الوقت- پس از پایان جنگ جهانی دوم، دو قدرت بزرگ پیروز این نبرد یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در راستای گسترش حوزه نفوذ خود، رقابت علیه یکدیگر را آغاز کردند. اما در ادامه، رقابت آنها به درگیری های غیرمستقیمی منجر شد که اولین نمونه آن جنگ کره در سال 1950 بود.
رهبران دو کشور برای جلوگیری از افزایش عرصه مانور دیگری، تقویت گروه های مخالف در نزدیکی مرزهای سرزمینی رقیب را راهکاری موثر می دانستند. ایجاد گروه شبه نظامی القاعده با رویکرد ظاهری مبارزه با تأثیرات و دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام در افغانستان در میانه جنگ های شوروی در این کشور در همین رابطه صورت گرفت.
پس از فروپاشی شوروی، آمریکا برای رفع ابهام ژئوپلتیک خود که بر آزادی بشریت از خشونت مبتنی بود، تهدید اسلام رادیکال را هدف اصلی خود در جهان اعلام کرد. حادثه چالش برانگیز حمله به برج های تجارت جهانی نیز بهانه حضور آمریکایی در سرزمین های اسلامی و تصویب مصوبه «اختیار برای استفاده از نیروی نظامی» در کنگره قرار گرفت.
براین اساس ارتش آمریکا مقابله با تروریسم اسلامی و در راس آن القاعده را در دستور کار قرار داد. القاعده که بعدها زیرشاخه هایی تحت عنوان داعش، جبهه النصره، بوکو حرام و القاعده یمن نیز پیدا کرد رسالت خود را ایجاد خلافت اسلامی در تمامی مناطق اسلام و مبارزه با غیر مسلمانانی معرفی کرده بود که در این مسیر ممانعت ایجاد کنند. از این رو تاسیس شبکه های فراملی که در غرب دست به فعالیت هایی از جمله عملیات انتحاری مترو لندن در سال 2006 می زدند، نظر افکار عمومی داخلی آمریکا و همچنین متحدان غربی اش را با لشکرکشی های پنتاگون در خاورمیانه همسو کرد.
با روی کار آمدن اوباما، استدلال کاخ سفید در به کارگیری مصوبه سال 2001 کنگره برای عملیات نظامی در خارج مرزها باعث گسترش حوزه عمل آمریکا در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا شد. براین اساس ایالات متحده در دوران هشت ساله ریاست جمهوری اوباما با توسل به لزوم از بین بردن القاعده و زیرشاخه های آن به لیبی، عراق، سوریه و یمن به صورت مستقیم حمله کرد. اگرچه پوشش این اقدام نظامی « ائتلاف بین المللی ضد داعش» با حضور نمادین پنجاه کشور بود.
کاخ سفید برای سازمان دادن به حملات نظامی علیه القاعده، داعش، بوکوحرام و یا القاعده یمن و سومالی پایگاه های خود در جیبوتی، نیجر، کامرون، جمهوری آفریقای مرکزی، مصر، اردن، عراق، ترکیه، و کشورهای شواری همکاری خلیج فارس را تقویت کرد. اما افزایش تعداد پرنسل و تجهیزات نظامی در این مناطق عملا نتیجه ملموسی نداشت.
برای مثال طبق گزارش کاخ سفید که اخیرا منتشر شده است، آمریکا تعدادی از نیروهای نظامی خود را در یمن برای حمایت از عملیات علیه القاعده در شبه جزیره عرب مستقر کرد و از 13 ژوئن 2016، 18 حمله هوایی داشته است. با این حال حملات هوایی این کشور تاثیری در روند قدرت یابی القاعده با استفاده از خلاء قدرتی که در یمن به وجود آمده، نداشته است. آمریکایی ها بیش از هزار حمله هوایی در عراق و سوریه برای مقابله با شبه نظامیان تروریستی داشتند که دستاورد قابل توجهی نداشت.
با این وجود مقامات کاخ سفید با برشمردن نگرانی های امنیتی گروه های تروریستی به ویژه القاعده و سازمان های منشعب از آن برای منافع جهانی تاکید کرده است هنوز امکان ندارد که بتوانند به طور دقیق ضرورت مقیاس یا مدت زمان استقرار نیروهای مستقر در منطقه پاسفیک، اروپا، خاورمیانه و آفریقا در راستای مقابله با تهدیدهای تروریستی علیه آمریکا مشخص کنند.
آمریکا نیروهای مجهز را در برخی از نقاط در فرماندهیهای مرکزی آمریکا، منطقه پاسیفیک، اروپا، جنوب و آفریقا برای انجام عملیات مستقر کرده است. چنین عملیات و استقراری، براساس قوانینی دولتی و قطعنامه اختیارات جنگی است و عملیات و استقرار این نیروها نیز همچنان صورت میگیرد.
البته به نظر نمی رسد زمانی برای خاتمه این حضور نظامی نیز بتوان متصور شد و حتی دونالد ترامپ با مواضع انزواگرانه اش نیز نمی تواند بر راهبرد کنونی آمریکا در این زمینه اثرگذار باشد. زیرا اگر به نقشه پراکندگی نظامیان آمریکا در جهان دقت کنیم خواهیم دید که رهبران این کشور با اهداف ویژه ای این کشورها را برگزیده اند و مبارزه با تروریسم صرفا مستمسکی برای تحقق منافع ملی آمریکا است.
در حال حاضر بیش از 2300 نیروی نظامی این کشور در اردن به بهانه حمایت از عملیات ضد داعش و تامین امنیت در این کشور مستقر هستند. اهمیت اردن در استراتژی خاورمیانه واشنگتن به جهت حفظ و تامین امنیت اسرائیل قابل تحلیل است. از سویی دیگر لزوم داشتن پایگاه نظامی در خلیج فارس، امکان تسلط بیشتر بر جریان انرژی از طریق دولت های عربی بیشتر می کند.
همچنین نمودار سینوسی قدرت یابی طالبان و القاعده و جدیدا داعش در افغانستان نشان می دهد خروج 9800 نیروی آمریکا از این کشور دست کم در میان مدت امکان پذیر نیست و این مساله به معنای تداوم حضور آمریکا در نزدیکی مرزهای روسیه، چین و ایران است.
اهمیت کشورهای آفریقایی به خصوص مصر و جیبوتی به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک شان در دریای سرخ، مدیترانه و تنگه های تیران، باب المندب و خلیج عدن و از طرفی منابع غنی و سرشار کشورهایی مثل سومالی، نیجر و لیبی علت مهم استراتژی مبارزه با تروریسم در آمریکا است.
بنابراین آنچه از عملیات آزادی خواهانه آمریکا عاید جامعه بشریت در جنگ های پیش دستانه برای مقابله با افراط گرایی شده بی ثباتی، شکاف های فرقه ای و مذهبی، افزایش هزینه های امنیتی، گسترش فقر، جهل و بیماری بوده است.