سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
مصاحبه
نگاهی به ایده‌ها و میراث کاری حاج قاسم در گقتگو با سعدالله زارعی

سرباز حرم، سردار دل‌ها

سه شنبه 9 دی 1399
سرباز حرم، سردار دل‌ها
وی تمامیت ایران با حدود 1 میلیون 800 هزار کیلومتر مربع را یک حرم می‌دانست و دفاع از جمهوری اسلامی را دفاع از حرم می‌دانست و این موضوع را چند بار به عنوان مدافع حرم اعلام کرده بود که هر نوع اقدامی که در راستای دفاع و تقویت جمهوری اسلامی صورت گیرد، در واقع دفاع از حرم است

 

الوقت- اولین سالگرد شهادت سردار دل‌ها شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یاران ایشان در نزدیکی فرودگاه بغداد در 13 دی ماه 1398، در حال فرا رسیدن است و ملت ایران در کنار دیگر آزادگان جهان همچنان در غم فراغ این سرباز مخلص وطن و ولایت اندوهگین است. دشمانش او را استراتژیستی قهار می‌دانستند و دوستان و همکارانش از منش ولای انسانی و دینی فرمانده سخن گفته‌اند. اگرچه بحث در مورد ابعاد مختلف شخصیتی و کاری و میراث به جا مانده از حاج قاسم ورای حد تقریر و شرح آرزومندی است اما الوقت به مناسبت اولین سالگرد شهادت حاج قاسم به گفتگو با «سعدالله زارعی» مدیر موسسه اندیشه سازان نور، و از کسانی که از نزدیک با سردار سلیمانی آشنایی داشت پرداخته است تا از ویژگی‌ها، ایده‌ها و اقدامات حاج قاسم بگوید.

 

به عنوان یک فرمانده، شهید سلیمانی چه ویژگی‌هایی داشت؟

اگر بخواهیم ویژگی‌های شهید سلیمانی را در چند جمله بیان کنیم، باید یکی به احساس مسئولیت زیاد و شدید به جمهوری اسلامی و دیگر تدبیر امور بر مبنای مصلحت جمهوری اسلامی و دیگری تجهیز امکانات برای دفاع از جمهوری اسلامی  اشاره کنیم.

در ویژگی اول باید گفت که ایشان جمهوری اسلامی را همه اسلام و اساس اسلام می‌دانست و معتقد بود که کل جمهوری اسلامی حرم است. وی تمامیت ایران با حدود 1 میلیون 800 هزار کیلومتر مربع را یک حرم می‌دانست و دفاع از جمهوری اسلامی را دفاع از حرم می‌دانست و این موضوع را چند بار به عنوان مدافع حرم اعلام کرده بود که هر نوع اقدامی که در راستای دفاع و تقویت جمهوری اسلامی صورت گیرد، در واقع دفاع از حرم است و این دفاع از حرم را مطلق بیان می‌کرد، در حد دفاع از حرم رسول الله، سید الشهدا و امیرالمومنین. لذا دفاع از بچه‌ها و زنان جمهوری اسلامی را در حد دفاع از حضرت زینب و رقیه می‌دانست و این موضوع را بارها بیان کرده بود که وقتی دختر بچه یتیم و نیازمند را نوازش می‌کنیم، در واقع به ائمه در نوازش فرزندان امام حسین و حضرت زینب تأسی می‌کنیم. این خیلی اعتقاد عمیق و راسخی است که تعصب شدید فرد نسبت به خاک جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد، حال خیلی‌ها تصور می‌کنند که چون محدوده فعالیت آن شهید خارج از ایران بود، شاید خاک جمهوری اسلامی چندان اهمیتی برای او نداشته است، در حالی که برای سردار شهید، خاک جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هیچ خاکی نبود. از نظر وی خاک جمهوری اسلامی غیر از دیگر جاها بود و لذا با اینکه او می‌توانست در هرجایی که می‌خواست دفن شود، چه در کربلا و دیگر حرم‌ها که خیلی از علما وصیت می‌کنند که در وادی السلام و یا حرم ائمه به خاک سپرده شوند، اما سردار سلیمانی وصیت کرد که او را در ایران و در قطعه شهدای کرمان دفن کنند که این نشان دهنده حساسیت و تعصب شدید سردار سلیمانی به جمهوری اسلامی ایران بود.

محور دوم اینکه وی درباره جمهوری اسلامی تدبیر و تدبر می‌کرد. یعنی به گونه‌ای فعالیت می‌کرد که حتماً قوی شدن جمهوری اسلامی اتفاق افتد. خودش در جلسات می‌گفت که ما اگر یک میلیمتر کار در خارج از کشور کنیم، حتما آن کار بایستی برای جمهوری اسلامی نتیجه ملموس داشته باشد. یک ریال اگر در خارج از کشور خرج می‌شود، حتماً این باید نتیجه ملموسش تقویت جمهوری اسلامی باشد و ایشان به هیچ کار بی هدف و بی برنامه در خارج از کشور اعتقاد نداشت، لذا او هرکاری که در خارج از کشور انجام می‌داد با هدف تقویت جمهوری اسلامی دنبال می‌شد و این کارها را با این هدف که یک آورده ملی برای جمهوری اسلامی داشته باشد، دنبال می‌کرد و واقعاً هم این طور بود و ایشان هر کاری که می‌کرد که با هدف بالا بردن ضریب امنیتی جمهوری اسلامی ایران بود یا برای رفع مشکلی از مشکلات بود و یا به اقتدار جمهوری اسلامی در دنیا کمک می‌کرد.

محور سوم این که وی در جهت هدف گذاری به تجمیع امکانات و نیرو و... اعتقاد جدی داشت که آیه قرآن هم می‌فرماید «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ». و ایشان واقعاً جمع قدرت و قوه می‌کرد. لذا میراث سردار سلیمانی بعد از 15 سال جنگ در عراق چه در مقطعی که عراق در اشغال آمریکا بود و چه در دوره‌ای که در جنگ با داعش بود، فقط این نیست که بگوئیم عراق را از اشغال آمریکا خارج کرد و یا داعش را شکست داد، بله این آثار و نتایج بود و این اهداف محقق شد، اما در عین حال ایشان یک بنیاد و اساسی در این کشورها گذاشت که فردا اگر کشوری مانند آمریکا بخواهد به جنگ عراق بیاید و عراق را اشغال کند و یا گروهی مانند داعش در عراق سر بلند کند، باز هم با سردار سلیمانی طرف است، چون بنیان‌های سردار سلیمانی بسیار محکم، دفاعی و منسجم و کارآمد در عراق هستند. الان آمریکایی‌ها به ذهن شان هم خطور نمی‌کند که عراق مسیری مانند آنچه در 2003 اتفاق افتاد را طی کند، چون عراق مانند سال 2003 نیست که رژیم فرسوده‌ای ساقط شود و آمریکایی‌ها می‌دانند در صورت طی مسیری مانند 2003، روبروی آنان حداقل 150 هزار نیروی کاربلد و قدرتمند است که هر کدام از این نیروها در برابر 5 یا تعداد بیشتری نیروی خارجی و آمریکایی حریف هستند. یا در سوریه و لبنان پایه و بنیادی گذاشته شده که فقط حمله و تجاوز اسرائیل را دفع نمی‌کند، بلکه در این کشورها دیگر به مانند گذشته در برابر تجاوز آسیب پذیر نیست و اساسا این کشورها را برای همیشه نجات داد و هر متجاوزی اعم از آمریکا یا فرانسه یا رژیم صهیونیستی یا ترکیه یا... در سوریه و یا لبنان در برابر نیروی دفاعی مستحکم و قدرتمندی روبروست که در این کشورها ایجاد شده است. البته سردار سلیمانی در زمان تاسیس حزب الله لبنان مسئولیتی در این حوزه نداشت، اما کاری که وی بعد از آن از سال 1376 یا 1997 با بدست گیری فرماندهی نیروی قدس تا زمان شهادتش در سال 2020 انجام داد، فوق العاده بود. در واقع ایشان حزب الله را از سازمان دفاعی کوچک و تا حدودی شکننده تبدیل به یک سازمان مستحکم و قدرتمند کرد. این انتقال حزب الله به عنوان سازمانی کوچک به یک سازمان سیاسی و شناخته شده با تجهیزات مقاوم باعث شد تا حزب الله یک قدرت منطقه‌ای یا اقلیمی باشد که مثلا در سوریه مسئولیت بپذیرد و این کاری است که سردار سلیمانی انجام داد.

در یمن هم همین گونه است. در یمن نیروهای انصارالله با ارتش متجاوز سعودی، امارات و با حمایت جنگ‌افزارهای انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی که همه امکانات را دارند، در حال مقابله هستند. این جنگ شش سال است ادامه دارد. در ابتدای جنگ، سعودی‌ها در تماس خود با رهبران کشورهای اسلامی پیش بینی جنگ یک هفته‌ای کرده بودند و خواستار کمک 7 روزه بودند تا به قول خودشان کار یمن را یکسره کنند، اما بعد از 21 روز جنگ، سعودی‌ها تسلیم شدند و قطعنامه سازمان ملل صادر شد که این قطعنامه در واقع اعترافی به شکست سعودی‌ها بود، چون در آن قطعنامه گروهی بنام انصارالله به رسمیت شناخته شده بود. البته سازمان ملل همزمان تحریم هم می‌کند و این گروه را زیر سوال می‌برد، اما همزمان سازمان ملل این گروه را به رسمیت می‌شناسد و آن را به عنوان گروهی مسئول مورد خطاب قرار می‌دهد. این قطعنامه 21 روز پس از شروع جنگ، شکست بزرگی برای سعودی‌ها بود. یعنی ششم فروردین 1394 سعودی‌ها جنگ و تهاجم همه جانبه علیه یمن را آغاز کردند و 27 فروردین سازمان ملل قطعنامه صادر کرد. انصارالله یمن الان در موقعیتی است که نسبت به ناامنی بنادر سعودی هشدار می‌دهد، در حالی که بنادر سعودی فاصله زیادی تا یمن دارند و حدود 2 هزار کیلومتر کمی بیشتر و یا کمتر میان مرزهای شمالی یمن تا بنادر سعودی در خلیج فارس و یا دریای سرخ فاصله است، اما انصارالله این توان و قابلیت را دارد و وقتی که هشدار می‌دهد، کشورهای متجاوز این هشدار را جدی می‌گیرند. این در حالی است که یمنی‌ها قبل از این جنگ، نیازمند یک قبضه کلاشینکوف بودند و حتی در این حد هم سلاح نداشتند. در اوایل شروع جنگ من در مقاله‌ای با عنوان «مصاف پابرهنگان و سلاطین مترف» به این مسئله پرداختم چون در آن زمان واقعاً یمنی‌ها فاقد امکانات بودند ولی امروزه سعودی‌ها واسطه می‌فرستند که انصارالله خط حائل میان عربستان و یمن را بپذیرد، در حالی که ابتدای جنگ عربستان بدنبال سرنگونی کامل یمن بود و بعدش به سمت خلع سلاح کامل یمنی‌ها رفت و بعدش خواست که یمنی‌ها فقط سلاح سنگین نداشته باشند و امروزه حتی به داشتن یک خط حائل در داخل یمن رضایت می‌دهند، اما انصارالله این خط حائل را در داخل عربستان مورد پذیرش قرار می‌دهد نه در داخل خاک یمن. این موقعیت انصارالله از همان قدرت تجمیعی است که سردار سلیمانی پیگیری می‌کرد و امروزه در هر کدام از این مناطق یک قدرت تجمیع شده وجود دارد، یک قدرت مشروع وجود دارد و یک قدرت به رسمیت شناخته شده وجود دارد و با تک‌تک این قدرت‌ها یک زنجیره از قدرت در منطقه تشکیل شده به شکلی که امروزه دنیا اعتراف می‌کند که فقط جبهه مقاومت است که زنجیره‌ای از قدرت‌ها در کنار خود را دارد، در حالی که روس‌ها چنین قدرتی ندارند. نه جنبشی نه سازمانی نه چیزی دارد و یا چین هم چنین قدرتی ندارد که دولت هایی با محوریت چین وجود داشته باشد، فرانسه و انگلیس هم چنین قدرتی ندارد و فقط ایران و آمریکا در جهان دارای چنین قدرت و موقعیتی هستند. حتی سعودی‌ها هم چنین قدرتی ندارند و در درگیری یمن با متحدان خودشان هم درگیر هستند و هر روز با هم وارد نبرد و جنگ داخلی با نیروهای مورد حمایت امارات در جنوب یمن می‌شوند. کشورهای خلیج فارس یا آفریقایی با سعودی نیستند و سعودی چنین جبهه‌ای ندارد، اما مقاومت دارای جبهه قدرتمند منطقه‌ای است و چنین جبهه‌ای را سردار سلیمانی ایجاد کرد. قبل از سردار سلیمانی کارهایی صورت گرفته بود، اما جبهه‌ای وجود نداشت و زنجیره قدرت را سردار سلیمانی ایجاد کرد.

 

رابطه سردار سلیمانی با نیروهای تحت امرش چگونه بود؟

رابطه ایشان ترکیبی از قاطعیت، سخت گیری و ملاطفت بود. نه می‌شد با سردار سلیمانی راحت بود و نه ناراحت. راحت نمی‌شد بود چون آن شهید هر کاری را قبول نمی‌کرد و نکته سنج، دقیق و سخت‌گیر و مسلط بود. فرد مسلط همه جزئیات را می‌داند و انتظارش بیشتر است، اما وی در عین حال به دنبال سخت‌گیری بی‌مورد، شکننده و دفعی نبود. من سراغ ندارم کسی با سردار کار می‌کرد، پس از جدایی و یا پایان کار مخالف او شده باشد. در محیط کار  ممکن است فاصله‌ای ایجاد شود، اما هیچ‌کس مخالف او نشد. همه کسانی که با ایشان کار می‌کردند به او اعتقاد داشتند و همان‌هایی که مورد سخت‌گیری واقع می‌شدند هم به او ایمان داشتند. بسیاری از نیروها می‌دانستند این سخت‌گیری‌ها از روی غصب نیست، بلکه از روی عشق به کار است. اخلاق مدیریتی سردار سلیمانی، ترکیبی از سخت‌گیری و مهربانی همزمان بود.

 

درباره جایگاه و نقش شهید سلیمانی در دفاع مقدس بفرمایید.

در جنگ هشت ساله تعدادی لشکرهای پیشرو وجود داشت. شاید تعداد لشکرها در سپاه حدود 27 و تعداد تیپ‌ها حدود 60 تیپ بود و علاوه بر این تعدادی هم گروه‌های مهندسی فعال بودند. ارتش هم به همین صورت بود و در ارتش تعدادی لشکر و گروه و تیپ و دسته وجود  داشت. در میان همه این نیروها تعدادی لشکرهای پیشرو بود که کارهای سخت و خط‌شکنی را انجام می‌دادند که یکی از این لشکرهای پیش‌رو، لشکر ثارالله کرمان به فرماندهی شهید سلیمانی بود که در کربلای 4 و 5 و والفجر 8 که عملیات‌های خیلی سختی بود، این لشکر جلو می‌رفت و خط‌شکنی می‌کرد و بقیه نیروها پشت سر این‌ها بودند و این نیروهای پیشرو بیشترین مقاومت را در برابر حملات دشمن داشتند. سردار سلیمانی خودش بارها این موضوع را می‌گفت که در فلان عملیات برای بازپس‌گیری جزایر مجنون و یا فاو، مانع خارج شدن نیروهای دیگر می‌شدند. و یا دیگر گرو‌ه‌های پیشرو مانند لشکر امام حسین علیه‌السلام  به فرماندهی شهید حسین خرازی، یا لشکر المهدی به فرماندهی سردار محمدجعفر اسدی بود و یا لشکر نجف که فرمانده‌اش شهید کاظمی بود. این لشکرها جز لشکرهای ویژه بودند که کارهای خاص و بسیار سخت را در جنگ به یپش می‌بردند.

 

علت محبوبیت گسترده سردار سلیمانی در جامعه ایران چه بود؟

وقتی کسی را دوست دارید و به آن علاقه دارید، آن شخص متوجه می‌شود، مانند همان مثالی که گفته می‌شود دل به دل راه دارد و ناخودآگاه این روابط عاطفی شکل می‌گیرد. همان گونه که گفتم سردار سلیمانی کل ایران را حرم و مقدس می‌دانست و یا عشق سردار سلیمانی به بچه‌های ایرانی که این بچه‌ها را در حد بچه‌های اهل بیت دوست داشت و حتی به گناهکار مردم هم علاقه داشت چه رسد به مومنان. هیچ‌گاه کسی را شماتت نمی‌کرد که چرا فلان جوان این طوری است، بلکه خودش را مورد پرسش قرار می‌داد که چرا فلان جوان این‌گونه است؟ حتی معتقد بود که ضدانقلاب بسیار کم است. حتی معتقد بود که اگر از اعضای برخی خانواده‌ها کسی از آنها اعدام هم شده است، اکثر آن خانواده‌ها همچنان حامی جمهوری اسلامی هستند. هیچ خط‌کشی برای طرد مردم نداشت که به عنوان جبهه مقابل و ضدانقلاب تقسیم کند، بلکه کل ملت ایران را دوست داشت و به همه مردم ایران عشق می‌ورزید، و واقعاً هم عشقش به مردم فقط زبانی و ظاهری نبود، بلکه در عمل این عشق را نشان می‌داد. در حالی تا زانو در گل ولای خوزستان رفت که وی هیچ مسئولیتی درباره مسائل داخلی ایران نداشت و مأموریتش جای دیگر بود و کسی از او توقع نداشت که در سیل خوزستان کار کند، اما رفت در خوزستان و منت سیل‌زده خورستانی را کشید و با آن شرایط به خوزستان رفت و مثلا از فلان جوان می‌خواست و خواهش می‌کرد که بخاطر ایمنی در سیل مکان و خانه را فعلاً ترک کند، این نوع رفتار او تا اعماق جان شهروندان نفوذ می‌کرد. مثلاً فلان دختر بچه در فلان روستا در اردبیل با گنبد یا دیر و یا قشم مثل ابر بهار برای سردار سلیمانی گریه کرد و به خشم آمد و شاید اصلاً سردار سلیمانی را چندان نمی‌شناخت، اما برای او مانند سیل می‌گریست و خداوند متعال هم به دلیل اخلاص زیاد سردار سلیمانی، مهر و محبت او را بر دل‌ها زیاد کرد. خیلی‌ها خواستند وانمود کنند که طرفدار مردم هستند، اما هیچ‌کس سلیمانی نشد وتشییع جنازه هیچ کس تشییع سردار سلیمانی نشد.

 

نگاه ایشان به مسئله فلسطین چگونه بود؟

فلسطین در ذهن سردار سلیمانی به عنوان یک نقطه تعصب و تأثر و داغ التیام‌نیافتنی و یا ماجرای غیرقابل اغماض بود و معتقد بود که فلسطین جز با یک جنگ سنگین آزاد نخواهد شد و معتقد بود که این جنگ بایستی از خارج از فلسطین صورت بگیرد. وی معتقد بود همان‌گونه که فلسطین از بیرون و نه از داخل توسط آژانس یهود در زمان قیمومیت انگلیس بر فلسطین اشغال شد، لذا بایستی فوج‌های شهادت‌طلب به پشت مرزهای فلسطین بیایند تا آن را آزاد کنند. ایشان سخت می‌دید که با روند فعلی بتوان فلسطین را آزاد کرد. وی البته کارهایی را هم کرد و فوج هایی را تا نزدیکی مرزهای اشغالی فلسطین در جولان و لبنان برد و این ایده را آرام آرام داشت محقق می‌کرد و معتقد بود که این اتفاق برای آزادی فلسطین باید بیفتد.

 

نقش حاج قاسم در تقویت وحدت ایران، حزب‌الله و فلسطین را چگونه می‌بینید؟

سردار نقطه وصل بود. فلسطینی‌ها و لبنانی از قدیم دارای اختلافاتی بوده‌اند و بیشتر هم نقش فلسطینی‌ها در این اختلافات برجسته بوده است. لبنانی هم کمی در این اختلافات سخت‌گیری بیشتری داشتند و دو اشکال می‌گرفتند می‌گفتند که فلسطینی‌ها انسجام داخلی ندارند و دومین اشکال اینکه می‌گفتند فلسطینی‌ها راز نگهدار نیستند و به راحتی اسرائیل در آن‌ها نفوذ می‌کند. لبنانی‌ها معتقدند که اگر این دو ایراد در فلسطینی‌ها نبود، آن‌ها می‌توانستند بر اسرائیل غلبه کنند. دلیل‌شان هم این است که می‌گویند که در لبنان، شیعیان در مقابل اسرائیل هستند و توانستند اسرائیل را از لبنان بیرون کنند و فلسطینی‌ها در داخل خود فلسطین حدود 5.5 میلیون نفر هستند و اگر این تعداد انسجام داخلی داشتند و با هم بودند خیلی راحت می‌توانستند اسرائیل را بیرون کنند. این انتقاد را لبنانی به فلسطینی‌ها دارند. سردار سلیمانی این گروه‌ها را به هم نزدیک می‌کرد و مانع فاصله زیاد میان فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها می‌شد.

 

دیدگاه سردار سلیمانی به رژیم صهیونیستی چگونه دیدگاهی بود؟

سردار معتقد بود که رژیم صهیونیستی پیچیده است و نیازمند کار پیچیده است و با کار ساده و ساده‌لوحی نمی‌توان در برابر رژیم صهیونیستی کاری کرد و نیازمند کار پیچیده مخابراتی، اطلاعاتی و انسانی در برابر صهیونیست‌ها هستیم. ایشان معتقد بود که بایستی تک ‌تک برگ‌های صهونیست‌ها را از دستشان گرفت ، چون رژیم صهیونیستی دارای سیستم اطلاعاتی پیچیده‌ای است و مثلا گفته می‌شود که حتی موساد اسرائیل از سیا آمریکا هم پیچیده‌تر و قوی‌تر است. در ابعاد مخابراتی و فنی اسرائیلی‌ها قوی هستند و در ایجاد یک سامان سیاسی قوی هستند و ایشان معتقد بودند باید تک تک روی این موارد و موضوعات کار کرد و این قابلیت‌ها را از صهیونیست‌ها گرفت. البته سردار سلیمانی در چند حوزه در برابر صهیونیست‌ها به خوبی عمل کرد و از جمله برتری نظامی صهیونیست‌ها را از بین برد و الان ما شاهد موازانه حزب‌الله و اسرائیل هستیم و یا فلسطینی‌ها در مرز این موازانه نظامی در برابر رژیم صهیونیستی هستند.

 

سردار سلیمانی چه برداشتی از مقوله بیداری اسلامی داشت؟

در این زمینه باید گفت سردار سلیمانی تلاش کرد که اتفاقی رقم بخورد، اگرچه آن اتفاق رخ نداد. سردار روی مصری‌ها بسیار سرمایه‌گذاری کرد و امید بسیاری به مصر داشت، اما مصر یک نقطه ضعف بزرگ داشت و آن اینکه در مصر به صورت تحمیلی بعضی از گروه‌های شناخته شده که کارکرد درستی ندارند، محور مصر شده بودند. آنان نه نصیحت‌پذیر بودند و نه از مدیریت خوبی برخوردار بودند و لذا خیلی زود از صحنه تحولات مصر هم حذف شدند و با سرعت آمدند و رفتند و این خیلی مایه تأسف بود، البته امید سردار سلیمانی به مصر ادامه داشت.

 

در این دوران شهید سلیمانی اقدامات گسترده‌ای در مقابله با گروه‌های تکفیری داشت

این بسیار مشهور است که خیلی‌ها و آمریکایی‌ها اذعان کردند که مرد اول میدان مبارزه سردار سلیمانی بوده است. حتی شخصیت‌ها هم به این ویژگی و توان سردار اعتراف کرده‌اند.

 

نوع تقابل هوشمندانه سردار سلیمانی با آمریکا از چه ویژگی‌های برجسته‌ای برخوردار بود؟

سردار سلیمانی نه ساده‌لوح بود که قدرت آمریکا را دست‌کم بگیرد و نه مرعوب آمریکا بود که بگوید کاری نمی‌توان کرد. سردار سلیمانی معتقد بود که آمریکا دارای سازه‌ای سخت است که به آسانی تکان نمی‌خورد و مخصوصاً سردار درباره داخل آمریکا دارای تحلیل بود و عناصر قدرت آمریکا را می‌شناخت و درباره تحولات داخلی آمریکا شناخت زیادی داشت. مثلاً درباره اعتراضات موسوم به وال‌استریت برخلاف خیلی از تحلیل‌ها که می‌گفتند این موضوع به آمریکا آسیب می‌زند، وی معتقد بود که مسئله وال استریت به آمریکا ضربه نخواهد زد، چون معتقد بود که قدرت آمریکا روی افکار عمومی بنا نشده است. ایشان معتقد بود که افکار عمومی در آمریکا اصلا تعیین کننده و رکن قدرت در این کشور نیست، بلکه قدرت در آمریکا را جریاناتی می‌سازند که با افکارعمومی بازی می‌کنند و لذا تندی و کندی افکار عمومی آسیبی به آمریکا نمی‌زند. وی معتقد بود که آمریکا دارای ارکان قدرت دیگری است و این سازه سخت را ساده نمی‌گرفت و در عین حال مرعوب این کشور نبود و معتقد بود که همین آمریکا با سازه سخت را می‌توان زمین زد و بر آن غلبه کرد و این کار را البته در مواردی انجام داد و حداقل در منطقه این کار را کرد و بارها آمریکا را در منطقه شکست داد. همچنین نقطه ضعف‌های آمریکا را می‌شناخت و از آن نقطه ضعف‌ها وارد می‌شد و به آمریکا ضربه می‌زد و پس از ضربه هم تحولات و نتایج  را مدیریت می‌کرد.

 

تگ ها :

سالگرد سردار سلیمانی حاج قاسم مصاحبه سعدالله زارعی

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصاویر بسیار نزدیک از جنگنده روسی سوخو ۵۷ در آسمان

تصاویر بسیار نزدیک از جنگنده روسی سوخو ۵۷ در آسمان