سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
یادداشت

عربستان سعودی و مساله فلسطین: بررسی امکان تغییر

پنج شنبه 11 تير 1394
عربستان سعودی و مساله فلسطین: بررسی امکان تغییر

الوقت- سیاست منطقه ای عربستان سعودی را می توان تا حدود زیادی تبعی و غیرابتکاری دانست. به عبارتی این سیاست، در واکنش به روندها و تحولات کلان منطقه، به صورتی تبعی، اقدام به اتخاذ سیاست ها و رویکردهای نوین می کند. البته این وضعیت به مرور در پنج دهۀ گذشته، به شکل گیریِ ساختار تصمیم گیریِ سیاست خارجی ریاض انجامیده است که به تدریج، شاکلۀ یک سیاست خارجیِ مدون و واجد اولویت ها و اهداف مشخص را نمایان ساخته است. از جمله مسائلی که عربستان را به عنوان یک قدرت منطقه ای دارای ادعاهای رهبریِ منطقه ای و اسلامی، به خود مشغول کرده، مسالۀ فلسطین بوده است. اسلامی بودن، عرب بودن و نیز محوریتِ مساله فلسطین در میان مسائل خاورمیانه، عربستانِ جویای رهبری منطقه ای را به اتخاذ رویکردهایی در ارتباط با آن سوق داده است. ابتکاری ترین رویکرد عربستان در مساله فلسطین، ابتکار ملک عبدا... بود که اتحادیۀ عرب در سال ٢٠٠٢، آن را به عنوان طرح صلح عربی پذیرفت.

طبعاً جمهوری اسلامی ایران و رویکرد آن به مساله فلسطین از جمله متغیرهای مؤثر بر رویکرد و سیاست های منطقه ای عربستان در خاورمیانه و از جمله مساله فلسطین بوده و هست. در این راستا درصدد پاسخ گویی به پرسش های زیر هستیم :

-  فلسطین از چه جایگاهی در سیاست منطقه ای عربستان سعودی برخوردار است؟

-  نگاه سیاست‌گذار و تصمیم گیر عربستانی به آیندۀ فلسطین چگونه است؟

-  نقش و جایگاه ایران در رویکردها و سیاست های عربستان در قبال فلسطین چیست؟

-  آیا رسیدن ملک سلمان به قدرت در عربستان، تغییری در رویکرد این کشور در قبال فلسطین به وجود خواهد آورد؟

الف ) سیاست خارجی عربستان سعودی و مسأله فلسطین

سیاست خارجی عربستان سعودی، دارای سطوح مختلف و هر سطحی، دارای اولویت‌های مشخص است. این سطح بندی به ترتیب اولویت عبارتند از: مجموعه شبه جزیره عربی، مجموعه کشورهای عربی، کشورهای اسلامی و جامعه جهانی. این اولویت بندی، اولویت‌های کُنش عربستان را نشان می‌دهد. یعنی از نظر امنیتی و منافع ملی، هر گونه اقدامی در شبه جزیره، به عنوان امنیت ملی عربستان محسوب می‌شود و در همان سطح اول بدان پاسخ داده می‌شود. با توجه به اینکه عربستان داعیه‌دار رهبری کشورهای عربی همچون و همچنین جهان اسلام می‌باشد، لذا مجموعه کشورهای عربی و اسلامی نیز برای سعودی‌ها از اهمیت بسزایی برخوردار هستند اما سطح اهمیت آن مسلماً از شبه جزیره عربی کمتر است .

فلسطین در سیاست خارجی عربستان، در سطح دوم یعنی کشورهای عربی قرار دارد اما به دلیل ویژگی‌های خاص، اهمیت بیشتری نسبت به دیگر کشورهای عربی برای عربستان دارد. این ویژگی بدان دلیل است که :

1. فلسطین، دیرین‌ترین مناقشه است .

2. بیشترین بازیگران را در منطقه به خود مشغول کرده است .

3. از نظر رقابت‌های منطقه‌ای، دارای جایگاه بسیار مهمی است .

مسأله فلسطین برای عربستان سه بعد دارد :

1. بعد تهدیدی: مسأله فلسطین از نظر داخلی و همچنین در محور شبه جزیره عرب، یک مسأله تهدیدزاست. از این منظر که می‌تواند تنش را وارد این مناطق کند و از سوی دیگر، مسأله مشروعیت داخلی این کشورها را تحت تأثیر قرار دهد. با این تفاسیر، دور نگه داشتن مسأله فلسطین از تحولات شبه جزیره، یک اولویت برای عربستان است. طرح ابتکارها و راه های مسالمت جویانه برای مسأله فلسطین، یکی دیگر از اولویت‌های عربستان می‌باشد. عربستان در تلاش است که تهدیدات مسأله فلسطین برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای شبه جزیره کم شود .

2. بعد مشروعیت آفرین: مشروعیت آفرینی مسأله فلسطین برای عربستان سعودی و خاندان پادشاهی آل سعود. تمام کمک‌ها و مساعدت‌های اقتصادی سعودی‌ها به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) و دیگر مجموعه‌های فلسطینی، تأکیدی بر محوریت عربستان در مسأله فلسطین و تلاش آل سعود برای حل و فصل این مسأله است. برای مردم عربستان، مسأله فلسطین یک مسأله ویژه مانند دیگر کشورهای اسلامی است، لذا تلاش‌های عربستان در مسأله فلسطین، نوعی مشروعیت برای آل سعود را در پی خواهد داشت .

3. بعد رقابتی: این بُعد، مهمترین بعد سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین است. در سطح منطقه، رقابت‌های منطقه‌ای، یکی از مهمترین مؤلفه های تأثیرگذار بر سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین بوده و هست. رقابت بر سر رهبری اسلامی، رهبری عربی و مسائلی از این نوع،  مسأله فلسطین را برای سعودی‌ها یک محور رقابت قرار داده و همچنان نیز یکی از محورهای رقابت می‌باشد. اهمیت این مسأله پس از صلح مصر با اسراییل کمی تنزل پیدا کرد اما باز هم رقابت وجود دارد .

باید توجه داشت که نمی‌توان برای عربستان یک شأنیت مستقل در عرصه سیاست در نظر گرفت. عربستان در عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی کاملاً وابسته بوده و هست. عربستان در سیاست اعلامی خود، از مسأله فلسطین حمایت می‌کند اما در سیاست اعمالی، لزوماً از مسأله فلسطین حمایت نمی‌کند و در بسیاری از مواقع نسبت به این مسأله بی تفاوت بوده است .

ب) رویکرد عملی عربستان در قبال مسأله فلسطین

1. رویکردی عربستان به فلسطین

رویکرد عملی عربستان در قبال فلسطین، به دو دوره زمانی تقسیم می‌شود :

-  دوره اول (از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تا دهه 70 میلادی): در این دوره، عربستان به تبع رقابت‌های منطقه ای، به دنبال محو رژیم صهیونیستی بود و سعی می‌کرد حداقل در سطح اعلامی، تبلیغاتی و رسانه‌ای، چنین گفتمانی را پیش ببرد. عربستان در این دوره، کمک هایی را به کشورهای خط مقدم مقابله با اسراییل ارائه می‌داد اما پس از شکست کشورهای عربی در جنگ 1967 و تحولات ناشی از آن، تغییر جهتی در رویکرد عربستان شکل می‌گیرد که سرآغاز دوره دوم است .

-  دوره دوم (از اوایل دهه 70 میلادی تاکنون): عربستان در این دوره، به مصالحت جویی با رژیم صهیونیستی روی آورد. محور این تغییر رویکرد، صلح مصر با اسراییل بود. علاوه بر شکست‌های پی در پی کشورهای عربی، مرگ ملک فیصل نیز که یک رویکرد اسلام گرایانه به مسأله فلسطین داشت، یکی از مؤلفه‌های اثرگذار در این دوره بود. اما مهمترین مؤلفه، خروج مصر از خط مقاومت علیه اسراییل بود. عربستان تلاش کرد برای تغییر رویکرد خود، مشروعیت مذهبی نیز ببخشد. در همین راستا، فتواهای سیاسی زیادی صادر شد و مفتی عربستان، فتواهایی را در زمینه حُجیّت و یا صلاحیت ولی امر در تصمیم‌گیری در مورد صلح یا آتش بس با دشمن اسلام و مسلمانان را مطرح کرد .

 بر اساس فقه سلفی حاکم بر عربستان، امیرالمؤمنین و ولی أمر، مسلماً پادشاه عربستان است. از دیگر مؤلفه‌های تأثیرگذار بر تحول رویکرد عربستان، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن، اشغال کویت بود. قبل از این دو مؤلفه، اگر خاورمیانه را یک سامانه و نظام در نظر بگیریم، فلسطین کانون و محور این نظام بود و تمام تحولات، سیاست‌ها و کُنش‌ها و واکنش‌های منطقه‌ای حول محور فلسطین شکل می‌گرفت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، منطقه، کانون محوری خود را از دست داد و کانون‌های بحران متعددی سر بر آوردند که جنگ ایران و عراق و اشغال کویت از جمله آنها بود که تمام معادلات را بر هم زده و وضعیت جدیدی را ایجاد کردند .

اشغال کویت، رویکرد سازش گرایانه ساف را تسریع کرد و پس از آن نیز کشورهای عربی، به کنفرانس مادرید و تحولات پس از آن پیوستند و ساف هم قرارداد اسلو را امضا کرد. عربستان نیز در کنفرانس‌های پس از این دوره مشارکت کرد که معروفترین آنها، مادرید و آناپولیس در سال 2007 بود. پس از آغاز انتفاضه فلسطین، سعودی‌ها با تأسیس «صندوق حمایت از فلسطین» باز هم بُعد مشروعیت آفرین مسأله فلسطین را مد نظر قرار دادند .

2 - طرح‌های پیشنهادی عربستان برای صلح اعراب(فلسطین) اسرائیل

 یکی از ابعاد دیگر رویکرد عملی عربستان در دوره دوم، طرح های صلح عربی اسراییلی می‌باشد. عربستان تاکنون دو طرح اصلی صلح اعراب و اسراییل را مطرح کرده است :

-  طرح ملک فهد: این طرح در سال 1982 در فاس مطرح می‌شود. با این طرح، گفتمانی جدید در دیپلماسی منطقه ای عربستان و مجموع کشورهای عربی مطرح می‌شود. طبق این طرح، مسائلی همچون تشکیل دولت فلسطین به پایتختی قدس، عقب نشینی اسراییل از مرزهای 1967 و برچیده شدن شهرک‌های صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی 1967 مدّ نظر بود. لذ ابا این طرح، مناطق اشغالی فقط به نوار غزه و کرانه باختری اطلاق شده و می‌شود و مجموعه فلسطین بزرگ از ادبیات سیاسی عربستان و دیگر کشورهای عربی حذف می‌شود. مسأله دیگر در این طرح، حق بازگشت فلسطینیان به سرزمین فلسطین بود. در این راستا، جمله عطفی به این مسأله در طرح ملک فهد وجود دارد که می‌گوید «به فلسطینیانی که خواستار بازگشت نیستند، باید حق غرامت پرداخت شود.» این موضوع نیز برای اولین بار بود که یک کشور عربی، آن هم کشوری که مدعی رهبری جهان عرب است، مطرح می‌کرد. این طرح در نهایت به تصویب کشورهای عربی نرسید .

- ابتکار صلح ملک عبدا...: 20 سال پس از طرح ملک فهد، ملک عبدالله با ایجاد تغییراتی کوچک در طرح ملک فهد، ابتکار صلح اعراب و اسراییل را مطرح کرد. تنها تغییر این طرح با طرح فهد، تغییر قدس به عنوان پایتخت دولت فلسطین به «قدس شرقی» به عنوان پایتخت دولت فلسطین بود. عربستان سعودی در چارچوب منطقه‌ای به مسأله فلسطین نگاه می‌کرد و این طرح نیز در این چارچوب مطرح شد. عربستان از این طرح، سودهایی برد که عبارتند از: رابطه با آمریکا زیرا طرح مذکور چند ماه پس از حادثه 11 سپتامبر مطرح شد، پیشگامی عربستان در دیپلماسی عربی و اتهام زدایی از عربستان به عنوان یک کشور تروریست پرور و طرح آن به عنوان یک کشور صلح جو. اما دلایلی دست به دست هم داد که این طرح عملی نشود :

- کشورهای عربی و اسلامی مخالف این طرح بودند و یا حداقل نسبت به آن ملاحظه داشتند .

- هر دو طرف طرح (فلسطین و اسراییل) ملاحظات زیادی نسبت به طرح داشتند .

- این طرح راهکار اجرایی نداشت و به عهده خود فلسطینی‌ها و اسراییلی ها گذاشته شده بود. در واقع این طرح یک طرح تبلیغاتی بود .

واپسین مشارکت عربستان در صلح اعراب و اسراییل، کنفرانس آناپولیس در نوامبر 2007 بود که همراه با سایر کشورهای عربی در آن حضور پیدا کرد. اساس این کنفرانس، فلسطین نبود بلکه موضوع اصلی آن، منزوی کردن طرف های مانع بر سر راه صلح اعراب و اسراییل بود. این طرف‌های مانع، جریان مقاومت و کشورهای حامی آنها بودند .

3 - رویکرد تمرکز زدایی عربستان نسبت به فلسطین

باید توجه داشت که سیاست‌های رقابتی عربستان در منطقه، همیشه رویکرد عملی عربستان نسبت به مسأله فلسطین و همچنین اولویت‌های آن را تغییر داده است یا روابط آن را با کشورهای عربی و اسلامی به گونه ای تحت تأثیر قرار داده است که مسأله فلسطین هم از آن متأثر شده است. این روند، به عنوان رویکرد تمرکز زدایی عربستان در قبال مسأله فلسطین به شمار می رود. در این عرصه نیز رقابت‌های منطقه‌ای عربستان تأثیرگذار بود و دارای سه دوره زمانی، از سال 2002 تا کنون می‌باشد :

 - دوره اول(از طرح 2002 تا سال‌های پس از آن): در این دوره دو محور ایجاد شدند که رقابت‌های منطقه‌ای را رهبری می‌کردند: محور ایران و محور عربستان. این محورها و رقابت‌های ناشی از آن، تمرکز بر مسأله فلسطین را پس از انتفاضه بسیار پایین آورد. این مسأله باعث شد تا عربستان به مسأله فلسطین به عنوان یک موضوع مهم، حداقل در کوتاه مدت نگاه نکند یا بحث های مربوط به فلسطین را مسکوت بگذارد. به عبارت دیگر، فلسطین تحت الشعاع رقابت‌های منطقه‌ای قرار گرفت. سیطره حماس بر نوار غزه در سال 2007، رقابت‌های دو طرف را تشدید و مسائل داخلی فلسطین را نیز پیچیده تر کرد .

- دوره دوم(از نقلاب های کشورهای عربی در سال 2010 تا کنون): این دوره، دوره فعالیت گسترده‌تر عربستان در بحث فلسطین است. عربستان که از تسرّی تحولات کشورهای عربی شمال آفریقا به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نگران بود، تمرکز بیشتر بر مسأله فلسطین را به عنوان راهکاری برای رفع این نگرانی در کنار دیگر راهکارها قرار داد. بر اساس این رویکرد، عربستان تلاش کرد تا از تشکیلات خودگردان فلسطین حمایت کند. در همین راستا، طرح دولت فلسطین در سازمان ملل متحد از سوی تشکیلات خودگردان را مورد حمایت جدّی قرار داد و از توافقنامه دوحه نیز با جدیت حمایت کرد .

- دوره سوم: این دوره، دوره بازگشت به تمرکز زدایی از مسأله فلسطین بود. این دوره با ظهور داعش آغاز شد و اولویت‌های منطقه‌ای عربستان بر مسأله فلسطین اهمیت بیشتری پیدا کرد. به عبارت دیگر، تجدید رقابت‌های منطقه ای و همچنین شکل گیری بحران‌های جدید در منطقه، باعث شد تا مسأله فلسطین برای عربستان در حاشیه قرار گیرد. در این دوره، مسأله فلسطین در دیپلماسی منطقه‌ای عربستان مسکوت مانده است و همان رویکردهای سابق به صورت شکلی وجود دارد. هیچ گونه تلاشی برای تمرکز بر مسأله فلسطین وجود ندارد و در کوتاه مدت نیز به دنبال آن نخواهد بود .

ج) امکان تغییر در رویکرد عربستان در قبال مسأله فلسطین

مسأله امکان تغییر در سیاست خارجی عربستان پس از مرگ ملک عبدالله، به صورت جدی مطرح شده و می‌شود. این مسأله در سیاست منطقه‌ای عربستان بیشتر مطرح می‌شود و طبعاً مسأله فلسطین نیز بخشی از آن می‌باشد. باید توجه داشت که تغییرات گسترده ای در داخل عربستان صورت گرفته است. برای اولین بار، مؤلفه تدریج در تغییر در ساختار سیاسی عربستان کنار گذاشته شد و پادشاه عربستان طی یک هفته، 34 فرمان و حکم پادشاهی صادر کرد و تغییرات بسیار کلانی صورت گرفت و مجموعه‌هایی به حاشیه رانده شده و مجموعه‌هایی به قدرت رسیدند. اگر این مسأله را بپذیریم که سیاست خارجی، تالی سیاست داخلی است، لذا تغییر در سیاست خارجی عربستان یک مسأله منطقی است. نشانه‌های این تغییر، در داخل آشکار شده است و نمونه آن، آزادی فعالیت هر چه بیشتر جریان‌های اسلام گرا می باشد. در همین راستا، شیخ عبدالله شریم، خطیب و امام جماعت سابق حرم مکی که وابسته به جریان إخوان المسلمین است، پس از حدود یک سال و نیم عدم حضور در این حرم شریف، با پادشاهی ملک سلمان، مجدداً به جایگاه خود بازگشت. اما مهمترین نشانه تغییر در سیاست خارجی، سفر اردوغان، رییس جمهور ترکیه به عربستان بود .

با توجه به این تغییرات، می‌بایست تغییراتی نیز در عرصه سیاست خارجی سعودی‌ها در قبال فلسطین حادث شود اما با صعود جریان ملک سلمان و اطرافیان وی در عربستان، پیش بینی می‌شود که مسأله فلسطین در راستای رقابت‌های منطقه‌ای عربستان تشدید شود. لذا این تغییر فعلاً به دلیل سیاست تمرکز زدایی عربستان از مسأله فلسطین و رقابت با ایران، به صورت محسوس دیده نخواهد شد. عربستان درصدد است که روابطش با طرف‌های فلسطینی، تأثیر منفی روی روابط جدیدش با ترکیه که در حال تحکیم است، نداشته باشد. از سوی دیگر، عربستان جدید درصدد خواهد بود تا حماس را از نزدیک شدن به ایران دور کند یا اگر جریانی در درون حماس به ایران گرایش دارد، گرایش آن را کُند و در نهایت متوقف کند .

ملک سلمان با اجرای سیاست یکی به نعل و یکی به میخ در قبال مسأله فلسطین، درصدد است تا روابط خود را با هم پیمانان قدیمی از دست ندهد. برای مثال اگر به سوی هم گرایی بیشتر با حماس پیش می رود، درصدد آن است که روابطش با تشکیلات خودگردان نیز حفظ شده و پابرجا بماند. لذا ملک سلمان، چهار محور را در قبال مسأله فلسطین پیش گرفته است :

1. روند بازسازی نوار غزه را ادامه می دهد و به تبع آن، نقش عربستان در این عرصه پررنگ خواهد شد. در همین راستا، عربستان 5/13 میلیون دلار از صندوق توسعه ملی خود به آنروا کمک کرده است. اما این مبلغ نسبت به مبلغ وعده داده شده از سوی عربستان در کنفرانس بازسازی غزه در سال 2014 که 500 میلیون دلار بود، رقم ناچیزی است. این اقدام عربستان با هدف جلب افکار توده مردم فلسطین است .

2. عربستان سعی می‌کند روابط خود با تشکیلات خودگردان را حفظ کند .

3. عربستان نسبت به حکم دادگاه قاهره مبنی بر تروریست خواندن حماس در اوایل سکوت اما تلاش کرد در این عرصه به عنوان یک میانجی وارد عمل شود .

4. روند تدریجی تغییر رویکرد عربستان نسبت به جریان إخوان المسلمین و همچنین شاخه این جریان در فلسطین یعنی حماس .

در راستای این مسأله که چه میزان امکان تغییر در سیاست‌های عربستان (در دوره ملک سلمان) در قبال مسأله فلسطین وجود دارد، اکثر تحلیل گران و کارشناسان معتقدند که این تغییر، چندان جدی نخواهد بود. اما چندین نکته قابل بحث و بررسی است و احتمال می‌رود که در سیاست‌های عربستان در قبال مسأله فلسطین مورد توجه قرار گیرد :

1. طبق برخی گزارش های سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) ، ملک سلمان از افرادی بوده است که به شکلی ویژه از تکفیری‌ها و سازمان القاعده، از افغانستان تا بوسنی و هرزه گوین حمایت بسیار زیادی می‌کرده است. لذا با این عملکرد، پیش بینی می‌شود که نگاه سلفی گری وی در آینده فلسطین پررنگ شود .

2. جریان إخوان المسلمین و به تبع آن حماس، برای سعودی‌ها تیغ دولبه به شمار می روند. درست است که ملک سلمان با توجه به نزدیکی به ترکیه، به دنبال ارتباط با جماعت إخوان المسلمین نیز می‌باشد اما به خوبی آگاه است که این جریان می‌تواند مشروعیت داخلی عربستان را به چالش بکشاند .

3. طی دهه‌های گذشته، نقش مصر در عرصه فلسطین بسیار پررنگ بوده است اما با آمدن عبدالفتاح السیسی، در این عرصه، نوعی خلأ ایجاد شده است و همین خلأ باعث شده تا عربستان سعودی تلاش کند این خلأ را پر کند. نشانه های این امر نیز بروز و ظهور پیدا کرده است که تقارب حماس و عربستان در این راستا به شمار می‌رود .

4. برای عربستان مسائل بسیار مهمتری همچون سوریه، یمن، عراق و بحرین در عرصه سیاست خارجی وجود دارد و تغییر در قبال مسأله فلسطین در دوره ملک سلمان چندان جدی نخواهد بود .

5. با چنین اوضاعی، روند کلان عربستان نسبت به مسأله فلسطین تغییری نخواهد کرد ولی به تدریج تغییراتی در سطوح پایین تر ایجاد خواهد شد. تغییری در سطح کلان سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین اتفاق نمی افتد، زیرا ملک سلمان در اولین سخنرانی خود نیز اعلام کرد که همان سیاست‌های اسلاف خود را دنبال خواهد کرد .

6. با توجه به اینکه بازیگران مسأله فلسطین زیاد شده اند(آمریکا، اروپا، ایران، ترکیه، قطر و ...)، جایی برای عربستان باقی نخواهد ماند مگر اینکه آمریکا و غرب از عربستان بخواهند که در عرصه فلسطین نقشی را ایفا کند .

د) جایگاه ایران در سیاست‌های عربستان در قبال مسأله فلسطین

عربستان دارای چند پایه و مبنای فکری در مورد رویکرد ایران به مسأله فلسطین است :

1. نگاه ایران به مسأله فلسطین، ابزاری است .

2. ایران رقیب است و نه دوست .

3. ایران یک دولت شیعی است و با فلسطین سنّی چه کار دارد؟

 اما این نگاه عربستان، در هر دوره ای با کاهش یا افزایش مواجه بوده است. این مسأله را باید در راستای اولویت‌های عربستان دید. در هر دوره از دوران سیاست خارجی عربستان، یک اولویت برای این کشور مطرح بوده است. اولویت فعلی عربستان، رقابت با ایران و محدود کردن ایران و متحدین آن است. این اولویت، از جنگ 33 روزه به بعد تعیین شده است، جنگی که منطقه را به دو محور تقسیم کرد: محور مقاومت و محور سازش و مقابله با مقاومت. در همین راستا، مسأله فلسطین برای سعودی‌ها، دارای دو جنبه است: جنبه تدافعی و جنبه ابتکاری. جنبه تدافعی برای سعودی‌ها مهمتر و برجسته‌تر است .

جنبه تدافعی بدان معناست که طرح مقاومت (به رهبری ایران) در منطقه در قبال مسأله فلسطین را به شکست بکشانند. به این مسأله از دو بُعد می‌توان نگریست: بعد اول آن است که طرح مقاومت می‌تواند مسأله مشروعیت سعودی‌ها در داخل عربستان را به چالش بکشاند. طرح مقاومت با ایجاد یک رویکرد نوین در قبال فلسطین، تمام رویکردهای محافظه کارانه دولت های عربی منطقه از جمله عربستان را زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، طرح مقاومت هر گونه ارتباط با رژیم صهیونیستی را نفی می‌کند. لذا هر کشور عربی که در زمره این طرح نباشد، مشروعیت داخلی خود را از دست خواهد داد زیرا مسأله فلسطین یک مسأله اسلامی و عربی در بین ملت ها می‌باشد. بُعد دوم، نقش‌آفرینی و قدرت محور مقاومت در منطقه است .

عربستان با توجه به سیاست رقابتی خود در منطقه، سه راهکار را برای مقابله با ایران در پیش گرفته است: نخست، به چالش کشیدن سوریه و عراق. دوم،  پیگیری طرح تشکیل ارتش مشترک عربی(البته طرح مشترک ارتش عربی یک طرح مصری است که عربستان از آن استقبال نکرد.)  و سوم، تضعیف بازوان مقاومتی ایران در منطقه از جمله حماس .

عربستان، شیوه‌های انقلابی و مقاومتی ایران در قبال مسأله فلسطین را بر نمی تابد. لذا عربستان مأمور شده است تا حماس را مدیریت کرده و تا حد لازم این جنبش را از ایران دور کند. در زمانی که ایران از حماس و دیگر گروه‌های مقاومت در جنگ 51 روزه غزه در تمام ابعاد (تسلیحاتی، معنوی، مالی، سیاسی و...) حمایت می‌کرد. عربستان سعودی در قبال جنایات صهیونیست‌ها سکوت اختیار کرده بود و هیچ گونه اعلام موضعی شفاف از خود نشان نداد. این مسأله نشان دهنده سیاست رقابتی عربستان در قبال مسأله فلسطین است. در حال حاضر نیز با توجه به نشانه‌هایی که وجود دارد، حماس به سوی عربستان گام برمی‌دارد. همین امر موجب اختلافاتی در بین شاخه نظامی و شاخه سیاسی حماس شده است. البته در این زمینه باید توجه داشت که شاخه سیاسی حماس، استراتژی‌های جنبش را تنظیم و تدوین می‌کند نه شاخه نظامی. واقعیت این است که حماس به سمت و سوی واقع‌گرایی بیشتر پیش خواهد رفت و این برای ایران چندان خوشایند نیست، زیرا تاریخ نشان داده است، جنبشی که به سمت واقع‌گرایی و عمل‌گرایی پیش برود، بازگشت آن بسیار سخت خواهد بود. حماس در آینده هر چه بیشتر و بیشتر به سمت عربستان خواهد رفت .

نتیجه گیری

عربستان در سیاست خارجی خود، بیشتر تحت تأثیر است تا تأثیرگذار. اگر برای این کشور، تأثیرگذاری هم وجود داشته باشد، حداکثر در سطح مجموعه شبه جزیره عربی است. فلسطین نیز هیچ گاه اولویت اول یا مسأله اصلی سیاست خارجی عربستان سعودی نبوده است. درست است که طی سال‌هایی همچون 2002، طرح های ابتکاری در این راستا داشته است اما اهداف دیگری را از این طرح‌ها دنبال می‌کرده است .

تمام کشورهای عربی از جمله عربستان، از مسأله فلسطین به عنوان یک برگه بازی در روابط خود با کشورهای منطقه و جهان استفاده می‌کنند. عربستان، نگاه ابزاری به مسأله فلسطین دارد و از این مسأله به دنبال تأمین اهداف و منافع ملی و منطقه‌ای خود است. عربستان از طریق مسأله فلسطین به دنبال رهبری جهان عرب است. موضوع فلسطین، عامل رقابت عربستان با ایران، مصر و ترکیه است. موضوع فلسطین، ابزار عربستان برای سیطره بر سازمان‌ها و نهادهای عربی به ویژه اتحادیه عرب است. لذا ملک سلمان هم سیر نزولی خود را در قبال مسأله فلسطین خواهد پیمود و سیاست عربستان، سعودی‌تر و محافظه‌کارتر خواهد شد .

اما با توجه به این تفاسیر، نوعی تناقض در سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین دیده می‌شود. عربستان از یک سو نگاه به سلفی‌ها و جریان‌های اسلام گرای فلسطین دارد و از سوی دیگر، از حامیان اصلی تشکیلات خودگردان است. این تناقض، سیاست خارجی عربستان را در آینده دچار چالش خواهد کرد. ایران، تعیین‌کننده‌ترین شاخص در عرصه سیاست خارجی عربستان در قبال مسأله فلسطین می‌باشد. مدیریت حماس از سوی عربستان، در راستای سیاست رقابتی عربستان با ایران است و شاید همین مسأله به عنوان تغییر اصلی رویکرد عربستان به مسأله فلسطین در دوره ملک سلمان باشد.

دکتر حسن احمدیان

تگ ها :

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

شست‌وشو و تمیز کردن گنبد حضرت عباس (ع)

شست‌وشو و تمیز کردن گنبد حضرت عباس (ع)