تا کنون توافقات متعددی میان دو کشور امضاء شده اما هیچگاه از سوی طرفین، به ویژه از جانب اسلام آباد، اراده سیاسی و حسن نیت برای اجرای توافقات وجود نداشته است. بر مبنای همین قاعده توافقات اخیر نیز میتواند بیشتر خرید وقت از سوی پاکستان یا اصطلاحا حرکات بدون توپ اسلام آباد ارزیابی شود.
الوقت - سفر شاهد خاقان عباسی نخستوزیر پاکستان به کابل در 17 فرودین 1397 برای دیدار با اشرف غنی رئیسجمهوری و دیگر مقامهای سیاسی افغانستان، را میتوان یکی از دیدارهای مهم دیپلماتیک در تاریخ سیاسی دو کشور ارزیابی کرد. این سفر که در آن مقرر شده بود سند صلح همبستگی میان دو کشور امضاء شود، در شرایطی انجام میگیرد که طی چند ماه گذشته وزارت خارجه افغانستان، بارها اسلام آباد را به حمایت از القاعده و ایجاد بیثباتی در این کشور متهم کرده و اساسا پاکستان را به عنوان ناقض هنجارهای بینالمللی در مورد احترام به حاکمیت ملی افغانستان معرفی کرده است. با این وجود، در سفر اخیر نخست وزیر پاکستان، 7 توافق میان دو طرف امضاء شد که بیشتر بر بُعد همکاریهای امنیتی و سیاسی میان دو طرف متمرکز بود. با توجه به این موضوع اکنون این مساله مطرح میشود که نشست اخیر میان رهبران سیاسی کابل- اسلام آباد، چه تاثیراتی را بر آینده مناسبات دو طرف خواهد داشت؟ همچنین، این پرسش مطرح است که آیا دیدار میان اشرف غنی و شاهد خاقان عباسی میتواند منجر به تغییری بزرگ و حل اختلافات موجود میان دو کشور شود یا خیر؟ در راستای پیگیری و پاسخگویی به این مسائل، سایت خبری تحلیلی «الوقت» دیدگاه نوذر شفیعی کارشناس مسائل شبه قاره و تحلیلگر مسائل بینالمللی را جویا شده است.
توافق جامع و راهگشا میان افغانستان و پاکستان بعید بهنظر میرسد
شفیعی در ارتباط با زمینهها و اهداف دیدار شاهد خاقان عباسی نخست وزیر پاکستان با اشرف غنی رئیسجمهور و دیگر مقامهای سیاسی افغانستان بر این باور است که در ابتدا میبایست به دو نکته مهم پیرامون مناسبات تاریخی اسلاماباد و کابل توجه شود. یکی اینکه اختلافات میان این دو کشور سابقهای طولانی و پر فرازونشیب دارد. در واقع، بعد از پیدایش کشور پاکستان در 12 آگوست 1947 تا کنون، اختلافات گستردهای میان دو کشور وجود داشته است. به ویژه پس از ترسیم خط دیورند به عنوان مرز رسمی پاکستان و افغانستان، اختلافات آغاز شد و از آن زمان تا کنون هیچگاه کابل این مرز را به رسمیت نشناخته است. از این رو، میتوان خط دیورند را محور اصلی اختلافات دو کشور دانست. نکته دوم اینکه در پاکستان سه رکن اصلی قدرت وجود دارد که عبارتند از: نظامیان، احزاب (سیاسیون) و جریانهای مذهبی. همواره ساختار قدرت در اسلامآباد بهگونهای بوده که ائتلاف میان ارتش و مذهبیون بوده و سیاسیون نقش موثری در قدرت نداشتهاند. لذا توجه به این مساله ضروری است که کانون اصلی قدرت در پاکستان ارتش و سازمان اطلاعات نظامی وابسته به آن یعنی «آیاسآی» است.
با این اوصاف اگر در شرایط کنونی در مناسبات میان افغانستان و پاکستان رخدادی به وقوع بپیوندد یا تغییری حاصل شود، بدون تردید ارتش یا «آی اس آی» در پشت صحنه حضور دارد. تاریخ نشان میدهد تمامی جریانهای رادیکال مذهبی در تاریخ افغانستان اعم از گلبدین حکمتیار و بعدها القاعده که موجب بروز ناامنی و بیثباتی در افغانستان شده اند، از سوی «آی اس آی» تغذیه و حمایت شدهاند. در نتیجه با نظر به این تفاسیر میتوان عنوان کرد که اگر سفر شاهدخاقان عباسی نخستوزیر جدید پاکستان، بدون هماهنگی با ارتش بوده باشد محلی از اعراب نخواهد داشت و با نتیجه قابلتوجهی همراه نخواهد بود. حتی اگر این دیدار و توافقات حاصل شده با هماهنگی «آی اس آی» نیز بوده باشد، به معنای پایان دخالتهای اسلام آباد در امور کابل نخواهد بود، بلکه بیشتر تلاشی است از سوی پاکستان برای کسب جایگاه و بهبود مواضع در سیاست و حکومت افغانستان. اساساً تا کنون سیاست پاکستان نسبت به افغانستان بر مبنای قاعده «افغانستان همواره باید همچون دیگ جوشان، بجوشد» بوده است. این سیاستی است که از زمان ژنرال محمد ضیاءالحق (۵ ژوئیه ۱۹۷۷) به بعد از سوی پاکستان نسبت به افغانستان اتخاذ شده است. لذا مادامی که مشکلات میان افغانستان و پاکستان در موضوعاتی همانند خط مرزی دیورند، مساله آب و نوع رابطه پاکستان با هند، لاینحل باقی بماند، همچنان اسلام آباد به دخالتهای خود در افغانستان ادامه خواهد داد و تنش در روابط میان دو کشور ادامه دارد.
توافقات اخیر غنی و عباسی فاقد ضمانت اجرایی هستند
در بخشی دیگر از سخنان خود، این کارشناس مسائل شبه قاره، در ارتباط با توافقنامه 7 مادهای امضاء شده میان نخست وزیر پاکستان و با رئیسجمهوری افغانستان تصریح کرد: «در ابتدا ضروری است به این امر توجه شود که پیش زمینه حصول هر توافقنامهای دو محور اصلی است که عبارتند از اراده سیاسی و دیگری حسن نیت طرفین. واقعیت آن است که تا کنون توافقات متعددی میان دو کشور امضاء شده اما هیچگاه از سوی طرفین، به ویژه از جانب اسلام آباد، اراده سیاسی و حسن نیت برای اجرای توافقات وجود نداشته است. بر مبنای همین قاعده توافقات اخیر نیز میتواند بیشتر خرید وقت از سوی پاکستان یا اصطلاحا حرکات بدون توپ اسلام آباد ارزیابی شود. آنها سعی دارند با این توافقنامهها وقت را خریداری کرده و به سیاستهای خود در افغانستان ادامه دهند.
نفوذ هند در افغانستان برای دولت پاکستان بسیاری دارای اهمیت است
همچنین، در بخش پایانی از گفته های خود شفیعی در ارتباط با نقش هند و تاثیر احتمال نفوذ دهلی نو در افغانستان با حمایت مستقیم آمریکا، بر سفر اخیر نخستوزیر پاکستان به کابل تاکید میکند: «در شرایط کنونی کابل به دلیل برخی از رفتارها و کنشهای اسلام آباد، میان هند و پاکستان، کشور هند را انتخاب کرده و این تصمیم میتواند به صورت مستقل یا با چراغ سبز آمریکا اتخاذ شده باشد. از طرف دیگر، آمریکا نیز میان هند و پاکستان، هند را برگزیده است. بنابراین، امروزه هند در عرصه بینالمللی همراهی یا دنبالهوری از واشنگتن را پیگیری میکند. بنابراین در هر مکانی که آمریکا باشد، دهلی نو نیز نفوذ پیدا خواهد کرد و هر جا هند باشد، واشنگتن نیز نفوذ خواهد داشت. بنابراین، میتوان سفر اخیر عباسی نخست وزیر پاکستان را تلاشی برای ممانعت از نفوذ گسترده هند در افغانستان ارزیابی نمود.