الوقت- با وجود تمایل تعدادی از کشورهای اروپایی برای حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی در جنگ غزه، اعضای اتحادیه اروپا هنوز موضع واحدی در قبال این بحران ندارند. این به وضوح در اختلاف دیدگاهها بین کشورهایی مانند آلمان که پافشاری زیادی در حمایت از صهیونیستها از خود نشان میدهند، و سایر کشورهایی از جمله اسپانیا و نروژ که انتقادات شدیدی را از اشغالگران و دولت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر صهیونیستی میکنند، به وضوح مشهود است.
پدرو سانچز، نخست وزیر اسپانیا روز یکشنبه (28 ابان) از تصمیم دولتاش مبنی بر به رسمیت شناختن «کشور فلسطین» خبر داد و از رژیم صهیونیستی خواست که کشتار کور فلسطینیها در غزه را متوقف کند.
پارلمان نروژ نیز روز پنجشنبه پیشنهادی را به دولت ارائه داد و خواست که برای به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین آماده شود که به گفته پارلمان این تصمیم «تأثیر مثبتی بر روند صلح» در خاورمیانه خواهد داشت. پیش از این کشورهای ایسلند و سوئد، لهستان، جمهوری چک و رومانی هم کشور فلسطین را به رسمیت شناخته بودند.
شکاف بین مردم و دولتهای غربی
برای اروپاییها جنگ رژیم صهیونیستی و حماس همچون میدان مین است که شکاف گستردهای را بین صاحبان قدرت و کسانی که به آنها رای میدهند به وجود آورده است.
تغییر مواضع کشورهای اروپایی در حمایت از فلسطین را میتوان در بطن تحولات سیاسی و اجتماعی این کشورها جستجو کرد. تحولاتی که مردم در آن نقش محوری ایفا میکنند و دولتهایشان را به دلیل سکوت در برابر جنایات گسترده صهیونیستها در غزه مورد انتقاد قرار داده اند.
در دو ماه گذشته از جنگ غزه که صهیونیستها از زمین، هوا و دریا این باریکه تحت محاصره به شدت بمباران کرده و بیش از 20 هزار نفر انسان بیگناه بویژه کودکان را به قتل رسانده و زیرساختهای بهداشتی آنرا نابود و محاصره تمام عیاری علیه غیرنظامیان اعمال کرده است، افکارعمومی غرب به شدت از این مسئله خشمگین است و هر روز اعتراضات گستردهای در اروپا و آمریکا علیه جنایات اشغالگران برگزار میشود. این موضوع به تشدید شکاف بین مردم و دولتها منجر شده است.
این اعتراضات تأثیرات سیاسی قابل توجهی داشت و رهبران اروپا کنون مجبرو شده اند تا لحن خود را نسبت به تحولات غزه تا حدودی تغییر دهند. همانگونه که در برکناری وزیر کشور انگلیس که علنا از جنایات رژیم صهیونیستی حمایت میکرد، فشار افکارعمومی را شاهد بودیم.
موجی که اکنون در غرب در حمایت از فلسطین به راه افتاده است، در ادامه کار را برای دولتهای اروپایی سخت خواهد کرد. زیرا افکارعمومی اروپا از دولتهایی که بیچون و چرا از سیاستهای آمریکا و قدرتهای دیگری مانند فرانسه و آلمان دنبالهروی میکنند بیزار هستند و این برای احزاب حاکم نگران کننده است. زیرا در آینده در اتخابات پارلمانی باید توسط آرای همین مردم به قدرت خود ادامه دهند که با توجه به شکافهای به وجود آمده، کارشناسان نسبت به پیروزی مجدد رهبران فعلی در انتخابات آتی به دیده تردید مینگرند.
دولتهای آلمان، فرانسه و انگلیس در همسویی با سیاستهای آمریکا، هر گونه جنایت در غزه را با نام دفاع مشروع از امنیت صهیونیستها توجیه میکنند تا نشان دهند از بچه نامشروعی که خودشان 75 سال پیش به دنیا آوردهاند باید حمایت کنند. دولت آلمان که در دوره جنگ جهانی دوم به ادعای صهیونیستها، به کشتار یهودیان اقدام میکرد اکنون سعی دارد با حمایت از نسلکشی در غزه، در بین صهیونیستها محبوبیتی کسب کرده و دستهای خونآلود خود در واقعه دروغین «هولوکاست» را تطهیر کند.
اروپاییها پیش از این در تحولات منطقهای و بینالمللی نقش فعالانهای داشتند و سعی میکردند با میانجیگری، تنشها را در اقصی نقاط جهان کاهش دهند اما با تغییر و تحولاتی که در عرصه بینالمللی رخ داده است، اکنون اروپا عملاً به بازیگری درجه دوم تبدیل شده و این قدرتهای نوظهوری مانند چین و سایر بازیگران منطقهای هستند که ابتکارعمل را به دست گرفتهاند. الآن اروپا در اصل چیزی جز غلام گوش به فرمان دستورات دیکته شده آمریکا نیست.
غرب از آغاز حمله روسیه به اوکراین، با معرفی آن به عنوان چیزی فراتر از یک جنگ اروپایی، سعی در جلب حمایت کشورهای غیرغربی داشته است و آنها اعلام کردند که درگیری در اوکراین ناقض قوانین بینالمللی است که از طرفهای دور از درگیری خواستند برای حمایت از حاکمیت قانون در کنار اوکراین بایستند.
آنها حملات روسیه را غیرقانونی توصیف میکردند که جهان باید در برابر آن ایستادگی کند اما اکنون در قبال جنگ غزه و نسل کشی فلسطینیان، به جای مظلوم از جنایتکار دفاع میکننند. بنابراین، این کشورها که ادعای دفاع از دموکراسی در جهان را سر میدهند با حمایت قاطع از نسلکشی غزه، موقعیت خود را در عرصه بینالمللی به خطر انداختهاند. چرا که افکارعمومی دیگر به شعارهای موهوم حقوق بشری غرب گوش فرا نمیدهد و به تناقض اینگونه شعارها در مواجهه با بحرانهای جهانی پی برده است.
خطری که برای کشورهای غربی وجود دارد این است که این شیوه رفتار کاملاً با آنچه روسیه و چین تبلیغ میکنند مطابقت دارد، یعنی اینکه سیستم جهانی فقط به نفع گروه کوچکی از کشورها است که کشورهای جنوب جهانی جزو آنها نباشند و فقط آمریکا و متحداشن برای دیگران تصمیم بگیرند و این رفتارها اکنون منسوخ شدهاند و حتی دولتهای ضعیف هم مانند گذشته دنبالهرو سیاستهای دیکته شده غرب نیستند.
غزه و دوپارگی بیشتر در ناتو
اگرچه سازمان ناتو از زمان تاسیس آن در سال 1949، بزرگترین اتحاد نظامی در جهان به شمار میرود و کشورهای جدیدی به عضویت آن درآمدهاند تا قدرت خود را تقویت کرده و در برابر دشمنان یکدست و واحد عمل کنند اما در سالهای اخیر نشانههای شکاف در این ائتلاف نظامی بروز کرده است.
با اینکه در ماجرای بحران اوکراین و مقابله با تهدیدات روسیه، تا حد زیادی اعضای ناتو موضع یکسانی داشتند و از کییف حمایت نظامی و مالی گستردهای انجام دادند اما برخی کشورها مانند مجارستان و ترکیه به شدت با سیاستهای تنبیهی ناتو علیه روسیه مخالف بودند که نشان میداد ناتو مثل گذشته واحد و منسجم به نظر نمیرسد.
امروز هم در جنگ غزه، این شکافها خود را نشان میدهد و با وجود اینکه آمریکا تلاش دارد تا همه متحدانش را به حمایت از رژیم صهیونیستی وادار کند اما موضع دولتهای اسپانیا و نروژ در دفاع از ملت فلسطین و اقدام یکجانیه برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین، نوعی دهنکجی به رهبران ناتو است که آنها حاضر نیستند در کنار اشغالگران بایستد و این اقدام بیسابقه شکاف در ائتلاف ناتو را تعمیق خواهد کرد.
اختلاف نظر کشورهای غربی درباره جنگ غزه، به احتمال زیاد در میدان اوکراین هم تاثیر خود را خواهد گذاشت و شاید میزان حمایت دولتها از کییف هم کاهش یابد. همانگونه که در دو ماه گذشته مقامات اوکراین از کاهش حمایتهای آمریکا و اروپا انتقاد کردهاند.
باتوجه به موج مخالفتهای مردمی در غرب در حمایت از فلسطین، شناسایی کشور فلسطین در سایر کشورهای اروپایی در آینده بعید نیست و ابتکار اسپانیا و نروژ میتواند مسیر را برای شناسایی کشور فلسطین باز کند.