الوقت- گو اينكه 14 سال زمان بايد مي گذشت تا پرونده هسته اي ايران، كه به محمل مناسبي براي بهانه گيري ها و بحران سازي هاي غرب تبديل شده بود، به يك موضوع عادي تبديل شود و ما حصل مذاكرات در قالب معاهده برجام به روز اجرا برسد. در اين ميان و بر اساس برجام، قطعنامه 2231 (2015) شورای امنیت که برجام را مورد تأیید قرار داده است، در کنار پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (ان پی تی)، تنها چارچوب حقوقی مربوط به فعالیتهای هسته ای ایران خواهد بود، و کلیه مفاد قطعنامه های 1696 (2006)، 1737 (2007)، 1747 (2007)، 1803 (2008)، 1835 (2008)، 1929 (2010) و 2224 (2015) را بايد خاتمه يافته دانست. همچنين در ازاي نظارت ويژه بر برنامه هاي هسته اي ايران و اجراي داوطلبانه پروتكل الحاقي، تحريم هاي هسته اي و پاره از تحريم ها كه عمر آن به 36 سال مي رسد برداشته شده و اينك مي توان از فضاي جديد در سياست خارجي سخن گفت.
اما در اين زمينه بايد به نكاتي توجه داشت كه مي تواند در آينده به مثابه يك چراغ راه در نظر گرفته و در پرونده هاي آتي و بحران سازي هاي غرب مورد استفاده قرار گيرد. بي شك بحران سازي هاي غرب پس از حل و فصل برجام وارد محيط هاي جديدي مي شود و پيش بيني ها نشان مي دهد در آينده نه چندان دور برنامه موشكي، حقوق بشر و حمايت از تروريسم دستاويز قرار مي گيرد.
1- نكته مهم در به فرجام رساندن برجام، اتكا به نيروي داخلي و اصرار بر استقلال ملي در تصميم گيري مقامات ايران است. بهره گيري از ظرفيت هاي داخلي و اصرار تيم مذاكره کننده بر اين موضوع حياتي را بايد يكي از اصلي ترين عوامل موفقيت ايران در اين پرونده دانست. بي شك استقلال يكي از مهمترين مولفه هاي وجودي يك بازيگر بين المللي است و در صورت تهديد و يا تحديد اين مولفه حياتي، آن بازيگر بايد با جايگاه و ظرفيت منطقه اي و بين المللي خود خداحافظي كند. اينكه تيم مذاكره كننده در تمام مذاكرات بر ضرورت پذيرش حق غني سازي از جانب قدرت هاي بزرگ تاكيد مي كرد را بايد در همين زمينه تفسير كرد. ضربه به استقلال يك كشور به معني ضربه به بعد ماهوي يك كشور و در نتيجه تحقير يك ملت است و جبران آن براحتي امكان پذير نيست.
2- نكته ديگر كه بايد بدان توجه داشت آن است كه آنچه كه تضمين كننده پيروزي و كسب دستاورد در محيط بين الملل مي شود، همدلي و نگاه ملي به يك موضوع حساس و پرهيز از سياسي كردن پرونده است. كما اينكه در صورتي كه پرونده هسته اي با نگاه ملي دنبال نمي شد و اسير بازي هاي سياسي دروني مي شد، اين پرونده به نتيجه مطلوب نمي رسيد. حاكم شدن فضاي سياست داخلي بر يك موضع داخلي سبب افتراق ديدگاه در حل مسئله و نهايتا به محاق بردن راه حل هاي موجود است. به همين دليل بايد از تمام كساني كه اين پرونده را از سال هاي ابتدايي تا روز اجرايي شدن برجام بر عهده داشتند، و در وراي آن از نقش سامان بخش رهبر انقلاب، نگاه تشكر آميز داشت.
3- نكته سوم كاربست نگاه عقلاني در محيط بين المللي و بهره گيري از شكاف هاي موجود ميان قدرت هاي بين المللي است. طراحي صحنه بازي به گونه اي كه تمام قدرتها در مقابل ما قرار گيرند، سبب اتلاف انرژي دروني و همچنين افزايش فشارها بر سطوح ملي و منطقه اي مي شود. بنابراين بايد توجه داشت كه در بحران هاي آتي كه نظام بين الملل براي ايران طراحي مي كند مي توان از اين ابزار بهره برد و يا حداقل از بازيگري به نحوي كه قدرت هاي بين المللي در يك طرف قرار بگيرند، پرهيز كرد.
4- نكته مهم در كه در واقع در چارچوب دستاوردهاي اين معاهده قابل تفسير و بررسي است، ايجاد فضاي تنفس براي ايران جهت ايفاي نقش در فضاي منطقه اي و بين المللي است؛ مقوله اي كه به شدت مورد توجه بازيگران مخالف جمهوري اسلامي (سعودي ها و رژيم صهيونيستي) قرار داشته و تحريم ها را همانند يك بند قوي به پاي ايران تلقي مي كردند. اينك جمهوري اسلامي با رهايي از بند تحريم ها، مي تواند راحت تر و با فراغ بال بيشتر به فكر آرايش فضاي منطقه خاورميانه و محيط پيراموني خود باشد. پذيرش ميانجي گري عراق در بحران روابط ايران و عربستان از جانب سعودي ها شاهدي است بر اين مدعا. چه آنكه طرف سعودي فهميده كه نمي توان براحتي با ايران وارد تنش شود و چه بهتر كه وارد فضاي مصالحه شود.