الوقت- بسیاری میپنداشتند که شاید بزرگترین برنده سقوط دولت بشار اسد، ترکیه و شخص اردوغان باشد؛ بیش از یک دهه تلاشهای ترکیه برای ناآرامکردن سوریه و همچنین کوشش برای تغییر رژیم، سرانجام با به قدرت رسیدن احمد الشَّرع (جولانی سابق) به بار نشسته است. اکنون ترکیه میتوانست خیال خود را از بابت مرزهای جنوبی یکبار برای همیشه آسوده کند و سوریه جدید را بهعنوان سکویی برای بازتاب قدرت منطقهای تازه خود در غرب آسیا بنا سازد.
به همین دلیل سال گذشته در چنین روزهایی ادوغان و فیدان سرمست از چیزی بودند که خیال میکردند یک پیروزی راهبردی در شامات است اما این آیندهای که بسیاری متصور آن بودند، امروز با چالشهای جدی گره خورده است؛ سوریه کنونی آبستن حوادث و تغییراتی است که میتواند پیش از هر چیز دامن خودِ ترکیه را بگیرد و آن را از یک برنده تمامعیار، حتی در بهترین حالت، به یک بازنده بزرگ بدل سازد.
باید دانست که چنین تغییراتی در روابط میان این دو همسایه بیسابقه نبوده است. در دهه نود و در دوران ریاستجمهوری حافظ اسد، روابط ترکیه و سوریه بهشدت پرتنش بود؛ حافظ اسد مکرراً با تقویت و پشتیبانی از پ.ک.ک ترکیه را تهدید میکرد و در مقابل، ترکیه نیز تمام توان خود را در راستای اسقاط رژیم اسد بسیج کرده بود. این روابط خصمانه در سال ۱۹۹۸ تا آستانه یک جنگ و تهاجم نظامی ترکیه به سوریه پیش رفت، اما در نهایت با اخراج عبدالله اوجالان، رهبر کردها، از سوریه متوقف شد.
یک دهه بعد، با به قدرت رسیدن بشار اسد و اردوغان، روابط دو کشور به شکل چشمگیری تغییر کرد. همکاریهای اقتصادی و سیاسی مشترک شکل گرفت و گسترش یافت و روابط آنکارا–دمشق بهگونهای بیسابقه احیا شد. این روابط حتی از سطح دیپلماتیک فراتر رفت و اردوغان و اسد به دوستی شخصی گستردهای دست یافتند؛ بهحدی که در سال ۲۰۰۹ این دو نفر به همراه خانوادههایشان، بودروم ترکیه را برای گذراندن تعطیلات و یک سفر تفریحی انتخاب کردند.
اما در سال ۲۰۱۱ و با رسیدن موج بهار عربی و شکلگیری اعتراضات در سوریه، این روند بار دیگر معکوس شد. اردوغان که وضعیت اسد را نامطمئن میدید، بهسرعت از او فاصله گرفت و به سوی گروههای مخالف وی، از جمله هیئت تحریرالشام و دیگر گروههای جهادی، متمایل شد. همزمان نهادی به نام شورای ملی سوریه را در همان سال با هدف گردآوردن مخالفان اسد در استانبول مستقر کرد. تهدید مستقیم ترکیه به همراهی کشورهای غربی و عربی علیه نظام سیاسی سوریه به یک بحران تمام عیار و جنگی نیابتی با ابعاد خانمانسوز انسانی تبدیل شد و در نهایت سوریه توانست این بحران را با همراهی ایران و روسیه تا حد زیادی مهار کند، در حالی که نیروهای دفاع خلق کرد (YPG) با حمایت آمریکا و ائتلاف بینالمللی، کنترل خود را بر بخشهای گستردهای از شمال سوریه گسترش دادند.
اردوغان که YPG را به دلیل ارتباط آن با پ.ک.ک یک تهدید تروریستی میدانست، نگران شکلگیری یک نیروی کردی قدرتمند و پیامدهای امنیتی آن در مرزهای جنوبی ترکیه بود. به همین دلیل در سال ۲۰۱۷، ترکیه گروههای مخالف را تحت عنوان «ارتش ملی سوریه» گرد هم آورد؛ گروهی که یکی از مأموریتهای اصلی آن حفاظت از اردوگاهها و پایگاههای نظامی ترکیه در شمال سوریه و مشارکت در نبرد با نیروهای کرد بود. افزون بر این، ترکیه بهصورت پنهانی حمایتهای تسلیحاتی و لجستیکی از هیئت تحریرالشام به عمل آورد که این روند تا زمان انحلال این گروه در ۲۹ ژانویه ۲۰۲۵ ادامه داشت.
پس از سقوط اسد، ترکیه بهسرعت هیئتی عالیرتبه به سوریه اعزام کرد که در رأس آن هاکان فیدان، وزیر امور خارجه، و ابراهیم کالین، رئیس سازمان اطلاعات، قرار داشتند. در پایان این دیدارها، الشَّرع اعلام کرد که هرگز اجازه نخواهد داد سوریه به زمین بازی نیروهای مخالف ترکیه تبدیل شود و متعهد شد مانع تحرکات کردها شود. اردوغان نیز کوشید رژیم جدید سوریه را بهعنوان حکومتی مداراگر و میانهرو معرفی کند تا حمایت کشورهای غربی را جلب نماید. در همین چارچوب، آنکارا در پی قدرتنمایی منطقهای خود، کمکهای نظامی و آموزشی ارائه داده و همزمان در حال انعقاد قراردادهای تجاری برای بازسازی سوریه است؛ علاوه بر این، دو طرف در آستانه امضای یک پیمان دفاعی مشترک قرار دارند که در صورت تحقق، میتواند به ایجاد پایگاههای هوایی جدید ترکیه در مرکز سوریه و آموزش ارتش تازهتأسیس سوریه منجر شود.
با این حال، آینده روابط سوریه و ترکیه را باید در چارچوب مجموعهای از عوامل متغیر و وضعیت ناپایدار سوریه تحلیل کرد. این شرایط، هرچند زمینهای جذاب برای نفوذ قدرتهای مختلف فراهم میآورد، اما محدود به ترکیه نیست؛ آمریکا و رژیم اشغالگر نیز خود را در سقوط اسد ذیحق میدانند و تمایلی ندارند این دستاورد را بهسادگی با اردوغان تقسیم کنند.
در مجموع میتوان گفت ترکیه سه نگرانی اصلی درباره سوریه دارد: مسئله کردها، نگرانیهای مرتبط با رژیم اشغالگر، و در نهایت موضوع پناهجویان. در کوتاهمدت، مسئله کردها مهمترین دغدغه امنیتی ترکیه به شمار میرود. ارتش ملی سوریه (ANS)، متشکل از گروههای عرب و ترکمن وفادار به ترکیه، نقش فعالی در حملات علیه نیروهای کرد، بهویژه نیروهای SDF، ایفا کرده است. اردوغان این تحولات را تحقق برنامهای دیرینه تلقی میکند و هاکان فیدان نیز بر غیرقابل مذاکره بودن تمامیت ارضی سوریه تأکید دارد.
با این حال، در سوی مقابل، آمریکا نشانهای از قطع حمایت خود از SDF بروز نداده است و دولت جدید سوریه نیز تمایل چندانی به ورود به یک درگیری همهجانبه با کردها ندارد؛ بهویژه آنکه همین دولت، تحت حمایت و نمایشهای دیپلماتیک اردوغان، خود را بهعنوان حکومتی میانهرو معرفی کرده بود. دولت سوریه در این میان با دو گزینه دشوار روبهروست: مصالحه با SDF و پیشگیری از درگیریهای آینده که میتواند خشم ترکیه را برانگیزد، یا پذیرش مطالبات آنکارا که احتمال رویارویی تمامعیار با کردها و تیرهشدن روابط با آمریکا را در پی دارد. این در حالی است که ترکیه به هیچ طرحی شبیه ایجاد اقلیم کردستان یا اعطای خودمختاری دموکراتیک به کردها رضایت نمیدهد.
نگرانی دوم به موضع رژیم صهیونیستی بازمیگردد. دستاوردهای زلزله سیاسی در سوریه که همواره مانند سدی در برابر رژیم صهیونیستی عمل میکرد، در سبد اردوغان نرفت و در عوض انرژی اسرائیل و بنیامین نتانیاهو برای تغییر چهره خاورمیانه را آزاد کرد. از منظر این رژیم، محور ایران–مقاومت که پیشتر نفوذ گستردهای در سوریه داشت، اکنون جای خود را به نیروهای سنی با غلبه عناصر سلفی- تکفیری داده است. رژیم صهیونیستی از قدرتگرفتن ترکیه و روابط نزدیک آن با الشَّرع نگران است و اقدامات حمایتی آنکارا را بخشی از راهبرد کلان ترکیه برای تقویت محور سنی، پیشبرد دستورکار نئوعثمانی و اخوانی اردوغان و تبدیل ارتش سوریه به ابزاری در خدمت اهداف خود میداند. بر این اساس، رژیم صهیونیستی بهتدریج به حامی پشتپرده کردها و یکی از اصلیترین موانع شکلگیری ثبات پایدار در سوریه تبدیل میشود با یک پیام روشن برای ترکیه: اسرائیل اجازه ترکتازی آنکارا را در شام نخواهد داد.
این رژیم تحولات را بهدقت رصد میکند و بر این باور است که ارتش جدید سوریه بهطور کامل تحت نفوذ ترکیه در حال آموزش و تجهیز است. تلاش برای استقرار سامانههای پدافندی HISAR و حتی احتمال استقرار S-400، تهدیدی مستقیم علیه آزادی عمل هوایی رژیم صهیونیستی به شمار میآید. از نگاه تلآویو، کمکهای ترکیه به سوریه صرفاً ماهیتی فنی ندارد، بلکه اقدامی ژئوپلیتیکی برای شکلدهی به یک محور جدید سنی–اسلامگراست.
مسئله پناهجویان سوری نیز به یک چالش جدی سیاسی داخلی برای اردوغان بدل شده است. او بهشدت بر بازگرداندن سوریها تأکید میکند و حتی از بازگشت تمامی سه میلیون مهاجر سوری سخن میگوید؛ ادعایی که چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد. با این حال، اپوزیسیون ترکیه تمرکز قابلتوجهی بر این موضوع دارد و مسئله پناهجویان را به ابزاری برای فشار و حمله سیاسی به دولت اردوغان تبدیل کرده است.
در موضوع بازگشت پناهجویان، دو مانع اساسی وجود دارد: نخست آنکه پس از گذشت بیش از یک دهه، بخش بزرگی از پناهجویان تمایلی به بازگشت به سوریه ندارند، چراکه در بازار کار ترکیه جذب شدهاند و زندگی و خانواده خود را در این کشور شکل دادهاند؛ دوم آنکه اقتصاد و زیرساختهای ویرانشده سوریه اساساً توان جذب چنین جمعیتی را ندارد. با این حال، آنچه برای اردوغان از همه مهمتر است، مسئله ثبات و امنیت در سوریه بهعنوان شرط اصلی بازگرداندن مهاجران است و از این رو، یک سوریه ناآرام نمیتواند گزینهای مطلوب برای او باشد.
ترکیب همین سه عامل، سوریه را برای ترکیه به جعبه پاندورایی بدل میکند که پیشبینی پیامدهای آن دشوار است. مقابله سخت با کردها میتواند به تشدید درگیریهای داخلی سوریه و از دست رفتن فرصت همکاری با رژیم جدید بینجامد و همزمان امکان بازگرداندن پناهجویان را نیز از میان ببرد. در مقابل، عقبنشینی از مسئله کردها میتواند به مهمترین دغدغه امنیتی ترکیه ضربه بزند و زمینه را برای فعالشدن دوباره گروههای کرد، اینبار با حمایت رژیم صهیونیستی، در مرزهای جنوبی ترکیه فراهم کند. ایجاد توازن میان این مؤلفههای متعارض، شاید دشوارترین مأموریت پیشِروی تیم اردوغان باشد؛ چراکه وضعیت کنونی سوریه حامل سناریوهای متعددی است، از هدررفتن یک دهه سرمایهگذاری مالی و سیاسی و تحویل دستاوردها به آمریکا و رژیم صهیونیستی، تا ورود به یک تقابل رسمی و همهجانبه با رژیم صهیونیستی و خصمانهتر شدن فضای سوریه.
