شرایط امنیتی، سیاسی و اوضاع اجتماعی افغانستان، آبستن تحولاتی سیال و پرشتاب است. با گذشت 14 سال از روند به اصطلاح امنیتسازی و ثبات آفرینی توسط نیروهای خارجی، افغانستان همچنان از نبود ثبات و ناامنیها آسیبهای جدی میبیند و روز به روز شاخصهای امنیتی، نظامی، سیاسی و اقتصادی افغانستان، به جای اینكه بهبود یابد، با وضعیت وخیمی مواجه میشود. در حالیکه قرار بود با امضای قرارداد امنیتی كابل – واشنگتن، آموزش نیروهای امنیتی افغانستان و تجهیز این نیروها در دستور كار قرار گیرد و با گروههای تروریستی مقابله شده و به نوعی امنیت افغانستان تضمین گردد، اما پس از امضای این قراداد امنیتی، روند ناامنیها پرشتاب گشته است. به عنوان مثال اگر در گذشته شبه نظامیان طالبان تنها اقدام به عملیاتهای كوچك و انفجار از راه دور میكردند و راهبردشان «حمله و گریز» بود، اكنون مستقیما وارد درگیریهای جبههای شده و با گروههای چند صد نفری به یك منطقه یا شهرستانی هجوم میبرند و پس از تصرف جغرافیا حتی برای چندین روز و چپاول داراییهای آن و ایجاد رعب و وحشت، ضمن نشان دادن قدرت خود به نیروهای امنیتی داخلی و خارجی، منطقه را ترك میكنند. بنابراین در راهبرد جدید شبه نظامیان طالبان در افغانستان، ایجاد جبهههای متعدد و حمله به شهرستانها و فرمانداریها بویژه در مناطق شمالی این كشور در اولویت قرار دارد.
هر چند كه در تحلیل اوضاع امنیتی و سیاسی مناطق شمالی افغانستان بویژه در استان قندوز، معامله سیاسی و توطئه مقامات محلی و حتی نادیده گرفته شدن تحركات طالبان از دید نیروهای آمریكا و ناتو و .. مطرح است، اما با این حال در میدان جنگ، طالبان مدعی است كه برای تحقق آرمانهای تشكیل امارت اسلامی طالبان، باید با نیروهای داخلی و خارجی جنگ كرد. این مطلب میتواند بخشی از واقعیت صحنه تحولات افغانستان باشد. اما از زوایای دیگری هم باید به حادثه قندوز نگریست. اینكه فرمانده پلیس قندوز میگوید در سقوط شهر قندوز مخالفان عرب، چچنی و پاکستانی نقش رهبری جنگ را بر عهده داشتند و در این درگیریها بیش از 300 تن از مخالفان داخلی و خارجی کشته شدند؛ یكی دیگر از واقعیتهاست. یا اینكه آمریكا و نیروهای بینالمللی برای كمك به امنیت افغانستان، نه تنها به تحركات و عملیات شبه نظامیان وابسته به طالبان، سكوت اختیار كردند، بلكه در مقابله با این گروههای تروریستی، كمك چندانی به نیروهای امنیتی افغانستان نكردند.
بنابراین در حادثه سقوط قندوز باید قدرتنمایی طالبان، ضعف نیروهای امنیتی و مهمتر از آن سپردن شهر بدون مقاومت به نیروهای طالبان و به نوعی توطئه مقامات محلی، تهدید داعش، سكوت و بیاعتنایی نیروهای آمریكایی و سایر مواردی كه فعلا در این یادداشت كوتاه مجال بحث آن نیست، مورد توجه قرار گیرد. از یك زاویه دیگر كه به جهاتی شاید مهمترین دلیل حوادثی نظیر سقوط قندوز میباشد، نه بیكفایتی دولت اشرفغنی، بلكه چراغ سبز این حكومت به شبهنظامیان وابسته به طالبان بود كه طی ماههای گذشته ناامنیها از جنوب به شمال افغانستان منتقل شده و اگر چنین تحلیلی درست باشد، باید نوعی هماهنگی و همسویی در سیاستهای اشرفغنی با آمریكاییها را مدنظر قرار داد. چرا كه آمریكا و غرب در تلاشند تا جنگ قومی و مذهبی را از طریق افراطگرایان تكفیری وابسته به داعش و ... در آسیای مركزی ایجاد كنند و به همین جهت افغانستان را به عنوان گذرگاه جریان افراطگرایی تكفیری مناسب میدانند و سیاست اشرفغنی نیز به این جهت با آمریكاییها همسو است كه داعش یا هر گروه افراطی دیگر در افغانستان، موجبات توجه غربیها و تداوم كمك های اقتصادی و نظامی را در پی داشته و همانند قبل از قِبل بیتوجهی آمریكا به افغانستان، صدمه نمیبیند. بنابراین دولت اشرفغنی برای اینكه افغانستان همچنان در اولویتهای سیاست خارجی آمریكا و ناتو قرار گیرد، به گروههای تروریستی نظیر داعش نیازمند است. البته این نكته را نباید از یاد برد كه دولت وحدت ملی به رهبری اشرفغنی و دكتر عبدالله، تحت تاثیر تبلیغات و بزرگنمایی داعش و طالبان در افغانستان هستند و به همین جهت از خروج نیروهای خارجی از افغانستان و تسلط دوباره طالبان واهمه دارند.
در همین راستا برخی از گزارشات تایید نشده نشان می دهد كه حنیف اتمر مشاور امنیت ملی تقریباَ یک ماه قبل از سقوط قندوز، در کابل و قندوز به مسئولین تمام بخشهای نظامی دستور داده بود که در شهرستانهای چهار دره، گورتپه و انگور باغ و ...، از هر نوع عملیات بر علیه طالبان خودداری كنند. بعدها این خبر خیلی زود افشا شد تمام طالبان در مناطقی از قندوز جمع شده و طرح حمله را بر شهر قندوز طراحی و اجرایی نمودند.
در پایان باید اشاره كرد كه با توجه به اینکه به سال ۲۰۱۶ نزدیک می شویم و قرار است نیروهای آمریکایی از خاک افغانستان خارج شوند، دو گمانه وجود دارد که با این اتفاقات هم نیروهای آمریکایی و ناتو و بین المللی توجیه مناسبی برای ادامه حضور در این کشور داشته باشند. چرا که وقتی خطر طالبان وجود داشته باشد میتوانند در افکار عمومی اینطور نشان دهند که همچنان خطرات افراطگرایی در افغانستان دیده میشود و در نتیجه بهتر است نیروهای ائتلاف بین المللی همچنان برای حفظ امنیت افغانستان حضور داشته باشند. و هم دولت اشرفغنی به منافع دولتی خود دست یابد. به این دلیل كه دولت وحدت ملی اشرف غنی و عبدالله عبدالله هم از ادامه حضور آمریکایی ها استقبال می کند. بنابراین بعید نیست همکاری پشت پردهای با طالبان انجام دهند و به ملت نشان دهند همچنان خطر طالبان بسیار جدی و بزرگ است و ما نیاز داریم آمریکایی ها همچنان در کشور حضور داشته باشند.