الوقت- از منظر اکثر نظریات سیستمیک در روابط بین الملل، ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم هژمون بلامنازع نظام جهانی بوده است. فروپاشی شوروی در دهه 90 میلادی این تصور را به وجود آورد که با تک قطبی شدن جهان و فروپاشی ایدئولوژی رقیب به نفع آمریکا، اوضاع جهان بهبود یافته و بر قدرت هژمون افزوده خواهد شد. اما وقایع در آغاز قرن بیست و یکم به گونه ای دیگر پیش رفت.
حمله به برج های دوقلوی آمریکا در 11 سپتامبر 2001، تفکر آسیب ناپذیری ایالات متحده را شکست و جهان را متوجه تهدیدی جدی نمود که این بار از دل جهان اسلام سربرآورده بود. بنیادگرایی و تروریسم نو که ایدئولوژی افراطی خویش را با تکنولوژی پیوند داده و مرزها را در می نوردید. دهه اول قرن بیست و یک با رشد فزاینده بنیادگرایی در خاورمیانه همراه بود. وقوع تحرکات و انقلابات مردمی در کشورهای عربی خاورمیانه نیز بیش از آن که صدای آزادیخواهی ملل مسلمان را به گوش جهان برساند فضای رشد افراط گراها را فراهم آورد و اوضاع نا به سامان خاورمیانه فرصت تولد خطرناک ترین نوع این پدیده را به نام داعش فراهم نمود. از جهتی دیگر بنابه تعبیری ایدئولوژی سرمایه داری به سرکردگی آمریکا برای ابقای خود نیاز به دشمن دارد. این بهانه با فروپاشی کمونیسم، ادغام اقتصادهای شرق دور در نظام جهانی، همراهی اتحادیه اروپا و سرگرم بودن روسیه جدید با مسائل داخلی از بین رفته بود و برای احیای آن چه مکانی مناسب تر از خاورمیانه با منابع غنی نفتی و اهمیت استراتژیک در قلب دنیا می توانست وجود داشته باشد. حضور نظامی در پی جنگ های افغانستان و عراق در این منطقه اهمیت حل بحران های جهانی برای هژمون را مشخص می سازد با این وجود کاهش توان و نارضایتی افکار عمومی موجب گشته که آمریکا در جهت حفظ وضع موجود از استراتژی شرکت در بحران برای حل آن به استراتژی مداخله برای مدیریت بحران روی آورد. با توجه به این مطالب، پیچیدگی بحران خاورمیانه و فرصت ها و چالش های ایالات متحده در این منطقه را به بحث می گذاریم.
چالش های ایالات متحده در بحران خاورمیانه:
- عدم مدیریت صحیح بحران در خاورمیانه مسئولیت ایالات متحده را به عنوان هژمون بین المللی زیر سوال خواهد برد.
- متحدین این کشور در منطقه به ویژه اسرائیل، انتظار دارند تا نتیجه مداخله آمریکا در بحران خاورمیانه صد در صد در بردارنده منافع آنان باشد.
- عدم موفقیت آمریکا در کنترل بحران و ناتوانی در برکناری اسد، متحدین منطقه ای آن را ناراضی و به سمت خودمحوری برای رسیدن به منافع و در نتیجه وسیع تر شدن بحران خواهد کشانید. اقدامات خودسرانه ترکیه در سرنگونی جنگنده روسی و ورود نظامی به شمال عراق از این دست می باشد.
- قرارگرفتن گروه های تکفیری در برابر دولت سوریه وجاهت این دولت را در مبارزه با این گروه ها در اذهان عمومی بالا برده و جایگاه آمریکا و متحدینش را در کنار تکفیری ها قرار می دهد. از سویی مبارزه با تکفیری ها به نوعی قدرت و اعتباربخشی به اسد منجر خواهد شد.
- ورود نظامی روسیه به سوریه و همراهی آن با محور مقاومت نشانگر تفاوت منافع و علایق روسیه با آمریکا بوده و می تواند نوعی انتقام جویی روسیه در برابر تحریم های غرب علیه این کشور در بحران کریمه و اوکراین تلقی گردد.
- محور مقاومت شامل ایران، عراق، حزب الله و روسیه با مبارزات خود علیه گروه های تکفیری قدرت دولت سوریه را افزایش داده و رسیدن به نتیجه دلخواه را برای غرب سخت نموده اند.
- هرگونه مذاکره در باب آینده سیاسی سوریه مستلزم شرکت محور مقاومت خواهد بود. این مسئله به معنی پذیرش تاثیرگذاری و قدرت این کشورها در مسائل منطقه ای می باشد.
- یکی از پیچیده ترین چالش های این کشور در خاورمیانه حل بحران در عین راضی نگه داشتن متحدان خود در پی توافق هسته ای ایران می باشد. سیاست ایران هراسی در منطقه به گونه ای تصویر شده که ایران حتی فراتر از اسرائیل دشمن تلقی گردد. بر همین اساس در نتیجه اعدام شیخ نمر و حمله به سفارت عربستان در ایران، بغض تاریخی اعراب خود را در قالب اتحاد علیه ایران و حتی همسویی با اسرائیل کشانده است. در این میان بدون شک آمریکا تمایلی به از دست دادن دستاورد بزرگ توافق هسته ای که آن را محصول مدیریت کلان خود در امور جهانی می داند، نخواهد داشت. تفاوت منافع ایران و آمریکا در مسئله سوریه به نظر جدی می رسد اما واقعیت آن است که در جریانات مربوط به خاورمیانه پس از 11 سپتامبر همسویی منافع این دو کشور مثال زدنی بوده است. در این بین مسیر آمریکا در رسیدن به منافعش سهل تر و حوزه نفوذ ایران به مراتب گسترده تر شده است. این موضوع خشم اعراب و اسرائیل را در پی داشته تا جایی که اعراب معتقد بودند آمریکا عراق را در سینی طلا به ایران تقدیم نموده است. ایجاد موازنه برای از دست ندادن متحدان قدیمی و کمتر کردن چالش ها با ایران یکی از چالش های فراروی آمریکا می باشد.
- حضور نظامی آمریکا در افغانستان و عراق، نارضایتی افکار عمومی این کشور را در پی داشته است. هرگونه تصمیم مبنی بر مداخله نظامی گسترده تر در سوریه شرایط سختی را در داخل به تصمیم گیران دولت تحمیل خواهد کرد.
- حملات تروریستی به اروپا موجب شد این اتحادیه خواستار حل سریع بحران در خاورمیانه باشد هرنوع اتلاف وقت از سوی ایالات متحده منجر به نارضایتی متحد قدیمی خواهد گشت.
فرصت های بحران برای ایالات متحده:
- سوریه مهمترین منطقه و نقطه مواصلاتی ایران و لبنان و فلسطین می باشد. درگیری این کشور در بحران داخلی نقش مواصلاتی آن را تحت الشعاع قرار می دهد و تا حدودی سیاست های منطقه ای ایران را محدود خواهد ساخت.
- اگر تلاش های آمریکا و متحدانش به سقوط اسد منجر گردد رضایت متحدان منطقه ای نظیر اسرائیل، عربستان و ترکیه را در جهت محدودسازی ایران و نیز از بین رفتن یکی دیگر از مبارزان علیه اسرائیل را در پی خواهد داشت.
- روی کار آمدن گروه های طرفدار غرب در سوریه، نفوذ آمریکا را در منطقه افزایش داده و به همان میزان نفوذ رقبای منطقه ای و جهانی آن نظیر روسیه، اتحادیه اروپا و ایران را کاهش خواهد داد.
- تجزیه، خودمختاری و هر مدل دیگر برای آینده سوریه، برخلاف دیگر کشورهای درگیر، کمترین تبعات مستقیم را بر ایالات متحده خواهد داشت بنابراین دست این کشور برای سناریوسازی آینده خاورمیانه نسبت به رقبا بازتر خواهد بود.
- به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح سوریه با محوریت آمریکا می تواند پایه ای برای تایید قدرت مدیریت هژمون در افکار عمومی جهانی ایجاد کند.
- قدرت های منطقه ای با درگیری مستقیم در بحران سوریه و در عین حال تضاد منافع، بدون هزینه ای از جانب منتفعان جهانی مسائل منطقه به تضعیف یکدیگر پرداخته و در عین حال موازنه همچنان میان آنان برقرار خواهد بود.
- بحران در منطقه بازار خرید تسلیحاتی و نیز وابستگی امنیتی به آمریکا را به شدت افزایش داده است.
- تبعات بحران در خاورمیانه اروپا را با حملات تروریستی و نیز معضل مهاجران و روسیه را با تهدید گسترش بحران به حیات خلوتش تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین در میان رقبای جهانی وضعیت آمریکا از همه بهتر خواهد بود.
- روسیه به دلیل نزدیکی موقعیت خود و کشورهایی که در حوزه منافع و علایقش قرار دارند به کانون بحران مستقیما درگیر مسائل مربوط به منطقه شده است و در عین حال ترس از گسترش بحران به خود روسیه و همسایگانش و افزایش افراط گرایی در این کشورها، همچنان که روسیه را درگیر نموده است به خوبی می تواند از جانب آمریکا هدایت شده و با تسری بحران به مناطق مرتبط با روسیه از جمله قفقاز، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، چچن و ... این کشور را شدیدا درگیر مسائل منطقه ای خود نموده و ضمن تحت فشار قرار دادن روسیه در مسائل مربوط به اوکراین و کریمه و ... زمینه تضعیف این کشور را نیز به عنوان رقیب بزرگ فراهم آورد.
آنچنان که مشاهده می شود، مجموع چالش ها و فرصت های پیش روی ایالات متحده مجموعه پیچیده ای را مقابل این کشور قرار می دهد. نحوه مقابله با چالش ها و استفاده از فرصت ها در موفقیت و عدم موفقیت سیاست های آن در خاورمیانه تاثیرگذار خواهد بود.
سعیده السادات احمدی (پژوهشگر مسائل بین الملل)
