میتوان ابراز داشت که اردوغان در مقام رهبر حزب عدالت و توسعه در سالهای حکمرانی بر کشور ترکیه از بحرانسازی مداوم به عنوان ابزاری مهم برای حفظ و افزایش قدرت خود و تضعیف مواضع منتقدان داخلی بهره گرفته است.
الوقت- ترکیه از سال 2002 تاکنون توسط حزب اسلامی عدالت و توسعه اداره می شود و در این دوران رجب طیب اردوغان بازیگر اصلی عرصه قدرت سیاسی در این کشور بوده است. وی در سال 2014 اگرچه پست نخست وزیری که مسئولیت اجرایی و ریاست کابینه را دارا می باشد به وزیر امور خارجه خود احمد چاوش اوغلو، واگذار و خود مسئولیت مقام ریاست جمهوری که منصبی تشریفاتی در قانون اساسی ترکیه است برعهده گرفت اما با این وجود شکی وجود ندارد که مجاری اتخاذ تصمیات اصلی سیاسی در حزب به وی ختم می شود. طبیعتاٌ بخشی از استمرار تکیه بی رقیب وی بر اریکه قدرت در طول این دوران مرهون ساختار نظام سیاسی ترکیه بوده که به شکل پارلمانی اداره می شود و این امکان را برای حزب عدالت و توسعه و در نتیجه شخص اردوغان فراهم آورده که بتواند از سال 2002 حکومت را در اختیار داشته باشد، اما قسمت اعظم این توفیق به شیوه و روش حکومتداری اردوغان در طول این سالها باز میگردد که توانسته است با ایجاد بحران های ساختگی در مقاطعی که عملکردهای دولت وی از سوی منتقدان داخلی و افکار عمومی به چالش کشیده شده اند با ایجاد شرایط بسیج عمومی هواداران، اذهان عمومی را به موضوعات دیگری منحرف کند.
1. ایجاد تنش با رژیم صهیونیستی
حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان اسلام گرایی را سکوی پرتاب ترکیه در تحولات و رقابت های منطقهای برای ارتقاء جایگاه این کشور و همچنین پیروزی در عرصه رقابت های سیاسی داخلی قرار داده است. در این زمینه اردوغان مساله فلسطین و اختلافات جهان اسلام با رژیم صهیونیستی را همچون ابزاری مهم به کار گرفت. بدین معنی که با طرح حمایت از آرمانهای فلسطین تقابلی ظاهری را با رژیم صهیونیستی ایجاد کرد. اما هدف واقعی اردوغان از این نوع موضعگیری جذب حمایت قشر سنتی و اسلامگرایان داخل ترکیه از خود بود و در این مسیر پس از حادثه حمله کماندوهای رژیم صهیونیستی به کشتی حامل کمکهای انساندوستانه به غزه در دریای مرمره (31 می 2010) اهداف اردوغان به نتیجه رسید. در واقع، پس از این واقعه ارتباطات دیپلماتیک میان آنکارا با تلآویو قطع شد و در چند نشست اردوغان انتقادات شدیدالحنی را نسبت به مقامات رژیم صهیونیستی ابراز کرد. این موضوع به نوعی به دستاویزی تبدیل شد که اردوغان از درون آن بتواند قدرت و جایگاه خود را در داخل ترکیه حفظ کند.
2- پایان دادن به فرآیند صلح با کردها
یکی دیگر از محورهایی که اردوغان در راستای تداوم قدرتمندانه به حیات سیاسی خود از آن بهره گرفته است در ارتباط با موضوع فرآیند صلح با کردها بوده است. از ابتدای به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 تا کنون رئیس جمهور ترکیه از مساله کردها در مقام ابزاری برای افزایش و تثبیت قدرت خود بهره گرفته است. در سالهای آغازین قدرت گرفتن اردوغان در مقام نخست وزیر، او با مطرح کردن فرآیند تنش زدایی و صلح با کردها سعی کرد که آرای مردم مناطق کردنشین و به طور خاص دیاربکر را جذب کند. در ادامه این روند پس از ورود تئوری عمق استراتژیک احمد داوود اغلو به عرصه سیاستگذاری ترکیه، روند صلح با کردها به شکل جدیتر پیگیری شد و در نهایت منجر به قرارداد دولمه باخچه در سال 2013 شد. در این مسیر اردوغان تلاش داشت که با جلب رضایت کردها بتواند آراء انتخاباتی حزب متبوعاش و جایگاه سیاسی خود را بیش از پیش تثبیت کند، اما بعد از انتخابات 7 نوامبر 2015 که در آن حزب عدالت و توسعه نتوانست به اکثریت آراء برای تشکیل دولت دست یابد، این بار اردوغان مسیر جنگ با کردها را در پیش گرفت. متعاقب این انتخابات او فرآیند صلح را پایان داد و جنگ با حزب کارگران کردستان (PKK) را آغاز کرد، تا از این طریق بتواند جایگاه خود را نزد ملیگرایان ترک تقویت نماید.
3- تنش آفرینی با روسیه
در ادامه تلاشهای اردوغان برای تحکیم جایگاه خود از طریق تنشآفرینی میتوان به موضوع بروز اختلافات آنکارا با مسکو بعد از سال 2015 اشاره کرد. در این مقطع اردوغان با حمله به جنگنده سوخود 24 روسیه زمینه ایجاد تنشی بزرگ را میان ترکیه و روسیه فراهم کرد. او بعد از این حادثه جامعه ترکیه را به شدت به سمت دوقطبی شدن سوق داد؛ بدین شرح که آنهایی که در داخل کشور سرنگونی جنگنده ترکیه را اشتباه قلمداد میکردند را خائن به ترکیه معرفی کرد. از این رو، اردوغان از این طریق موفق شد حجمی وسیع از حمایتها را به سمت خود جلب کند و متعاقبا با روی آوردن به سیاست تنشزدایی با مسکو، مجددا افکار عمومی را در مسیر حمایت از خود قرار دهد.
4- تخاصم در روابط با همسایگان
یکی دیگر از مقولاتی که اردوغان و حزب عدالت و توسعه از آن در راستای تثبیت جایگاه خود بهره گرفتهاند در ارتباط با رویکرد ایجاد تنش با همسایگان و بزرگنمایی تهدیدات امنیتی در مرزهای ترکیه است. مهمترین مصداق این مساله را میتوان در ارتباط با بحران سوریه و تهدید نیروهای پکک بر علیه این کشور دانست. در واقع، اردوغان با بزرگنمایی در این مساله که نیروهای پکک در در حال تسخیر و کنترل کامل بر شمال سوریه و بخشهایی از عراق هستند، این هدف را پی گرفت که ترکیه ناچار است برای حفاظت از خود وارد مرزهای شمال سوریه در مناطق مابین اعزاز تا جرابلوس شود تا از الحاق کامل کانتونهای کردهای سوریه ممانعت به عمل آورد. در واقع، پس از کودتای نافرجام 15 جولای 2016 اردوغان تلاش نمود بجران را از داخل ترکیه به درون سوریه ارجاع دهد تا از این طریق بتواند جایگاه خود را در مقام رهبری میهنپرست و حافظ امنیت ملی ترکیه برجستهتر کند.
در مجموع، میتوان ابراز داشت که اردوغان در مقام رهبر حزب عدالت و توسعه در سالهای حکمرانی بر کشور ترکیه از بحرانسازی مداوم به عنوان ابزاری مهم برای حفظ و افزایش قدرت خود و تضعیف مواضع منتقدان داخلی بهره گرفته است. در این مسیر در دو سطح داخلی و خارجی در سالهای بعد از 2002 تا کنون، شاهد هستیم که به صورت مقطعی دولت ترکیه در عرصه سیاست داخلی و خارجی بحرانهایی بزرگ را ایجاد میکند که اساس آن بر مبنای حفظ قدرت و جایگاه اردوغان درمقام شخص اول عرصه سیاست ترکیه بوده است.