الوقت- کشتی نفتکش ایرانی گریس 1 حامل 2 میلیون بشکه نفت خام که از یک ماه و نیم گذشته به صورت غیرقانونی و با بهانه نقض تحریمهای یکجانبه اتحادیه اروپا علیه سوریه توسط نیروی دریایی انگیس توقیف و در آبهای جبل الطارق لنگر انداخته بود بالاخره با حکم دیروز دادگاه جبرالطارق رفع توقیف و مجدداً موتورهای آن برای انجام مأموریتهای مجدد صدور نفت روشن شد. این رویداد به طور گسترده ای در رسانه های جهان انعکاس یافت که نشان از اهمیت آن دارد. در ادامه بررسی دلایل اهمیت این رویداد و همچنین تبعات راهبردی این قضیه برای منافع ایران و امنیت دریانوردی بویژه در منطقه خلیج فارس می پردازیم.
ایران ستون اصلی امنیت خلیج فارس
ایران یکی از قدرتهای اصلی منطقه غرب آسیا و اصلی ترین بازیگری است که در طی سالهای پرآشوب اخیر منطقه سد راه گسترش تروریسم بوده است. ایران همچنین دارای بیشترین مرز دریایی به طول حدود 1500 کیلومتر با خلیج فارس می باشد که این موضوعات موجب شده تا ایران به عنوان ستون اصلی امنیتی منطقه استراتژیک خلیج فارس شناخته شود. نقشی که به صورت تاریخی و طی هزاران سال گذشته بر عهده ایران بوده است و عنوان خلیج فارس به خوبی نشاندهنده آن می باشد.
در این میان آمريکا در پی آن است تا با حضور نظامی خود در منطقه این نقش را به چالش بکشد. واشنگتن به عنوان بازيگري مداخله گر در مجموعه امنيتي خليج فارس مانع از توسعه همکاري هاي منطقه اي شده است و حتي سياستهاي آن به تشديد رقابت ها و خصومت ها انجاميده است.
در این شرایط و با تشدید مداخلات آمریکا در امور منطقه در دوران ترامپ، تونایی ایران در سقوط پهباد متجاوز آمریکایی و همچنین توانایی در مجبور کردن انگلیس به آزادسازی کشتی گریس 1 (تبعات این تحولات را باید در توالی با یکدیگر مورد ارزیابی قرار داد) که پس از برخورد با تخلفات کشتی های انگلیسی روی داد، موجب شده است تا بار دیگر برای همگان نقش محوری و تعیین کننده ایران در امنیت آبهای خلیج فارس اثبات شود.
پایان رویای ائتلاف دریایی
یکی دیگر از مهمترین پیامدهای راهبردی آزادسازی کشتی گریس 1 به طور حتم ضربه به تلاش های آمریکا برای تشکیل ائتلاف دریایی ضد ایرانی در منطقه خلیج فارس می باشد. آمریکا با تداوم حضور خود در منطقه و ایجاد روابط با دول همسایه ایران در شمال، جنوب، شرق و غرب در صدد ایجاد فضایی رعب انگیز و تنش زا در ارتباط ایران با کشورها و در نتیجه منزوی کردن ایران است. واشنگتن برای رسیدن به این مهم و نیز تسلط بر منابع اقتصادی و موقعیت استراتژیکی منطقه از تمامی ابزار دیپلماسی و حتی نظامی در مقیاس گسترده استفاده می کند. این موضوع در دوران ترامپ به دلیل شکست های راهبردی آمریکا از محور مقاومت در پرونده های مختلف منطقه ای، به رویارویی تمام عیار واشگتن بویژه در حوزه اقتصادی با تهران تبدیل شده است. آمریکا از اعلام دور دوم تحریم های پسابرجامی و لغو تمامی معافیتها به خریداران نفت ایران، به صفر ساندن صادرات نفت ایران را هدفگذاری کرده بود با این حال ایران توانسته است راه های مختلفی برای دور زدن تحریم ها و فروش نفت خود بیابد و از طرف دیگر تهدید کرده است که در صورت اقدامات بیشتر برای اجرای این سناریو تنگه هرمز را خواهد بست. این موضوع منجر شده تا آمریکا برای جلوگیری از دور زدن تحریم های نفتی توسط ایران، از کشورهای جهان درخواست تشکیل ائتلاف دریایی در منطقه را بدهد.
در این میان اگرچه تاکنون جز رژیم صهیونیستی و دولت انگلیس کسی حاضر به همکاری با این ائتلاف دروغین نشده اما اقدام ایران در مواجهه تمام عیار با دزدی دریایی دولت انگلیس در توقیف کشتی گریس که به عقب نشینی فضاحت بار لندن، پس از چندین بار تلاش ناکام برای آزادسازی آبرومندانه کشتی نفتکش خود از طریق ارسال واسطه ها، انجامید، طبیعتاً اکنون کشورهای دیگر برای پیوستن به ائتلاف موهوم دریایی آمریکا با شک و تردیدهای بیشتری مواجه شده اند که این امر به معنای شکستی راهبردی برای آمریکا و انگلیس می باشد. به طور مثال محمدجواد ظریف عصر پنجشنبه در واکنش به ناکامی آمریکا در ممانعت از آزادی «گریس ۱» گفت: سیاست های ترامپ در پیش بردن تروریسم اقتصادی با شکست همراه بوده است.
در همین راستا رسانه ها از عدم پذیرش درخواست دولت آمریکا از جبل الطارق برای تداوم غیرقانونی توقیف نفتکش گریس یک خبر دادند که نشاندهنده ناتوانی آمریکا در پیشبرد اهداف خود از طریق فشار به دیگر کشورها برای همراهی با برنامه های ضدایرانی می باشد.
نمایش شکنندگی قدرتهای فرامنطقهای در خلیج فارس؛ اثبات منطق مقاومت
منطقه خلیج فارس با پشت سر گذاردن یک صد سال از اهمیت یافتن تاریخی به علت کشف و صدور نفت، وجود ذخایر گسترده انرژی و هم چنین تحولات در نظام های سیاسی، اقتصادی و بالتبع امنیتی در منطقه، در کانون توجه بسیاری از قدرت ها بوده است.
علاوه بر این ها مشکلات ساختاری از قبیل عدم یکپارچگی و نیز ضعف ساختاری کشورهای منطقه و وابستگی آن ها به کشورهای قدرت مند خارج از منطقه، ضعیف بودن کشورها در تأثیرگذاری بر سیاست های بین المللی منطقه در قبال کشورهای دیگر، فعال نبودن مشارکت دولت ها در تأمین امنیت منطقه، وجود اختلافات مذهبی شدید، بی اعتمادی کشورهای منطقه نسبت به سیاست های دولت های دیگر، دخالت عامل بیگانه و...در طول سالیان منجر شده است که کشورهای منطقه هیچ گاه نتوانند با موفقیت و اعتماد به نفس درصدد پیش برد وضعیت امنیتی و نیز پیگیری منافع و اهداف خود با اتکا به نیرو و توان ملی بدون دخالت بیگانگان به مقاصد خود نائل شوند.
وجود جو بی اعتمادی میان کشورها و عدم تمایل به پیمان های منطقه ای، زمینه هم کاری دوجانبه و یا چندجانبه میان دولت ها و واحدهای اقتصادی منطقه را از میان می برد.به همین دلیل برخی از کشورهای منطقه برای دست یابی به اهداف منافع و نیز تأمین امنیت خود، به قدرت های بزرگ فرامنطقه ای متوسل می شوند. نتیجه این سیاست ایجاد تنش در روابط دولت های منطقه با یکدیگر، افزایش جو بی اعتمادی و دخالت فراگیر عامل بیگانه است.
در این میان منطق جمهوری اسلامی برای تأمین امنیت منطقه همواره تأکید بر تشکیل مجمع گفتگوهای منطقه ای در راستای قطع دست بیگانگان و مداخله گران خارجی بوده است. تحولات اخیر در منطقه نشان داد که آمریکا و دیگر قدرتهای فرامنطقه ای نه تنها قادر به دفاع از متحدین خود نیستند بلکه اساساً خود را به چنین مولفه ای متعهد نمیدانند چرا که وجود اختلافات و بی ثباتی در منطقه تأمین کننده اصلی منافع آنها می باشد.
آزادسازی گریس 1 در کنار سقوط پهباد آمریکایی که به منزله شکست دو قدرت فرامنطقه ای مداخله گر در امور منطقه توسط محور مقاومت می باشد، بار دیگر صحت امنیت درون زا و توانایی کشورهای منطقه در حفظ منافع خود از طریق رویارویی و مقاومت در برابر زورگویی قدرتها که به صورت آشکار و تحقیرآمیزی از لزوم دوشیدن منابع منطقه دم می زنند را به عنوان یک پیامد مهم راهبردی دیگر آشکار ساخت.