الوقت- داستان آشوبآفرینیهای ایالات متحده در سایر مناطق جهان نه از زبان منتقدان سیاست خارجی مداخلهجویانه این کشور بلکه حتی از سوی دولتمردان آمریکایی نیز بارها و بارها تعریف شده است. در این راستا در جدیدترین اعتراف مقامات سابق آمریکایی، جان بولتون سفیر سابق واشنگتن در سازمان ملل و مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ترامپ و از دیپلماتهای مطرح جمهوریخواه که به جنگطلبی مشهور است، در گفتگو با شبکه سی ان ان صراحتاً به برنامهریزی برای انجام کودتا علیه دولتهای مخالف آمریکا اذعان کرد.
وی در این مصاحبه که با موضوع بررسی اتهام کودتای «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری پیشین آمریکا در ششم ژانویه ۲۰۲۰ (۱۶ دی ۹۸) در ماجرای حمله به ساختمان کنگره بود گفت: «به عنوان فردی که به طراحی کودتاها، نه در کشورمان بلکه در نقاط دیگر، کمک کرده باید بگویم که این اقدام کار زیادی میبرد».
اعتراف بولتون که به نظر میرسد به طراحی کودتا در ونزوئلا علیه دولت منتخب نیکولاس مادورو در دوران ریاست جمهوری ترامپ اشاره داشت، سرو صدای زیادی به پا کرده و بار دیگر نقش بیثبات کننده کاخ سفید در مناطق مختلف جهان و پوچ بودن شعار حمایت از دموکراسی در سیاست خارجی آمریکا را برملا کرد. با نگاهی به کارنامه کودتاهای طراحی شده توسط آمریکا در طول یک قرن گذشته، میتوان به دلایل گسترش سناریوهایی که بحران اوکراین را نتیجه برنامهریزی بلندمدت واشنگتن میدانند، پی برد.
کودتاهای امپریالیستی قرن 19
مداخله ایالات متحده در دولت های خارجی با طراحی کودتا علیه نظامهای مستقل در آمریکای شمالی طی قرن نوزدهم و با اهداف کاملاً امپریالیستی و توسعهطلبانه آغاز شد. در دهه 1890 ایالات متحده پادشاهی هاوایی را سرنگون کرد و جزایر آن را به خاک خود ضمیمه کرد. در این دوران از آنجایی که آمریکا به دنبال آن بود تا سرزمینهای بیشتری را برای امپراتوریسازی به خاک خود ضمیمه کند، مداخلات مکرری را در دولتهای دیگر کشورها - بهویژه دولتهایی که در حیاط خلوت خود بودند- شروع کرد.
در سال 1993، یک قرن پس از کودتا، دولت ایالات متحده به طور رسمی از بومیان هاوایی به دلیل سرنگونی سلطنت آنها و ضمیمه کردن 1.8 میلیون هکتار زمین "بدون جلب رضایت یا پرداخت غرامت به مردم بومی هاوایی" عذرخواهی کرد.
کودتاهای آمریکایی در قرن بیستم
قبل از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده تلاشی برای پنهان کردن مداخلات خود در دولت های خارجی نداشت اما پس از پایان جنگ جهانی دوم و با شروع رقایت جهانی دو بلوک شرق و غرب، ایالات متحده در سال 1947 سیا را تأسیس کرد و شروع به استفاده از این سازمان جاسوسی برای سرنگونی یا حمایت از دولت های خارجی به روشی بسیار مخفیانه نمود.
در این دوران کودتاهای مختلفی علیه دولتهای منتخب مخالف آمریکا و یا متحد شوروی طرحریزی و اجرا شد. رهبران ایالات متحده بسیاری از این مداخلات را به بهانه جلوگیری از گسترش کمونیسم توجیه کردهاند در حالی که با گذشت زمان نقش دفاع از سیاستهای امپریالیستی واشنگتن کاملاً هویدا شده است.
برای مثال در سال 1953، سازمان سیا با همکاری انگلیس، کودتای نظامی علیه دولت منتخب دکتر محمد مصدق در ایران را ترتیب داد. در حالی که اسناد طبقه بندی شده سیا ادعا می کنند که کودتا برای جلوگیری از نفوذ احتمالی شوروی در ایران طراحی شده است، اما تاریخدانان انگیزه واقعی این کودتا را به تامین منافع نفتی ایالات متحده مربوط دانستهاند به صورتی که با کنار رفتن دکتر مصدق توسط کودتا نهضت ملی شدن صنعت نفت شکست خورده و محمدرضا شاه پهلوی به عنوان متحد غرب قراردادی طولانی مدت و استعماری را با شرکتهای نفتی غربی منعقد کرد.
در سال 1954، سیا کودتای دیگری را علیه یک دولت منتخب دموکراتیک اینبار در گواتمالا ترتیب داد. رئیس جمهور گواتمالا یاکوبو آربنز توسط کودتایی که واشنگتن طراحی کرده بود کنار گذاشته شد و دیکتاتور نظامی کارلوس کاستیلو آرماس جایگزین رئیس جمهور منتخب شد.کرد. این کودتا نیز در حالی که به بهانه جلوگیری از گسترش کمونیسم صورت گرفت اما انگیزه اصلی سیا برای برکناری آربنز وحشت از انجام اصلاحات ارضی و به خطر افتادن منافع شرکت آمریکایی یونایتد فروت بود که مالک 42 درصد از زمینهای کشور بود و هیچ مالیاتی پرداخت نمی کرد.
همچنین هنگامی که در دوران ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، سالوادور آلنده سیاستمدار سوسیالیست در سال 1970 به عنوان رئیس جمهور شیلی انتخاب شد، به دستور نیکسون، سیا شروع به حمایت از گروه های مخالف دولت در شیلی کرد و نهایتاً در سال 1973 طرح کودتا به رهبری آگوستو پینوشه علیه آلنده به اجرا گذاشته شد. پینوشه سال بعد دیکتاتوری نظامی برقرار کرد و تا سال 1990 به عنوان رئیس جمهور شیلی حکومت کرد.
این روند مداخلهگری در طول قرن 21 نیز تحت عناوینی همچون مبارزه با تروریسم علیه دولتهای مخالف آمریکا طرحریزی شد.
اوکراین قربانی کودتای نرم آمریکا
برای سالها، جان میرشایمر تئوپرداز مطرح آمریکا در حوزه روابط بینالملل استدلال میکرد که فشار ایالات متحده برای گسترش ناتو به سمت شرق و کشاندن اوکراین به عضویت این پیمان نظامی، احتمال جنگ را افزایش داده است.
در سال 2014، پس از اینکه روسیه شبه جزیره کریمه را به خاک خود ضمیمه کرد، میرشایمر نوشت که "ایالات متحده و متحدان اروپایی آن بیشتر مسئولیت این بحران را به عهده دارند."
او معتقد است که مشکلات از زمان برگزاری اجلاس سران ناتو در بخارست در آوریل 2008 آغاز شد، یعنی وقتی که ناتو در بیانیه ای اعلام کرد که اوکراین و گرجستان بخشی از ناتو خواهند شد. روسها در آن زمان به صراحت اعلام کردند که این موضوع را یک تهدید وجودی تلقی خواهند کرد. به عقیده مرشایمر این چیزی فراتر از گسترش ناتو می شود زیرا شامل طرحی برای تبدیل کردن اوکراین به یک لیبرال دموکراسی طرفدار آمریکا بود.
در تایید این استدلال زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی ایالات متحده نیز، برنامهریزی واشنگتن برای اوکراین پس از استقلال را در کتاب خود در سال 1997 با عنوان صفحه شطرنج بزرگ: برتری آمریکا و الزامات ژئواستراتژیک آن مطرح کرد. به گفته این مقام سابق دستگاه سیاست خارجی آمریکا، بدون اوکراین، روسیه دیگر امپراتوری اوراسیا نیست." برژینسکی استدلال کرد که کشاندن اوکراین به مدار واشنگتن ضربه بزرگی به روسیه وارد میکند و به آمریکا کمک میکند تا به «داور کلیدی روابط قدرت اوراسیا» تبدیل شود.
برای دستیابی به این هدف، ایالات متحده در طول سه دهه گذشته، به انحا مختلفی همانند طرحهای آموزشی، تأمین مالی ارتش و جامعه مدنی سیاست غربی کردن اوکراین را در پیش گرفت. برای مثال بنیاد ملی برای دموکراسی (NED)، آژانس بینالمللی توسعه ایالات متحده (USAID)و سایر سازمانهای غیرانتفاعی همانند بنیاد سوروس میلیاردها دلار برای آموزش روزنامه نگاران، قضات و اتحادیه های کارگری سرمایه گذاری کردند.
این مداخلات نهایتاً جریان وقوع انقلاب رنگی موسوم به نارنجی در سال 2004 خود را نشان داد. در این سال ویکتور یانوکوویچ رسماً 49.4 درصد آرا را در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری به دست آورد در حالی که رقیب وی، ویکتور یوشچنکو، 46.7 درصد آرا را کسب کرد. دو هفته اعتراضات علیه نتایج، دیوان عالی را برانگیخت تا خواستار ابطال انتخابات شود. یوشچنکو از پیوستن اوکراین به ناتو و اتخاذ اصلاحات مورد نظر صندوق بین المللی پول حمایت میکرد. در آن برهه روزنامه انگلیسی گاردین در مقالهای با عنوان «کارزار ایالات متحده در پشت آشفتگی در کیف گزارش داد که انقلاب نارنجی «یک خلقت آمریکایی، تمرینی پیچیده و درخشان در برندسازی غربی» بود.