با ایجاد هویت واحد فلسطینی منسجمتر قطعاً شکلگیری هویت واحد ملی برای اسرائیل، ممکن نخواهد بود و از این طریق جامعه اسرائیل شاهد دچار تشدید بحران هویت خواهد بود. همچنین میتوان انتظار داشت که با پررنگ شدن این شکافها در آینده حتی شاهد فروپاشی درونی این رژیم جعلی بود.
الوقت - وجود گسست و تبعیض میان گروههای مختلف در جامعه اسرائیل، یکی از مهمترین بحرانهایست که رژیم صهیونیستى با آن درگیر است. تبعیض میان یهودیان و عربها، درگیرى میان یهودیان غربى و شرقى، تبعیض بر ضد اعراب از سوى یهودیان، درگیرى میان یهودیان متعصب و یهودیان مذهبى، تضاد میان اعراب و یهودیان و تضاد میان اشکنازیها و سفاردیها و میرزاهیها نیز از جمله تضادهایی است که در حوزههای دیگر زمینه بیثباتی و ایجاد بحران را در جامعه اسرائیل فراهم کرده است. وجود این تضادها بدین دلیل است که آنچه با عنوان ملت اسرائیل شناخته میشود، جمعیتی است که از مناطق و کشورهای مختلف بافرهنگ، زبان، رنگ و نژاد مختلف در اسرائیل گرد هم آمده و بههمپیوستهاند. این پدیده نتیجه یک فرآیند تدریجی و درازمدت نبوده بلکه بر اساس مهاجرت یهودیان و طبق برنامه کلی صهیونیسم به این سرزمین شکل گرفت.
اسرائیل که روند ملتسازی را بهطور طبیعی طی نکرده و بهطور مصنوع با گردآوری مهاجران یهودی بافرهنگها، ارزشها، هنجارها و عقاید متفاوت برای خود ملتی تشکیل داده است. بعد از آنکه استعمار تصمیم به تشکیل دولت یهودی در فلسطین گرفت، دو اقدام را بصورت همزمان انجام داد: اقدام اول ایجاد رعب و وحشت و کشتار فلسطینیها برای اخراج آنها از سرزمین مادری و اقدام دوم که بصورت همزمان انجام شد ورود یهودیان از کشورهای مختلف جهان به فلسطین بود. استعمار دنبال این بود تا یهودیان را به هر نحوی از همه نقاط جهان وارد فلسطین کند. انجام چنین اقداماتی باعث شد تا ترکیب جمعیتی یهودیان در فلسطین اشغالی یک وضعیت نامتجانس فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به خودش بگیرد؛ یعنی در حقیقت، یهودیان مهاجر از منظر اجتماعی و سیاسی دارای طبقهبندی شدند. در این طبقهبندی، یهودیان اروپایی در مرتبه بالاتر و یهودیان آفریقایی در رتبه پاییینتری قرار گرفتند. بر این اساس، تبعیض و طبقاتیشدن اجتماعی به یکی از بزرگترین چالشهای جامعه اسرائیل تبدیل شد و این چالش در فرایند سیاسی و اجتماعی بخوبی نشان داده میشود. برای نشان دادن تأثیر این گسستها بر آینده اسرائیل ضروری است به تشریح مختصر چگونگی ایجاد گسست میان گروههای اجنماعی مانند گسست میان یهودیان و اعراب ساکن، اشکنازیها و سفاردیها و میرزاهی به عنوان یکی از گسستهای عمده متوازی فعال در جامعه اسرائیل، نظری بیفکنیم.
گسستهای جامعه اسرائیل را میتوان در سه حوزه گسستهای اجتماعی، گسستهای مذهبی و گسستهای سیاسی دستهبندی کرد. البته گسست اجتماعی نسبت به گسست سیاسی و مذهبی بنیادیتر و برای بیثباتی اسرائیل مؤثرتر است. وجود این گسستها در جامعه اسرائیل نه تنها ساختار اجتماعی این جامعه که ساختار اقتصادی و سیاسی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و گسستهایی را نیز میتواند در زمینههای مختلف در پی داشته باشد. نخستین خاستگاه ایجاد گسست در جامعه اسرائیل مهاجرت اقوام مختلف بافرهنگ، ارزش، هنجارها و تفکرات گوناگون به این کشور است. با آغاز مهاجرت نوین یهود به فلسطین در سال 1883-1881 جمعیت یهود در فلسطین به 34000 نفر یا 5 درصد کل جمعیت فلسطین بود. این تعداد در آغاز فعالیت رسمی در سال 1948 افزایش چشمگیری در حدود یکمیلیوننفری داشت که حدود 86 درصد کل جمعیت فلسطین را تشکیل میداد و تا حدود 68 سال بعد تا سال 2016 با خود 4/6 میلیون یهودی به فلسطین آورد که چیزی حدود 75 درصد کل جمعیت فلسطین میباشدکه در این میان، یهودیان مهاجر مجبور به سکونت در کنار جمعیت عظیم عرب بودند. بر اساس گزارش «سازمان مرکزی آمار اسراییل» برای اولین بار در طی سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ میلادی تعداد افرادی که سرزمین های اشغالی را ترک کردهاند از تعداد یهودیانی که به این کشور بازمیگردند پیشی گرفته است. این خود نشانی از عدم امکان تشکیل جامعهای مصنوعی و عدم انطباق مهاجران با فرهنگهای مختلف در یک محیط متفاوت است، بهخصوص که شاهد تبعیض میان مهاجران نیز هستیم.
علاوه بر گسست میان یهودیان و اعراب ساکن، گسست میان یهودیان غربتبار (اشکنازیها) که از اروپا و آمریکا آمده بودند و یهودیان شرقی تبار (سفاردیم ها) که از کشورهای آسیایی و آفریقایی بهویژه کشورهای عربی آمده بودند، موجب بروز یکی از گسستهای عمده متوازی فعال در جامعه صهیونیستی شدند. همین اصرار بر حفظ هویتهای محلی موجب بروز گسستهای اجتماعی عمده و جلوگیری از شکلگیری هویت واحد و منسجم ملی شده و زمینهای را برای تهدید امنیت ملی فراهم آورده است. همچنین هویتهای نژادی، قومی، تمدنی، فرهنگی و اجتماعی در بافت جمعیتی اسرائیل بسیار متنوع است؛ چنانکه از نظر فرهنگی و نژادی، سه نوع هویت عمده بین یهودیان اسرائیل، همراه با خردهفرهنگهای متعدد به چشم میخورد. هویت اروپای غربی یا اشکنازی، هویت خاورمیانهای یا سفاردی و هویت «صابرابی» (متولدین اسرائیل) نیز میتواند زیر مجموعهای از هویت خاورمیانهای باشد.
این بافت جمعیتی متنوع به همراه تناقضات موجود در عناصر تشکیلدهنده آن، مشکلاتی را در باب مسئله هویت یهودیان اسرائیل به وجود آورده است. برای مثال، سطح فرهنگی و اقتصادی سفاردیها از يهوديان اشکنازی پايينتر و محافظهکاری دينی آنها بالاتر است. اين گروه از يهوديان كه در كشورهای قبلی خود با آزار و تبعيض روبرو نبوده و در تلاش برای تشكيل دولت اسرائيل نيز نقشی نداشتهاند خود مورد تبعيض نژادی از سوی يهوديان غربی قرار میگیرند. نسل صابرا (یهودیان ساکن فلسطین) از سطح علمی و فرهنگی برتری برخوردار است و مراكز مهم اقتصادی و صنعتی و دانشگاهی و نظامی را در دست دارد.
اسرائيل سرزمينی است متشکل از يهوديانِ کشورهای مختلف که هر کدام اشکال هويتي ویژه کشورهاي محل سکونت قبليشان را دارند؛ يهودياني با گسستهای فراوان فکري، طبقاتي، نژادي و... در ظرف تنگي به نام اسرائيل جمع شدهاند تا نماد يک ملّت با شاخصهای ويژه خود؛ يعني سرزمين، زبان، تاريخ و آدابورسوم مشترک باشند. امّا بهرغم تلاشهاي فراوان رژيم صهیوینستی براي همگون کردن هويت اين جامعة چندپاره، تلاویو هنوز با بحران هويت و دیگر بحرانهای سياسي و اجتماعي مواجه است؛ زیراگسست اجتماعی موجود در این رژیم آنقدر زیاد است که همواره میتواند چنین بحرانهایی را برای آینده این جامعه رقم بزند. بدون شک گسستهای اجتماعی بر روی شکافهای سیاسی که منجر به تشکیل احزاب با دیدگاههای متضاد (احزابی که به اشکنازیها و یهودیان نزدیکاند دست بالا را دارند) و شکافهای مذهبی که در درون خود نوعی تبعیض بر اساس مذهب را به دنبال میآورد، تأثیر زیادی خواهد داشت.
در واقع جامعه اسرائيل جامعهای مهاجر است و مهاجران اروپايیتبار و مهاجران شرقيتبار همواره در نوعي تضاد و رقابت به سر میبرند. این مسئله میتواند به عنوان جديترين مسئله براي امنيت این رژیم تلقی شود. در این زمینه شاهد تقسيم جمعيت به دو بخش يهودي و فلسطيني در جامعه اسرائیل هستیم. سیاست صهیونیستها برای مدیریت این گروهها منجر به مشکلاتی اساسی برای جامعه اسرائیل شده، بهگونهای که گسست اجتماعی زمینه بیهویتی، واگرایی سیاسی و موقعیت جغرافیایی متزلزل و شکننده را فراهم میکند. نمود عینی این نوع گسستها را میتوان در وجود اعتراضات مذهبی و قومی سالهای اخیر در این جامعه مشاهده کرد؛ چرا که جامعه اسرائیل در شرایطی است که به شدت از بیهویتی رنج می برد، واگرایی سیاسی در آن با شکلگیری پست صهیونیسم رشد کرده و موقعیت جغرافیایی متزلزلی دارد.
گسستهای اجتماعی از طریق بر هم زدن همگرایی سیاسی، تضعیف هویت ملی و موقعیت جغرافیایی، تهدیدی اساسی برای ثبات سیاسی اسرائیل در حال و آینده محسوب میشود. خطر شکافهای اجتماعی برای آینده بقاء اسرائیل آنقدر زیاد است که میتوان گفت وجود شکاف و تفرقه گسترده در جامعه این رژیم، تهدیدی نه چندان خاموش برای صهیونیستها یا به تعبیری این تهدیدها مانند آتشی است که از خاکستر سر بر آورده و با یک جرقه آماده منفجرشدن است. بر اساس این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که با ایجاد هویت واحد فلسطینی منسجمتر قطعاً شکلگیری هویت واحد ملی برای اسرائیل، ممکن نخواهد بود و از این طریق جامعه اسرائیل شاهد دچار تشدید بحران هویت خواهد بود. همچنین میتوان انتظار داشت که با پررنگ شدن این شکافها در آینده حتی شاهد فروپاشی درونی این رژیم جعلی بود.