الوقت- در سالگرد حماسه بینظیر طوفان الاقصی، همچنان بسیاری از تحولات منطقهای و بینالمللی حول این رویداد مهم تاریخی میچرخد. در این میان همچنان سؤالات زیادی پیرامون ابعاد و تأثیرات منطقهای و جهانی این رویداد وجود دارد که ذهن تحلیلگران را به خود مشغول داشته است.
از طرف دیگر پرونده جنگ و تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه پس از ضربه 7 اکتبر همچنان بسته نشده و و دامنه آن نیز روز به روز گسترش مییابد موضوعی که احتمال تبدیل شدن آن به یک جنگ گسترده منطقه ای را پیش آورده است. بنابراین طوفان الاقصی و جنگ غزه با تبعات مختلفی که برای دو طرف فلسطینی و اسرائیلی و برای منطقه با درگیر شدن بازیگران منطقهای و بینالمللی داشته است همچنان محل تحلیل و بررسی قضاوتها و پیشبینیهای آینده است.
به همین دلیل برای پاسخ دادن به ابهامات درباره این جنگ یکساله، الوقت؛ با سعدالله زارعی، رئیس موسسه اندیشه سازان نور گفتگو کرده تا به سوالاتی در این زمینه پاسخ دهد.
یکسال پس از طوفان الاقصی و جنگ مصیبت بار تحمیل شده بر غزه، بسیاری ممکن است این پرسش را مطرح کنند که آیا اصلا این اقدام درستی بود و چه عایدی برای فلسطینیان داشت؟
اگر به اظهارات مقامات صهیونیستی نگاه کنیم و بخواهیم عملیات طوفان الاقصی را با توجه به واکنشهای صهیونیستها ارزیابی کنیم، میبینیم که از نظر آنها در هفتم اکتبر یک تحول بیسابقه و راهبردی و بسیار اثرگذار رخ داد که اسرائیل را در وضعیت انتخاب بین زندگی و توسل به جنگ گسترده برای زندگی و یا مردن و منفعل شدن و کنار رفتن از صحنه قرار داد.
بنابراین، دشمنی که مخاطب این جنگ است نمره بسیار بالایی به اقدام فلسطینیها داد و معتقد است که گروههای فلسطینی با این عملیات صحنه را به نفع خود برگرداندند و رژیم صهیونیستی الان خود را در وضعیت مرگ و زندگی میبیند. از طرف دیگر، شاهد هستیم که جنگ غزه که صهیونیستها آغازکننده آن بودند کلیه پروژههای مبتنی بر صلح و سازش با این رژیم را در منطقه از بین برد و اعتقاد به اینکه میتوان بین فلسطین و اسرائیل صلح برقرار کرد در سطح جهانی از بین رفت و مشخص کرد که صلح با اسرائیلیها به سرانجام نمیرسد.
لذا، اتفاقی که در هفتم اکتبر رخ داد این بود که موازنه فلسطینی و اسرائیلی که با برتری این رژیم در حال حرکت بود، معکوس شد و طرف فلسطینی را در وضعیت بهتری در بین افکارعمومی و سطح جهانی و میز مذاکرات قرار داد و توازن به نفع فلسطینیها برگشت.
اگرچه فلسطینیان هزینههای زیادی را دادند ولی این هزینهها از سال 1920 وجود داشت و فلسطینیان همیشه با این شرایط مواجه بودند و تلفات میدادند حالا ممکن است هزینههای یکساله تثبیت هزینه بود ولی اینطور نبود که جان فلسطینیان از حملات ارتش اسرائیل و مراکز خدماتی و زندگی روزمره فلسطینان از معرض آسیبها ایمن بوده است اما با توجه به حجم ویرانی و کشتهها میتوان گفت که ارتش صهیونیستی جنایاتی را که در طول دهههای گذشته انجام داده بود، این بار در مدت یکسال انجام داد.
برخی افراد به ظاهر قضیه نگاه میکنند که غزه تخریب شده و فلسطینیان تلفات بیشتری را دادهاند اما به اعترافات صهیونیستها توجهی ندارند که کفه ترازو به نفع مقاومت فلسطین است. یکی از بحثهای پرتکرار رسانههای عربی در سال اخیر این بوده که طوفان الاقصی نتیجه شکست توافقات سازش در اسلو بود و دلیل شکلگیری انتفاضه نیز عدم تحقق توافقات صلح و ایجاد زندگی متوسط برای فلسطینیان است و نه اینکه آنها به خاطر انتفاضه از زندگی متوسط محروم شدند.
آیا اسرائیل با آنچه در غزه و ترورهای رهبران مقاومت رقم زده توانسته بر بحرانهایی که با طوفان الاقصی گرفتار آنها شد فائق آید و به عبارتی به وضعیت قبل از طوفان الاقصی برگردد؟
پاسخ این سوال را غربیها و اسرائیلیها دادهاند و این است که اسرائیل به دوره قبل از هفتم اکتبر بازنگشته است و با عقبگرد به 76 سال پیش اکنون در غزه و لبنان برای بقای خود میجنگد نه توسعه و اشغالگری. بنابراین، رژیم صهیونیستی هیچ وقت در نقطه شش اکتبر نبوده است و با اینکه این همه کشتار و ویرانی به بار آورده، اما بقا و امنیت آن تضمین نشده و از سوی جبهه مقاومت مورد تهدیدات زیادی قرار گرفته است.
یکسال جنایت در غزه و مشاهده نوع عملکرد جامعه بینالمللی چه درسی و واقعیتی را به مردم جهان درباره نهادهای بینالمللی گوشزد میکند؟
جدای از انتقادات درستی که از این مجامع بینالمللی داریم ولی باید گفت که کشورهای غربی کمکی را که سران اسرائیل انتظار داشتند را به این رژیم نکردند و اظهارات امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه برای توقف سلاح به اسرائیل و حتی افزایش 200 درصد مخالفتها با رژیم صهیونیستی در آمریکا در نوع خود بیسابقه بود. با اینکه عملکرد شورای امنیت سازمان ملل به نفع صهیونیستها نبوده است اما آنها نتوانستهاند از این نهاد بینالمللی به نفع خود استفاده کنند. همچنین دادگاه لاهه بر علیه تلآویو و رهبران آن حکم صادر کرد که سابقه نداشت و آنها فکر نمیکردند روزی برسد که نهادهای موسس اسرائیل به مخالف آن تبدیل شوند. ما انتظار داریم که این نهادهای بینالمللی بیش از این رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهند اما تا این حد هم که اقداماتی انجام دادهاند قابل قبول است.
بسیاری از تحلیلگران حتی غربی، طوفان الاقصی و سرنوشت تحولات جنگ را عاملی تعیین کننده در نظم منطقه ای و حتی بینالمللی برآورد کرده و علت پشتیبانی تمام قد آمریکا و غرب از رژیم را به همین دلیل ارزیابی کردهاند. اکنون در یک سالگی طوفان الاقصی چه سرنخهایی از تأثیرات منطقهای و بینالمللی آن قابل مشاهده است؟
الان در سطح بینالمللی دو جنگ داریم که یکی بین روسیه و اوکراین است که با حمایتهای غرب انجام میشود و به یک عبارت تقابل روسیه و ناتو است و به یک عبارت دیگر تقابل بین جبهه شرق و غرب است، و دیگری جنگ غزه. با اینکه در اوکراین قدرتهای بزرگ شرق و غرب باهم درگیر هستند اما در یک ماه اخیر شاهد سلسله رخدادهایی به ضرر اوکراین از سوی غربیها بودیم که اعلام کردند که کییف باید سرزمینهای از دست داده را به رسمیت بشناسد تا جنگ پایان یابد. یا اینکه اعلام کردند روند ارسال سلاح به اوکراین باید متوقف شود و همه اینها تحت تاثیر جنگ غزه رخ داد، زیرا پیش از طوفان الاقصی غربیها معتقد بودند که باید سلاحهای بیشتری به کییف بدهند تا در برابر روسیه مقاومت کند و حتی مشارکت مستقیم هم کردند و میخواستند تا جنگ را به عمق روسیه بکشانند و این جنگ در فضای تشدید بود.
پس از حمله ارتش اسرائیل به لبنان و به ویژه اجرای عملیات وعده صادق 2 علیه سرزمینهای اشغالی، لحن اروپاییها نسبت به جنگ اوکراین 180 درجه تغییر کرد و این رویکرد جدید از آثار راهبردی جنگ غزه بود. زیرا قدرتهای شرق و غرب بر این باورند که مسئله مهم و تعیین کننده در تحولات بینالملل جنگ غزه است و غربیها و شرقیها نتیجه این جنگ را نابودی رژیم صهیونیستی میدانند و از آنجا که تاسیس این رژیم یک اقدام راهبردی بود، نابودی آن نیز راهبردی خواهد بود. درحالی که شکست اوکراین و حتی پیروزی روسیه راهبردی به حساب نمیآید.
افق گسترش جنگ را چگونه میبینید؟
جنگ به آرامی گسترش خواهد یافت ولی آنگونه که غربیها پیشبینی کردهاند تمام نخواهد شد و ممکن است دو تا پنج سال طول بکشد اما اینکه کل منطقه را درگیر کند آنگونه نخواهد بود. زیرا سیاست ما و غرب مبتنی بر گسترش دامنه جنگ نیست.