الوقت - مجلس سنای آمریکا 6 ژوئن (17 خرداد)، طرح اعمال تحریمهای گسترده غیرهستهای علیه ایران را که پیشتر 4 خردادماه در کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا با عنوان «قانون مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران- 2017» به تصویب رسانده بود با 92 رأی موافق در برابر 7 رأی مخالف به تصویب رسانید. مجلس سنای آمریکا در این طرح که S_722 نام دارد اعمال تحریمهای جدید علیه ایران را با طرح ادعاهایی در مورد تداوم برنامه موشکی بالستیک، حمایت ایران از فعالیتهای تروریستی بینالمللی و همچنین نقض حقوقبشر و موارد دیگر تصویب کرد. در واکنش به این اقدام مقامات وزارت خارجه ایران از جمله محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه، تصویب تحریمهای جدید در کنگره را نشانهی بدعهدی آمریکا دانست. همچنین، بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه تصویب دور جدید ترحیمها را اقدامی برخلاف روح برجام قلمداد کرد.
در واقع، پس از مدت کوتاهی از راهیابی دونالد ترامپ به کاخ سفید، این تصور که دولت راستگرای جدید ایالات متحده به دلیل مواضع ضدبرجامی ترامپ در کارزار تبلیغات انتخاباتی، توافق هستهای با ایران را ملغی خواهد کرد رنگ باخت. دو دلیل عمده را میتوان عامل ایجاد تغییر دیدگاه ترامپ نسبت به برجام برشمرد: نخستین و مهمترین عامل آگاهی کاخ سفید به عدم امکان ایجاد اجماع جهانی برای بازگرداندن تحریمهای گذشته به طور کامل علیه ایران در صورت ملغی کردن توافق هستهای به طور یکجانبه است. در حال حاضر ایران و روسیه با همراهی چین اتحادی منطقهای را در غرب آسیا برای جلوگیری از پیشروی ناتو به فراآتلانتیک و اقدامات مداخلهگرایانه غرب برای گسترش نفوذ به شرق از طریق سرنگون کردن دولتهای غیرمتحد تشکیل دادهاند که نمود این همکاری هماکنون در بحران سوریه و گسترش همکاریهای نظامی روسیه با ایران برخلاف تأکید غرب بر لزوم رعایت تحریمهای نظامی و تسلیحاتی علیه ایران مشاهده کرد. از طرف دیگر اتحادیه اروپا نیز که با دولت جدید ایالات متحده دچار تنش در روابط شده است بر تعهد خود به تداوم و اجرای برجام تأکید دارد. دلیل دوم نیز به وجود منافع ایالات متحده و مهمترین متحدان این کشور از جمله اسرائیل و عربستان در تداوم یافتن توافقهستهای با ایران بازمیگردد که با برهم زدن برجام این منافع به مخاطره خواهند افتاد. معالوصف پرسشی که مطرح میشود این است که چرا علیرغم تمایل دولت آمریکا به تداوم اجرای برجام، به سیاست اعمال تحریم علیه ایران ادامه میدهد؟
دکترین فشار بر ایران
مسلماٌ به دست آمدن توافق هستهای میان آمریکا و ایران تأثیر دگرگونسازی بر راهبرد کلان ایالات متحده نسبت به ایران که تلاش برای تغییر نظام سیاسی است نخواهد داشت. جمهوری اسلامی ایران و آمریکا علاوه بر تضاد ایدئولوژیکی، دارای تضارب منافع استراتژیک در خاورمیانه هستند بهگونهای که در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا که هر ساله تدوین و به صورت عمومی انتشار مییابد، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بزرگترین منابع تهدیدزا برای منافع ملی آمریکا در جهان معرفی میشود. در واقع دیدگاه غالب در میان نخبگان سیاسی آمریکا عدم امکان تجمیع منافع ایالات متحده با گفتمان انقلاب اسلامی ایران میباشد. از این رو در طول دهههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی راهبرد رفتاری دولتهای مختلف آمریکا نسبت به ایران تغییر بنیادین نیافته است و اگرچه در برهههایی با رویکرد انعطافپذیری بیشتر همراه بوده است اما در مجموع اعمال فشار بر تهران همواره در دستور کار روسای جمهور آمریکا قرار داشته است. در واقع استراتژی سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به جمهوری اسلامی تداوم نوع مقابله این کشور با نظام شوروی است که به صورت «فشار از بیرون برای فروپاشی از درون» اعمال میگردد. ایجاد «مرکز ماموریت ایران» در سازمان سیا نمونه دیگری از این اقدامات است.
امتیازگیری از ایران
همانگونه که در بیانیه مدافعان تصویب قانون تحریمهای جدید آمریکا سناتور کاتن و بوزمن هر دو از ایالت آرکانزاس و سناتور مککاسکیل و ریو بلانت از ایالت میسوری آمده است "هدف از اعمال تحریمهای جدید برداشتن گامی مناسب برای متوقف ساختن اقدامات بیثبات کننده ایران است که میتوانند آمریکا و متحدانش را تهدید کنند". در فهم منظور از "اقدامات بیثبات کننده" در بیان سناتورهای آمریکایی، به طور مشخص میتوان «برنامه دفاعی موشکی» و «سیاستهای منطقهای» ایران را برداشت کرد. اصولاً یکی از استدلالهای منتقدان عمکرد دولت اوباما در مبحث توافق هسته ای با ایران، اضافه نشدن دو مبحث برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای به مذاکرات برای لغو تحریمهای بینالمللی میباشد. لذا پس از فتح همزمان کنگره و کاخ سفید توسط جمهوریخواهان، اکنون فضای سیاسی در آمریکا برای اعمال علائق منتقدان رویکرد دولت پیشین در موضوع توافق هستهای فراهم شده است که میتوان نمود آن را در تصویب قانون جدید تحریمها مشاهده کرد.