الوقت- از منظر فرماندهان ارشد آمریکایی، تصمیم «باراك اوباما» برای خروج نیروهای آمریكایی از عراق در سال 2011 و از افغانستان در سال 2014، به عنوان «اشتباه محض استراتژیکی» تلقی و ارزیابی شد که با ایجاد خلاء امنیتی، باعث سوء استفاده و قدرت گیری داعش گردیده است. در کنگره آمریكا هم دموکرات ها و جمهوریخواهان، با نگرانی از تکرار اشتباه عراق، از کاخ سفید میخواهند که در رابطه با افغانستان با دوراندیشی بیشتر عمل کند. اعضای کنگره به تهدیدهای ایجاد شده از جانب طالبان و دیگر گروههای شبه نظامی که در حال حاضر داعش را نیز شامل میشوند، اشاره کردند. سناتور «جانمککین» رئیس کمیته نیروهای مسلح سنا میگوید: شکست قندوز حاصل عقب نشینی عجولانهای بود که می تواند منجر به تکرار وضعیت اسفناک عراق شود.
تحلیل رویداد
افغانستان سرزمینی است كه از زمان جدایی از ایران كه با طراحی انگلیسیها صورت گرفت تا به امروز با تهدیدات و چالشهای اساسی روبرو بوده است. از جنگ داخلی و فقر گرفته تا اشغال و جنگ با ارتش شوری سابق و سپس آمریكاییها در 14 سال اخیر. حضور نیروهای غربی با محوریت آمریكا نه تنها موجب بهبود امنیت در افغانستان نشده است، بلكه بر درد و رنج مردم این سرزمین افزوده است. از زمان حمله آمریكا در سال 2001 به افغانستان و سرنگونی طالبان از قدرت تا خروج بخش عمده ای از نیروهای آمریکایی در سال 2014 از این كشور ناامنیها تداوم داشته است و اكنون نیز ادامه جنگ به نیروهای دولتی افغانستان سپرده شده است تا تلفات نظامی خود را كم كرده و به مدیریت ناامنیها و سیاستهای كلان خود بپردازد. با سپردن مسئولیت برقراری امنیت به نیروهای داخلی و اعلام مرگ ملا عمر، حملات طالبان افزایش یافته و برای اولین بار، توانستند شهر قندوز را به تصرف خود درآورند. البته پیش از این مقامات آمریكایی و افغانستانی تاکید کرده بودند که طالبان تنها قدرت پیشرو در مناطق روستایی را دارد و نمیتواند به شهرهای پرجمعیت نفوذ کند. اما برافراشته شدن پرچم سفید طالبان بر بالای ساختمانها در مرکز شهر قندوز، سؤالات بسیاری را درباره نیروهای امنیتی افغانستان برمی انگیزد. نیروهایی كه سال هاست توسط غرب و ناتو آموزش دیده و گویا كاملا تجهیز شده اند.!؟
سقوط قندوز كه یکی از راه های اصلی رسیدن به تاجیکستان، همسایه شمالی افغانستان و باب ورود به آسیای مركزی است، تلنگری به حكومت افغانستان و حامیان غربی آن است و حتی ممکن است باعث شود غرب به رهبری آمریكا از تصمیم خود برای بیرون آوردن کامل نیروهایش از افغانستان تا پایان سال 2016 صرف نظر کند. البته اقدامات داعش در مناطق شمالی افغانستان، از جمله سربازگری و جذب نیرو، موجب گردید طالبان در دو گروه متفاوت ، به فعالیت بپردازد.
1. طالبانی که علاقه مند به حرکتهای نوع داعشی بوده و رابطه اش را با داعش نزدیکتر نمود.
2.طالبانی که مخالف داعش بوده و با رشد و حضور داعش، جایگاه و موقعیتش در افغانستان تضعیف میگردید.
لذا همه فعالیت ها، برنامهها و عملكردهایش در راستای قدرتگیری مجدد، پیگیری گردید. چنانکه می توان فعالیت های مذكور را در حمله و اشغال قندوز میتوان مشاهده كرد. طالبان، پس از مرگ ملا عمر، به گرایش های مختلفی روی آورده است. برخی مخالف و برخی موافق صلح و مذاكره با دولت گردیدند. آنهایی که مخالف صلح بودند از طالبان جدا شده و رهبری جدید را نپذیرفتند. (اگرچه برخی از مقامات قدیمی با ملا اختر منصور بیعت کردند، اما آنان انگیزه و گرایش خاصی دارند.) گروه مخالف صلح با دولت، هم چنان گرایش به جنگ و حاکمیت دارند و مصمم به برقراری حكومت خود در افغانستان هستند و در این راستا نیز فعالیتهای خود را دنبال میکنند. اما گروه دیگر طالبان با سهم خواهی در قدرت، هماهنگی با کشورهایی مانند آمریکا و برقراری روابط دیپلماتیک، سعی در نشان دادن چهرهای ملی – مذهبی داشته، تا با برقراری مذاكره و توافق با دولت، خود را در حکومت شریک کنند.
سناتور «مک کین «و همفكران اش ، هنوز در فضای قرن گذشته و دوران جنگ سرد به سر میبرند و میخواهند همه مسائل و مشکلات جهان را با قدرت نظامی و مالی حل و فصل كنند. در حالی كه عملكرد «اوباما» در خارج کردن سربازان آمریکایی از عراق و افغانستان، به صورت اجباری و در راستای كاهش هزینههای مالی و تلفات نظامیان آمریکایی بود كه یکی از بزرگ ترین معضلات این کشوراست.
مشکلات افغانستان چند بعدی (امنیتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...) است و ارتباط زیادی با تسلیحات نظامی وآموزش نظامی ندارد. افغانستان در خارج از مرزهایش و در منطقه، مورد تحدید و تهدید است و به مثابه ابزار فشار، حائل، محسوب میگردد. در داخل نیز اسیر ساختار قبیلهای است. عملكردهای قومگرایانه، بدوی و غیراسلامی بسیاری از سران وابسته افغانستانی، با مطالبات مردم افغانستان، موازین اسلامی، قانونگرایی و عدالت اجتماعی، مغایرت دارد. پس از اعلام خبر درگذشت رهبر طالبان، که برای حفظ روحیه جنگجویان شان، مرگ ملا محمد عمر، به مدت دو سال افشاء نگردیده بود و پس از ماه ها كشمكشهای داخلی، اینك حمله طالبان به قندوز، به مثابه یک بمب تبلیغاتی، كودتایی برای اعاده قدرت، اعلام موجودیت مجدد برای درگیری و امتیازگیری، ارزیابی میشود.
بدیهی است كه طالبان، سلفیهای تكفیری و بسیاری از تروریستها در سطح منطقه، با هم در ارتباط هستند. اما طالبان نمیخواهد از دیگر گروهها، از جمله داعش، عقب بماند. اگر هر گروهی از طالبان به قدرت برسد، باز برای گروه دیگر طالبان جا باز خواهد کرد. هم داعش و هم طالبان به نحوی به دنبال تثبیت موقعیت خود در افغانستان و بویژه در مناطق شمالی آن هستند. مسلما آبشخور حوادث مذكور و جریانهای افراطی در افغانستان، فرامرزی است كه با همكاری و توسط نیروهای وابسته نامرئی (ستون پنجم) در درون افغانستان اجراء میشود. چنین مینماید كه انگلیس و آمریكا در راستای راهبرد «تجزیه كشور های منطقه» اینك پس از عراق و سوریه، در پی آزمایش تقسیم افغانستان، برآمدهاند.
احمد مرجانی نژاد