی نداشت بلکه حتی یک گام مهم به عقب برداشته است. در این نکته نباید تردید کرد که ترکیه برای خروج از وضعیت انفعالی و رسیدن به وضعیت فعال نیازمند به تغییراتی بود ولی به هر دلیل این اتفاق نیفتاد .
- از سوی دیگر یک ترکیه مقتدرتر در صورت داشتن رهبری خردمند، میتوانست کمک مؤثری به حل بسیاری از مشکلات پیچیده منطقهای بنماید و در رفع بسیاری از فتنهها در جهان اسلام مؤثر باشد. بههرحال انتخابات ترکیه به این راه کمک نکرد کما اینکه پیش از آن «خلأ رهبری خردمند» یک مانع مهم در این مسیر محسوب میشد.
- نتایج انتخاباتی ترکیه و رشد نسبی آراء گروههای قومی نشان داد که این کشور بهطور مضمونی و غیر متظاهرانه تحت تأثیر تحولات عمدهای که در پیرامون ترکیه جریان دارد، قرارگرفته است. از این منظر نتایج انتخاباتی که با توجه به افزایش میزان مشارکتکنندگان و افزایش آراء گروههای قومی باید آن را از علامت بالینی «تغییر وضعیت» بهحساب آورد، میتواند نهتنها وضع سیاسی بلکه وضع امنیتی جدیدی را در این کشور پدید آورد .
- با نگاهی به شرایط داخلی ترکیه و اتفاقاتی که طی سالهای گذشته در این کشور افتاد میتوانیم بگوییم اردوغان در سالهای گذشته بیش از آنکه مسیر همگرایی طیفهای اسلامگرا را بپیماید، با طیفهای مذهبی درگیر شد. اردوغان اگرچه میراث دار جریان «نجمالدین اربکان» - پدر اسلامگرایی ترکیه- بود اما بهجای مشارکت دادن و کمک گرفتن از آنان، مسیر حذف آنان را طی کرد . کما اینکه برخورد اردوغان و همحزبیهایش با حزب اسلامگرای سلامت به رهبری رجاییکوتانهم از تلاش ايشان برای تمرکز دادن به گرایشها اسلامگرایی در حزب عدالت و توسعه حکایت میکرد و این با اصل «خردورزی» در عرصه سیاسی منافات دارد. اردوغان میتوانست بزرگترین مظهر حزبی طیفهای اسلامگرا و عدالتخواه باشد ولی وقتی گرایشهای اسلامگرا را پس میزند، دولت خود را در حد یک حزب سیاسی که برخوردی ابزار گونه با تمایلات اجتماعی دارد و برای آنان اصالت قائل نیست، تنزل میدهد .
- حزب عدالت و توسعه، استراتژی دولت خود را «حل مسائل با همسایگان» قرار داد و این به معنای تغییر اساسی در رویکرد خارجی ترکیه بهحساب میآمد ولی این رویکرد منطقی و عقلانی دوام نیاورد و در 5 سال گذشته دستخوش تغییر بنیادین گردید. اولین نتیجه این تغییر، انزوای ترکیه در محیط منطقهای خود بود. هماینک و پنج سال پس از بازگشت از سیاست «حل مشکلات با همسایگان»، ترکیه با هیچکدام از همسایگان خود رابطه استوار و دوستانهای ندارد . همچنانکه با مروری بر روابط دو و چندجانبه کنونی آنکارا با عراق، سوریه، یونان، قبرس، بلغارستان و ارمنستان متوجه می شویم که استراتژیستهای حزب عدالت و توسعه و در رأس آنان «احمد داود اوغلو» با تغییر هیجانی سیاست خارجی ترکیه، تصویری از یک گروه تازه به دوران رسیده و نه عمیق را به نمایش گذاشتند و این سبب انتقادات زیادی از سوی نخبگان ترکیه گردید .
بهعنوانمثال در ترکیه، هیچ گروهی بهجز حزب عدالت و توسعه از سیاست مداخلهجویانه در سوریه حمایت نمیکرد و در درون آن حزب نیز شخصیتهایی نظیر «عبدالله گل» منتقد جدی این سیاست بودند. این در حالی است که ترکیه میتوانست نقش کلیدی در حل مشکل و ثبات بخشی به سوریه داشته باشد و از این راه به منافع هنگفتی دست پیدا کند .
سیاست تولید دشمنی علیه همسایگان که با معماری «داود اوغلو» دنبال شد، جامعه ترکیه را دچار شکاف اساسی کرد و دوگانه «عدالت و تبعیض» و «سلامت و فساد» که علت اصلی رویگردانی مردم از احزاب سکولار طی 20 سال بود را تا حدی به دوگانه «دیکتاتوری و اصلاح سیاسی» تبدیل نمود .
اردوغان و حزب او در فضای داخلی ترکیه، طی حدود 10 سال گذشته، راه درگیری و اختلاف را سپری کرده است بهغیراز شکافهای عمیقی که میان حزب عدالت و توسعه با اسلامگرایان به وجود آمده است، رابطه دولت آنکارا طی پنج تا ده سال گذشته با علویها و کردها نیز منطقی نبوده و به درگیریهایی منجر شده است .
در این میان یکی از خطاهای استراتژیک سالهای اخیر تیم اردوغان و بخصوص شخص احمد داود اوغلو این بود که از سیاستها و نمادهای آنان (نظیر نامگذاری پل استانبول و یا انتقال جسد شاه عثمانی به داخل ترکیه) بوی «عثمانی گرایی» به مشام میرسید و این در حالی بود که عثمانی گرایی نهتنها در محیط منطقهای- به دلیل تلخی تبعیضهایی که علیه اعراب اعمال میشد- با استقبال مواجه نبود . حال آنکه این مساله در درون ترکیه نیز یک عامل مهم واگرا بهحساب میآمد و بزرگترین دلیل این مدعا آن است که هر سه حزب ردیفهای دوم تا چهارم انتخابات اخیر علیه عثمانی گرایی بوده و با این شعار آراء زیادی را به دست آوردهاند. عثمانی گرایی اردوغان و داود اوغلو بدون تردید ضربات زیادی را بر حزب عدالت و توسعه وارد آورده و وجهه آن را از یک حزب تحولخواه به یک حزب واپسگرا تغییر داده است .