الوقت - درگیری میان نیروهای نظامی افغانستان و پاکستان در بخشهای مرزی ولایت خوست، در 15 آوریل 2018 (26 فرودین 1396) رخدادی است که آینده مناسبات میان کابل و اسلام آباد را بیش از پیش با پیچیدگی و ابهام همراه کرد. وقوع این درگیری در محدوده مرزی دیورند که همواره به عنوان محل اختلاف افغانستان با کشور پاکستان بوده، حادثهای بود که بخشی بزرگ دستاوردهای نشست اخیر میان شاهد خاقان عباسی نخست وزیر پاکستان با اشرف غنی رئیسجمهوری و دیگر مقامات افغان، در 6 آوریل 2018 (17 فرودین 1397) را بیاثر کرد و در واقع میتوان از بازگشت وضعیت به دوران قبل از این سفر سخن به میان آورد. اکنون در شرایط جدید این مساله مطرح میشود که علل وقوع این درگیری تنها یک هفته پس از دیدار مقامات سیاسی دو کشور با یکدیگر در کابل چیست؟ و این درگیری چه تاثیراتی را بر آینده مناسبات دو کشور برجای خواهد گذاشت؟ «الوقت» برای پاسخگویی به این مسائل دیدگاه پیرمحمد ملازهی، کارشناس ارشد مسائل شبه قاره را جویا شده است.
خط مرزی دیورند و خواست نظامیان عامل وقوع درگیری نظامی
پیرمحمد ملازهی در ارتباط با علل وقوع این درگیری در شرایط کنونی بر این باور است که در ارتباط با این موضوع میبایست به دو مساله توجه داشت. یکی اینکه متعاقب سفر شاهد خاقان عباسی نخستوزیر پاکستان به کابل و دیدار با اشرف غنی، مساله کاهش تنشها و امکان تنشزدایی بزرگ میان دو طرف مطرح شد اما بلافاصله در مدت زمانی کوتاه در محدوده مرزی ولایت خوست شاهد وقوع درگیر نظامی میان نیروهای مرزی دو طرف بودیم. در واقع، از همان ابتدای انجام دیدار دیپلماتیک این موضوع مطرح شد که ارتش و سازمان امنیت پاکستان (آیاسآی) با حل مسائل از طریق دیپلماتیک موافق نیستند. در حقیقت، زمانی عمیقتر به مسئله نگریسته شود این امر نمایان میشود که هم در اسلام آباد و هم در کابل بخشهایی از نیروهای درگیر در عرصه سیاسی وجود دارند که موافق حل اختلافات و کاهش تنشها نیستند. در این میان، نیروهای سیاسی و حزبی خواهان کاهش تنشها هستند اما نیروهای نظامی تا حدود مخالف این روسیه میباشند. دیگر موضوعی که عامل وقوع این درگیر بوده در ارتباط با اختلاف و نزاعی قدیمی است که از دیرباز میان دو کشور وجود داشته است و آنهم عبارت است از اختلاف بر سر خط مرزی دیورند. افغانها بر این باور هستند که خط مرزی دیورند که با مداخله انگلستان میان این کشور با هندوستان ترسیم شده که در آینده تبدیل به مرز میان پاکستان و افغانستان شده، اعتباری 10 ساله داشته و در شرایط کنونی فاقد هر گونه مشروعیت بینالمللی است.
«آیاسآی» پاکستان خواهان استقرار دولت ضعیف و عدم حل اختلافات است
این کارشناس مسائل شبه قاره در ادامه گفته های خود در پاسخ به این پرسش که دلیل مخالفت نظامیان پاکستان و بخشی از سیاسیون افغان با تنشزدایی میان کابل و اسلامآباد چیست، اظهار کرد: «در داخل پاکستان »آیاسآی» و ارتش هستند که پرونده افغانستان و نیز کشمیر هند را در اختیار دارند. در واقع، «آیاسآی» ابتکار عمل را در دست دارد و تلاش میکند از رسیدن به راهحل نهایی ممانعت به عمل بیاورد. اصلیترین هدف ارتش پاکستان این است که هیچگاه نباید اجازه دهند کابل به سطحی از قدرت دست یابد که بتواند برای اسلامآباد چالش ایجاد کند. هر گاه افغانستان به سطحی از ثبات و قدرت رسیده موضوع رسیدگی به سه منطقه مورد اختلاف دو کشور در محدوده خط مرزی دیورند، قوت میگیرد. در واقع، سه منطقه ایالت سرحد، منطقه هفت قبیلهای و ایالت بلوچستان که حدود 47 درصد مساحت کشور پاکستان را تشکیل میدهد از مناطق مورد اختلاف دو طرف هستند. در نتیجه این امر، شاهد هستیم که افغانها بر این بارو هستند که بیش از 50 درصد سرزمین پاکستان به لحاظ تاریخی متعلق به آنها است؛ در نتیجه این امر طبیعی است که خطی فکری در پاکستان وجود داشته باشد که خواهان تضعیف افغانستان و ایجاد دولت دستنشانده اسلام آباد باشد.»
پشتونها گرایش محدودی به سازش با پاکستان دارند
ملازهی در ادامه نسبت به وضعیت افغانستان نیز تاکید کرد که در این کشور نیز دو جناح فکری وجود دارد. یکی جناح شمال به رهبری عبدالله عبدالله که عمدتا نیروهای تاجیک، ازبک هستند و دیگری جناح پشتونها است. جناح پشتونها در حقیقت در پی این هستند که اختلافات را به سروسامانی برسانند اما جناح اول در پی آن هستند که باید به راهحلی قطعی رسید. آنها حتی بر این بارو هستند که باید خط دیورند را پذیرفت اما پشتونها به شدت با این امر مخالف هستند و معتقدند باید تمامی مناطق قبل از 1893 میبایست به کشور افغانستان الحاق شود. بنابراین میتوان اظهار کرد که رد افغانستان نیز دیدگاه واحدی وجود ندارد. حتی زمانی که اشرف غنی به قدرت رسید این امید وجود داشت که مسائل میان دو طرف حل شود و در این راستا، غنی چند بار نیز به اسلامآباد سفر کرد اما زمانی که با واقعیات سیاست پاکستان مواجه شد به این نتیجه رسید که خواستههای اسلام آباد بیش از آن چیزی که او توقع دارد. همین امر نیز موجب تجدیدنظر در خواستههای غنی و مشاورانش شد.
صلح کابل با طالبان، میتواند محور حل اختلافات افغانستان و پاکستان باشد
در ادامه گفته های خود، این کارشناس ارشد مسائل شبهقاره، در ارتباط با چشمانداز مناسبات میان دو کشور افغانستان و پاکستان با توجه به وقوع درگیریهای مرزی اخیر، اظهار داشت: «آینده مناسبات دو طرف به یک سری متغیرها بستگی دارد. اولا این مساله بسیار اهمیت دارد که صلح با طالبان به چه سمتی پیش خواهد رفت. افغانها معتقد هستند که طالبان از سوی «آیاسآی» تغذیه و حمایت میشود. بنابراین، اگر شرایط به گونهای پیش برود که صلح کابل با طالبان اجرایی شود و نوعی فدرالی برای سازش بر سر قدرت در داخل کشور افغانستان صورت بگیرد، بدون تردید از شدت تنشهای میان دو طرف کاسته خواهد شد. ثانیا بحث دیگر در ارتباط با رقابت قدرتهای خارجی در افغانستان است. بدین شرح که روسیه و چین از یک سو و آمریکا و اروپا از سوی دیگر. در شرایط کنونی چینیها در قالب طرح جاده ابریشم جید یا طرح «یک جاده یک کمربند» دارند و با سرمایهگذاری حدود 57 میلیارد دلار قصد دارند بندر اکوادور را به چین متصل کنند؛ مشخصا پکن استقرار صلح و ثبات را در منطقه می خواهد. ار سوی دیگر، آمریکاییها حاضر به ددادن چنین نقشی به چین نیستند. بخشی دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد در ارتباط با رقابت کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه شمال عربستان، پاکستان، ترکیه، قطر، امارات و ایران در افغانستان است. در واقع، تا زمانی که افغانستان عرصه رقابت و تاختوتاز قدرتهای بینالمللی و منطقهای باشد، عرصه برای کاهش تنشها میان کابل و اسلامآباد وجود ندارد. اما اگر قدرتهای منطقهای و بینالمللی بر سر صلح دولت کابل با طالبان به اجماع برسند، حتی امکان حل اختلاف بر سر خط مرزی دیورند میان افغانستان و پاکستان نیز وجود دارد.»