الوقت- كشورهاي حوزه خليج فارس مانند کویت، بحرین، عربستان، امارات متحده عربی و قطر به لحاظ امنیتی از ویژگی های مشترکی بر خوردار هستند: نخست آن که آنها از قدرت های منطقه ای مانند ایران و عراق شدیداً احساس تهدید می کنند. احساس تهدید این کشورها از ایران بعد از انقلاب اسلامی تشدید شده است و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به خصوص عربستان، از انقلاب اسلامی ایران و تاکید آن بر صدور انقلاب واهمه داشتند. نگرش حاكم بر عربستان مبتنی بر تفسیر وهابی از اسلام می باشد كه شعیه را رقیب خود می داند. حاکمان عربستان معتقد بودند تفسیری انقلابی از اسلام خصوصاً مبتنی بر آموزه های شیعه، ممکن است زمینه ساز حرکتی مشابه علیه آنها شود. رهبران ایران نیزعربستان را دست نشانده آمریکا می دانند. چرا که از نظر مقامات ایران وهابيت توسط میسيونرهاي خارجی ایجادشده و هدف اصلی آن ایجاد تفرقه میان مسلمانان و تشویق آنها به جنگ علیه یکدیگر است، از نگاه مقامات ایران ظهور داعش، القاعده و ... که همگی تحت حمایت های مالی و لجستیکی سعودی ها تشکیل شده اند نمونه ای از اقدامات حکام عربستان برای ایجاد اختلاف و جنگ درمیان مسلمانان محسوب شده که در راستای منافع غربی ها عمل می کند.
دوم آن که این کشورها فاقد نیروی نظامی ماهر و با تجربه هستند. این کشورها اگرچه هزینه بالایی را به خرید تسلیحات اختصاص می دهند و هزینه های نظامی بخش عمده ای از هزینه های دولت را تشکیل می دهد اما نیروهای مسلح آنها از چند ضعف عمده از قبیل عدم تجربه جنگی میان فرماندهان و نیروهای نظامی و فقدان روحیه ملی گرایی در این نیروها برخوردار هستند. این عوامل سبب شده است که این تجهیزات در مواقع بحرانی کارایی چندانی نداشته باشد. همچنانکه شکست ائتلاف سعودی به رهبری عربستان در برابر نیروهای انقلابی یمن گواهی بر این مدعاست که انبار تسلیحات نظامی پیشرفته کشورهای عربی در صحنه عمل چندان کارایی ندارد.
کشورهای کوچک خلیج فارس عمدتا بعد از جنگ جهانی دوم استقلال یافتند و تا قبل از این تاریخ این کشورها قبایل پراکنده بوده اند و از این رو این کشورها فاقد تجربه دولتمداری مدرن و ابزار و استلزامات مربوط به آن از جمله ارتش منظم بودند. ارتش ملی در بسیاری از کشورها نماد و سمبل ملی محسوب می شود اما ارتش در بسیاری از این کشورها بیشتر نشانگر قدرت و توانمندی قبيله حاکم می باشد. علاوه بر این، نیروهای غیر بومی، بخش عمده ای از جمعیت این کشورها را تشکیل می دهند و برای ورود به ساختار نظامی از اعتماد زیادی بر خوردار نیستند. حقیقت این موضوع بویژه در صحنه تحولات انقلابی بحرین آشکار شد که در پی آن، آل خلیفه به رغم برخورداری از یک ارتش اجاره ای در نهایت دست به دامان سپرجزیره شد. از همین رو نیز این کشورها برای جبران این ضعف تلاش کردند که از طریق ایجاد پیمان امنیتی دست جمعی و در قالب شورای همکاری خلیج فارس از خود دفاع کنند. شورای همکاری خلیج فارس در 1981 با تاکید بر این هدف تاسیس شد که کشورهای کوچک حوزه جنوبی خلیج فارس با پیوستن امکانات خود به یکدیگر بتوانند در مسائل امنیتی بیش از پيش به خود متکی باشند. بدین منظور اعضای شورای مذکور به خرید تجهیزات مدرن نظامی، تاسیس صنایع اسلحه سازی، ایجاد نیروی واکنش سریع اقدام نمودند و یک شبکه دفاع هوایی مشترک را پی ریزی نمودند. مهمترین موفقیت این شورا تاسیس نیروی واکنش سریع به نام « نیروی سپر جزیره » بود، که البته این نیرو نیز در مواقع لازم نتوانسته است کارکرد مناسبی از خود نشان دهد.
د راین میان تجربه حمله عراق به کویت و ناتوانی شورای همکاری خلیج فارس در دفاع از کویت سبب گردید که آنها برای دفاع از خود به نیروهای خارجی متوسل گردند. کشورهای خلیج فارس ابتدا تلاش نمودند که با استفاده از سایر قدرت های منطقه ای مانند مصر و سوریه در قالب اعلامیه دمشق و تشکیل نیروهای حافظ صلح منطقه خلیج فارس موسوم به2+6 امنیت خود را حفظ کنند. علاوه بر این کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تلاش نمودند با عقد قراردادهای دو جانبه با آمریکا، انگلیس و فرانسه، امنیت خود را تقویت کنند. این قراردادها سبب مسابقه تسلیحاتی بین ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس گردید و حس بی اعتمادی را شدیداً بین آنها افزایش داد که از جمله آنها می توان به تشدید اختلافات میان عربستان و قطر و همچنین با امارات اشاره کرد.
کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با یکدیگر نیز دچار اختلافات مرزی هستند. مرزهای میان بسیاری از این کشورها هیچگاه به روشنی تعریف نشده و در اغلب موارد، مرزهای طبیعی ناشی از خطوط تقسیم جغرافیایی یا قومی نیستند.در این بین مشکلات مرزی امارات متحده عربی بسیار پیچیده است. این کشور با همه کشورهای همسایه خود مانند ایران ، عربستان، قطر و عمان دارای اختلاف اساسی است. تقربیا با همه کشورهای حاشیه جنوبی خلیح فارس دارای اختلافات سرزمینی و مرزی حل نشده هستند. حتی زمانی که فرمانروایان خاص تحت شرایط تاریخی موفق به عقد قرارداد خاص می شوند این قبیل ادعاهای تاریخی برای همیشه حل نمی شود و همواره این امکان وجود دارد که دعاوی حل شده به مثابه سلاحی سیاسی توسط رژیم های جایگزین دوباره مطرح شوند. این منازعات سرزمینی بستر مناسبی برای بلند پروازی فرمانروایان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بوجود آورده است.
در چنین وضعیتی، عنصر مرکزی و محوری در محیط امنیتی در خلیج فارس، روابط امنیتی بین اعضای محیط امنیتی و وابستگی متقابل بین آنها در زمینه امنیت است. بدین معنی که هر گونه تحول در روابط امنیتی بین دو عضو یک مجموعه، می تواند بر میزان امنیت طرف ثالت تأثیر بگذارد. برای مثال هرگونه تحول در روابط امنیتی بین ایران و عربستان به طور ناخواسته بر روابط امنیتی بین عربستان با امارات ... تأثیرگذار می باشد، در حقیقت ناتوانی این کشورها در دفاع از خود آن را به ایجاد اتحادهای امنیتی مختلفی سوق داده است که البته در صحنه عمل چندان کارایی نداشته اند. در این میان مجاورت های جغرافیایی در کنار روابط دولت – ملت های خلیج فارس نیز تاثیر بسزایی در شکل گیری محیط امنیتی کشورهای حوزه خلیج فارس دارد، قرار گرفتن درمحیط جغرافیایی مشترک در کنار زبان و مذهب مشترک تاثیر بسزایی در این موضوع داشته است. هرچند که تضاد منافع و عدم اطمینان میان حاکمان این کشورها در کنار ضعف های نظامی تا حد زیادی به تضعیف این روند منجر شده است.
مجموعه این عوامل سبب شده است تا این منطقه از ویژگی های منحصر فردی در محیط امنیتی خود برخوردار شود که مبتنی بر وجود بی اعتمادی در میان اعضا و به تبع آن تشدید رقابت های تسلیحاتی است، مضاف برآنکه تکیه بر حمایت های نظامی قدرت های فرامنطقه ای نیز عنصری حیاتی در تداوم امنیت این کشورها بوده است. مجموع این مولفه ها سبب شده است تا هیچ گاه کشورهای حوزه خلیج فارس نتوانند به یک امنیت پایدار منطقه ای برسند و همواره سایه ناامنی و عدم اطمینان بر منطقه حاکم باشد، همین مساله سبب شده است تا این کشورها در تشکیل یک سازمان امنیتی منطقه ای که بتواند منافع آنها را تامین نماید نیز ناتوان باشند.
جواد مددی