الوقت- پس از دو ماه تلاش بی وقفه و استفاده از تمامی ابزارهای موجود نهایتا روز گذشته دولت آمریکا توانست کنفرانس مورد نظر خود در مورد آنچه ترویج صلح و امنیت در خاورمیانه عنوان شده است را با حضور نمایندگانی از 60 کشور در ورشو لهستان تشکیل دهد. نخستین موضوعی که از همان ابتدا از دید رسانهها و ناظران دور نماند عدم موفقیت واشنگتن در همراه کردن بخش زیادی از کشورهای جهان بویژه کشورهای اروپایی و مهمتر از آن حتی استقبال کمرنگ کشورهای شرکتکننده بود که به شکلی نازل در این اجلاس حضور یافته اند. این امر نشان داد با وجود اینکه ایالات متحده برای قانع کردن کشورها به حضور در این شو تبلیغاتی مجبور شد ادعاهای اولیه اجماع سازی علیه تهران را به عنوان محور اصلی این نشست تکذیب و به صلح خاورمیانه تغییر دهد اما همچنان در اعتمادسازی جهانی از انگیزه سیاستگذاری در جهت پیشبرد صلح واقعی در خاورمیانه ناکام است.
این واقعیت میتواند نقش مهمی در موفقیت یا ناکامی واشنگتن از انگیزههای اصلی برای ترتیب دادن این نشست داشته باشد که در سه محور خلاصه می شود. نخستین هدف موضوع انزوای تهران و اجماع سازی علیه ایران در محیط بینالمللی و همراه کردن کشورهای عربی برای شکل دادن به یک سازوکار امنیت منطقهای با عنوان ناتو عربی میباشد. هدف دوم ترامپ به طور حتم موضوع پیشبرد عادی سازی روابط رژیم صهیوینستی و اعراب از فاز ارتباطات مخفی و پشت پرده به عرصه علنی و روابط رسمی میباشد. سومین هدف واشنگتن نیز که متغییری تأثیرپذیر از نتایج و روند نشست در دو موضوع نخست میباشد احتمالاً به طرح ترامپ برای حل مسأله تاریخی فلسطین و اشغالگری رژیم صهیونیستی باز میگردد که به طرح معامله قرن معروف شده و بنابر اعلام رسانهها در آستانه رونمایی میباشد. اکنون این سوال مطرح است که نشست ورشو تا چه اندازه توانست کاخ سفید را در نیل به این اهداف یاری رساند؟
در پاسخ به این پرسش باید در نظر داشت که این نشست زمانی برگزار میشود که آمریکا سیاست رهایی از تعهدات خود در منطقه را در پیش گرفته و این نخستین تلاش کاخ سفید برای شکل دادن به ائتلاف عربی- اسرائیلی پس از طرح خروج نیروهای آمریکایی از سوریه میباشد. از این رو باید گفت طرح علنی کردن عادی سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی برای شکل دادن به یک نظم امنیتی جدید در منطقه که این خلا را پر کند و حافظ منافع غرب با هزینه کشورهای منطقه باشد اولاً به اجماع آفرینی علیه تهران با دمیدن در سیاست ایرانهراسی نیاز دارد و ثانیاً پایان مناقشه تاریخی اعراب و اسرائیل بر سر مسئله فلسطین را نیازمند است.
حال با توجه به این مولفهها بهتر میتوان روند و نتایج نشست را مورد بررسی قرار داد. پمپئو و نتانیاهو در سخنان خود در این نشست تلاش کردند که ایران را بزرگترین تهدید منطقه اعلام کنند. پامپئو مدعی شد صلح و امنیت در منطقه بدون مقابله با ایران غیرممکن است و نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز از وحدت نظر کشورهای شرکتکننده در مورد ایران دم زد. تلاش برای نمایش اشتراک نظر و اتحاد در مورد مقابله با ایران همچنین با اغواگری نتانیاهو در مورد دیدارهایی که وی در این نشست با برخی از مقامات عربی حاضر در اجلاس همچون وزیر خارجه عمان و عادل الجبیر مشاور وزیر خارجه سعودی نیز همراه بود به صورتی که وی گفت: «چنین همبستگی و وحدتی را در طول زندگی به یاد ندارم و تصور میکنم تغییر شگرفتی رخ داده و خبر از وضعیت جدید در خاورمیانه میدهد».
اما برخلاف این ادعاها آنچه در نهایت از نشست ورشو مشخص گردید خلاف ادعاهای مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی را نشان داد. از یکسو عدم حضور قدرتهای اروپایی و ترکیه به عنوان دومین قدرت عضو ناتو در نشست شکاف عمیق اتحاد فراآتلانتیک در مورد سیاستهای خاورمیانهای آمریکا بویژه در موضوع ایران را مشخص کرد. در واقع سیاستهای بیثبات ساز و یکجانبهگرایانه آمریکا همچون خروج از توافق هستهای با ایران، حمایت از تداوم تهاجم به یمن و عدم رویکرد جدی در برابر سیاستهای تندروانه سران عربستان بویژه محمد بن سلمان، انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس برخلاف قطعنامه های سازمان ملل و همچنین رویکرد واگرا و تجزیهطلبانه خصوصاً نسبت به عراق و سوریه از دلایل عمده این اختلاف است. وجود این اختلاف در کنار دیدار امروز سران کشورهای ایران، روسیه و ترکیه در نشست سوچی که بر ادامه همکاریهای منطقهای و حرکت در مسیر اتحاد تاکید کردند، این واقعیت را پیش آورده است که اجماع منطقهای مورد نظر واشنگتن نه تنها حاصل نخواهد شد بلکه با قطب بندی جدید منطقهای شامل ایران، ترکیه، روسیه و کشورهای مهم دیگر منطقه چون لبنان، عراق، سوریه، یمن و قطر باید شاهد چالشهای بیشتر آمریکا و رژیم صهیونیستی در نظام منطقهای آینده غرب آسیا بود.
در موضوع عادی سازی روابط نیز آنچه از دیدارهای نتانیاهو با برخی از مقامات دولت های عربی روی داد به هیچ عنوان رویدادی شگفتآور نبود چرا که پیش از این وجود روابط مخفی میان اسرائیل و برخی از دولتهای وابسته عربی در حوزه خلیج فارس همچون امارات و عربستان و بحرین بارها از سوی رسانهها برملا شده بود اما این امر موجب همراه شدن دیگر کشورهای اسلامی و عربی به عادی سازی روابط با تل آویو نشد. نه تنها برملا شدن دیدارهای مخفی منجر به پاک شدن مسأله مناقشه تاریخی کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی بر سر مسأله فلسطین نشد بلکه حتی اقدامات یکجانبه دولت ترامپ برای نقض پیمان اسلو و طرح صلح عربی به سود تلآویو، همراه با تحقیر دولتهای عربی برای پرداختن هزینههای حمایت نظامی موجب گردید امروزه موضوع عادی سازی علاوه بر اسلامگرایان حتی برای عموم ملتهای عرب نیز نماد وابستگی، عدم استقلال و خفت و خاری حاکمانشان تبدیل شود.
اما شکست تلاش آمریکا در دو محور فوق الذکر عملاً منجر به شکست در موضوع اجرای معامله قرن نیز گردید. اولاً هیچیک از گروههای فلسطینی در این نشست حضور نیافت تا مخالفت خود را بار دیگر در مورد هرگونه حمایت اعراب از معامله قرن گوشرد کنند. همچنین حماس در اقدامی اعتراضی دیدار وزیر خرجه عمان با نتانیاهو را ننگی بزرگ و خنجری به پشت ملت فلسطین اعلام کرد. ثانیاً این واکنشها منجر شده تا حتی عربستان سعودی نیز مجبور شود فتیله آتش عادی سازی را کم کرده و طی ماههای اخیر بارها پادشاه سعودی از پایبندی به طرح تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی خبر دهد. مجموع این عوامل منجر گردید تا بیشتر رسانهها همانند روزنامه واشنگتن پست از دستان خالی پمپئو از نشست ورشو خبر دهند.