مقاومت در خاورمیانه که سر سختانه در مقابل اقدامات سلطه جویانه غرب ایستاده است طرف ارزشمندی برای روسها جهت ائتلاف و همکاری می باشد. مقاومت اهل معامله نیست. هیچگاه متحد با غرب نخواهد شد. مقاومت به دلیل برخورداری از انگیزه های قوی و حمایتهای مردمی در منطقه- مردم به ستوه آمده از ستم غرب- ، قدرت شکست ناپذیر یافته و این مسئله فرصت خوبی حتی برای روسها می باشد.
روسیه در دوره پوتین به دنبال نوسازی و بهسازی در عرصه های مختلف و نیل به قدرت در سطح یکی از قدرتهای برتر جهانی در عرصه بین المللی می باشد و در این راستا، قدرت اقتصادی را لازمه این امر می داند. با توجه به اینکه اساساً همین مؤلفه و ضعف اقتصادی بود که منجر به فروپاشی شوروی سابق گردید.
پوتین و هم فکران وی درگروه سن پطرز بورگ، تأکید خاصی بر منافع ملی دارند و در این راستا با رویکردی پراگماتیستی، در صدد بهره گیری هرچه بیشتر از فرصتهای موجود از طریق تعامل و تقابل هوشمندانه با کشورها و بازیگران مختلف در عرصه بین المللی می باشند. مهمترین مؤلفه های راهبردی این رویکرد، عبارتند از:
1- چند جانبه گرایی در سطح قدرتهای بزرگ و برتر جهانی: روسیه می خواهد خود را در عداد چند قدرت تأثیر گذار در تحولات بین المللی قرار دهد.
2- تکثرگرایی در روابط بین الملل: در مفهوم روابط و همکاری با کشورها و بازیگران مختلف.
3- عملگرایی: در معنای تعامل و تقابل همزمان و غیر همزمان با هر بازیگر در موضوعات مختلف، به مقتضای منافع ملی.
بر همین اساس می بینیم که روسیه ، از سال 2011 و پس از شکل گیری تحولات جدید، بطور چشم گیری در خاورمیانه در عرصه های مختلف حضور می یابد، نقش آفرینی می کند و با کشورهای مختلف وارد تعامل می گردد. در حمایت از اسد و متحدان آن در سوریه حضور نظامی می یابد؛ در عین حال با طرف غربی – عربی و ترکی هم کار می کند. یک طرف اصلی در آستانه است ، اما جداگانه با آمریکا هم در مورد ایجاد منطقه امن در جنوب، به توافق می رسد. در حوزه اقتصادی با کشورهای مختلف وارد تعامل می شود؛ به ایران اس 300 می فروشد ؛ همزمان برای فروش اس 400 با ترکیه و عربستان نیز وارد قرار داد می شود. در منطقه ای که کشورهای مختلف دارای تضادهای جدی در منافع هستند. اگرچه ممکن است بخشی از این اقدامات عمدتاً و یا صرفاً با انگیزه های اقتصادی صورت گیرد ، به هر حال می تواند ابهام انگیز باشد.
در سیاست خاورمیانه ای روسیه چند موضوع قابل توجه می باشد:
گرایشات منطقه ای به همکاری با روسیه با انگیزه های مختلف:
در شرایط جدید، شاهد میزانی از تمایل به نزدیکی و همکاری با روسیه توسط کشورهای مختلف منطقه هستیم. علاوه بر کشورهای محور مقاومت که در بحث سوریه در یک ائتلاف با کرملین قرار گرفته اند، کشورهایی چون ترکیه ، عربستان، قطر و پاکستان نگاه به روسیه را مورد توجه قرار داده اند. هر طیف و یا هر یک از این کشورها دلایل و اهداف خاص خود را از این گرایش دارند.
برخی از این کشورها اساساً خود را در خیمه گاه غرب تعریف کرده و معتقدند که به هیچ عنوان از اتحاد با غرب نباید خارج شوند. آنها با دو هدف، خود را به روسیه نزدیک می کنند: یکی با هدف ایجاد نگرانی برای غرب و در نتیجه گرفتن امتیاز از آنها جهت حل شدن بیشتر در غرب و یا اجابت خواسته هایشان توسط آمریکا و اروپا. دوم به منظور نزدیکی به روسها و متقاعد کردن آنها جهت کنترل و تضعیف مقاومت بویژه جلوگیری از توسعه حضور و نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران.
گروه دوم کشورهایی مانند ایران و سوریه که رویکرد مستقل از غرب دارند. در این میان سوریه ، متحد سنتی روسیه محسوب می گردد و علی رغم دعوت غربیها از اسد - حتی به قیمت حفظ حیات سیاسی وی- حاضر نشد وارد اردوگاه غرب شود. بنا بر این تمایل شدیدی به بقاء در مقاومت و پیوند با روسیه دارد. جمهوری اسلامی ایران که سیاست کاملاً مستقلی را دنبال می نماید ، اگرچه بطور طبیعی در برخی از موضوعات با روسها، دارای اختلاف نظر می باشند، اما در شرایط حاضر منافع مشترک زیادی با یکدیگر دارند که همسو با منافع و مصالح ملتهای منطقه نیز می باشد.
ضرورت شفافیت و اعتماد سازی:
اگرچه روسیه تا کنون در پرونده سوریه ، تقریباً عملکرد خوبی داشته است، در عین حال بویژه در آینده پیش رو، لازم است در رابطه با منطقه، سیاست شفاف تری داشته باشد. و احیاناً برخی از نگرانیها در این رابطه را رفع نماید. کشورهای منطقه دارای اختلافات بنیادین و ستیز با یکدیگر هستند. متحدین غرب در منطقه با همکاری آمریکا و کشورهای غربی تروریزم را در جهت سرنگونی مقاومت و یا به شکست کشاندن روند سیاسی در عراق ایجاد و حمایت کردند. جهت سرنگونی بشار اسد و نابودی کشور سوریه، عزم خود را جزم کردند . کشوری مانند عربستان بطور کامل در خدمت غرب بوده و مجری طرحهای آنها می باشد. آل سعود علناً اعلام می کنند که دنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و در این جهت گام بر می دارند. منطقه پر از تضاد و تخاصم است. آرزوی همزیستی مسالمت آمیز فقط یک آرزوست و با وجود شیطنتهای غرب و عوامل منطقه ای آنها، راه بجایی نمی برد. روسیه در چنین فضایی اگر تمایل دارد با همه طرفها بطور نسبی تعامل داشته باشد، اما مهمترین مشکل در این رویکرد، مربوط به مسئله اعتماد است. چنانچه مقامات روس، در نهایت، سیاست شفافی را دنبال ننماید، طبیعی است که کشورها نمی توانند در رابطه با توسعه روابط و همکاریهای خود با آن کشور، تصمیمات اساسی و راهبردی بگیرند. اعتماد سازی دو بعد دارد : یکی بعد نظری و اعلام اراده و تصمیم دوم بعد عملی که مهمترین وجه در این مقوله است. اعتماد سازی نیازمند اثبات در عمل و بنا بر این بطور نسبی زمان بر و مستلزم حوصله است. همچنین ملاحظه منافع و مصالح طرفهای دیگر، مهمترین عنصر اعتماد بخش در یک ائتلاف می باشد. بطور طبیعی یک بازیگر زمانی وارد یک ائتلاف و اتحاد می گردد و در آن باقی می ماند که منافع حاصل از آن را بیش از منافع حاصل از سایر گزینه ها ببیند.
ضرورت قاطعیت:
روسها در پرونده سوریه، قاطعانه وارد شدند و به برکت همین مسئله، جایگاه مهمی را در تحولات منطقه ای پیدا کرده اند. ورود قدرتمندانه به عرصه سوریه، جایگاه و اعتبار زیادی به روسیه بخشید. در غیر این صورت، شاید سالهای طولانی لازم بود تا چنین جایگاهی را کسب نماید. چنانچه روسها در بحث سوریه ، در مسیر ژنو یک حرکت می کردند، نیروی دریایی این کشور، الآن نه درطرطوس بلکه در شمال دریای سیاه بود. حتی گرایشات اخیر در کشورهای منطقه برای نزدیکی و همکاری با مسکو، در نتیجه همین جایگاه و اعتبار بین المللی جدید روسیه می باشد که در سایه تلاشهای هویت طلبانه و تمایز جویانه مسکوحاصل گردید.
ضرورت ائتلاف سازی :
غربیها نه تنها در قبال روسیه بلکه اساساً در عرصه بین المللی ، توجه خاصی به ائتلاف و اتحادهای راهبردی واعتماد ساز دارند. آنها به راحتی متحدین خود را در نقاط مختلف جهان رها نمی کنند مگر اینکه تاریخ مصرف آنها تمام شده باشد. در چنین شرایطی، روسیه نمی تواند در قالب عملگرایی، با همه کشورها - در منطقه ای که تضاد و تخاصم در آن فراوان است - وارد تعامل شود، در عین حال در قامت یک بازیگر و قدرت جهانی ظاهر گردد. روسیه برای نیل به اهداف خود در عرصه بین المللی ناگزیر از ائتلاف است و به تنهایی نمی تواند در برابر غرب متحد و مؤتلف، مقاومت نماید. روسها که در دوره پوتین توجه خاصی به اولویت بندی و فرصت شناسی در عرصه بین المللی دارند، بنا بر این لازم است در این حوزه اولویتهای خود را مشخص نمایند و توجه کنند که منافع آنها بیشتر در گرو همکاری و ائتلاف با کدام یک از بازیگران منطقه است.
غربیها بعنوان رقیب سرسخت و حتی می توان گفت خصم روسیه، بدنبال عقب راندن روسها از صحنه های جهانی هستند. در این راستا متحدان منطقه ای آنها نمی توانند با روسیه وارد سطحی از تعامل شوند که در مخالف این روند قرار گیرد. روسها نمی توانند روی متحدین غرب در منطقه حساب کنند. روسیه بطور موقت می تواند از همکاری با آنها به منافع محدود برسد، اما نمی تواند به آنها اعتماد کند. این کشورها، در مواجهه و رقابت بین غرب و روسیه، در نهایت در اردوگاه و ائتلاف آمریکا _ اروپا و اسرائیل هستند و حتی در شرایطی که در تعامل با روسیه می باشند، به دلیل روابط راهبردی با غرب، بیشترین تعاملات را با آمریکا – اروپا و اسرائیل دارند.
مقاومت در خاورمیانه که سر سختانه در مقابل اقدامات سلطه جویانه غرب ایستاده است طرف ارزشمندی برای روسها جهت ائتلاف و همکاری می باشد. مقاومت اهل معامله نیست. هیچگاه متحد با غرب نخواهد شد. مقاومت به دلیل برخورداری از انگیزه های قوی و حمایتهای مردمی در منطقه- مردم به ستوه آمده از ستم غرب- ، قدرت شکست ناپذیر یافته و این مسئله فرصت خوبی حتی برای روسها می باشد. روسها در پرونده سوریه کمک زیادی به مقاومت کردند اما بدون مقاومت هم نمی توانستند دست آوردهای فعلی را داشته باشند و به این جایگاه و اعتبار بین المللی برسند. تداوم همکاریهای بین آنها قطعاً منافع بسیاری برای طرفین در برخواهد داشت ودر صورت ائتلاف راهبردی و بلند مدت این دو با هم ، هیچ قدرتی توان شکست دادن آنها را ندارد.
محمد محمدی قراسویی- کارشناس و تحلیلگر مسائل بین الملل