الوقت- امروزه دولتها برای پیشبرد منافع ملی خود ناگزیر از همکاری با دیگر دولتها شدهاند. لذا در بعد نیازمندیهای امنیتی و نظامی، رژیمها و سازمانهای امنیت دستهجمعی تشکیل شده است که با هدف مقابله با تهدیدات مشترک عمل میکنند. یکی از معروفترین وقویترین سازمانهای امنیت جمعی ناتو می باشد که در سال 1949 از سوی کشورهای عضو بلوک غرب یا کاپیتالیسم برای مقابله با تهدیدات شوروی سابق علیه دولتهای اروپای غربی تشکیل شد. با فروپاشی شوروی مهمترین دشمن ناتو از زمان تأسیس این سازمان از میان برداشته شد به صورتی که که دیگر دولتهای اروپایی در خلا تهدیدات شوروی، روند همکاریهای خود را به سمت ایجاد بازار مشترک اقتصادی و شکل دادن به اتحادیه اروپا گسترش دادند. روسیه جدید نیز با تغییر ماهیت ایدئولوژیک نظام سیاسی از سوسیالیستی به سرمایهداری به سمت همکاری با کشورهای اروپایی حرکت کرد. این روند با اقدام روسیه به زمیمه کردن شبه جزیره کریمه از اوکراین به خاک و همچنین سیاست خارجی عملگرایانه پوتین در سالهای گذشته دچار تحول مهمی شد به صورتی که بار دیگر دولتهای اروپایی را به فکر تقویت ساختار نظامی و دفاعی بویژه در قالب ناتو کرده است. در همین راستا مشاهده می شود که ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو روز چهارشنبه 17 آبان اعلام داشت: «با هدف ایجاد دفاع جمعی و بازدارندگی، ناتو میخواهد که جادههای کشورهای اروپا برای حمل و استقرار سریع تانکها، توپخانهها و دیگر تجهیزات سنگین آماده باشد». همچنین ناتو در صدد است دو مرکز فرماندهی جدید نیز احداث نماید. طبیعتاً اقدامات ناتو برای آماده سازی زیرساختهای غیرنظامی برای جنگ احتمالی در آینده، در واقع بیشتر از همه متوجه روسیه است. استولتنبرگ همچنین بیان داشت : «برای ائتلاف فرا آتلانتیکی ما این مسئله [افزایش سرعت واکنشها] امری حیاتی است. این مسئله به نحوه جابجایی و حرکت نیروها در عرض اقیانوس اطلس و چگونگی حرکت نیروها در سرتاسر اروپا مرتبط است».
ترس اروپا و ناتو از حمله روسیه، از وهم تا واقعیت:
پس از جنگ جهانی دوم و مخصوصاً بعد از فروپاشی شوروی، نظمی تک قطبی با محوریت آمریکا بر جهان بینالملل حاکم بود. اما با آغاز سده 21 و در دهه اخیر با توجه به رشد اقتصادی و نظامی بسیاری از کشورها مانند چین و روسیه، نظم تک قطبی جهان اگر نگوییم که کاملاً فروپاشیده است اما به طور حتم در حال فروپاشی است. به بیان دیگر جهان در حال گزار به سوی نظمی جدید و چند قطبی (به تعبیر هانتینگتون جهان تک-چند قطبی) میباشد. اکنون قطبهای اقتصادی و نظامی همچون چین و روسیه در جایگاهی قرار دارند که قادر به رقابت با آمریکا هستند. این قطبهای جدید توانستهاند در دهه اخیر شرکای تجاری عمدهای پیداکنند و همزمان با رشد اقتصادی خود از نظر نظامی و زیرساختها نظامی نیز پیشرفت داشته باشند. در همین راستا بروز جنگ مستقیم میان قطبهای جهانی هزینهای بسیار گزاف و سرسام آور برای هر دو طرف جنگ دارد. چراکه هر کدام از این طرفین بویژه در پی داشتن سلاحهای هستهای، دارای قدرت نظامی ویرانگری هستند و با درگرفتن جنگ به شدت به زیرساختهای اقتصادی یکدیگر صدمه وارد میکنند. از سوی دیگر این کشورها از نظر اقتصادی به یکدیگر وابستگی زیادی دارند، لذا جنگ مستقیم فروپاشی روابط اقتصادی را در پی دارد که برای هیچکدام از طرفین خوشایند نیست. اروپا و روسیه از نظر تجاری وابستگیهای متقابل شدیدی دارند؛ یک از اصلیترین منابع تأمین گاز اروپا روسیه است و اتحادیه اروپا یکی از مهمترین بازارهای صادرات روسیه میباشد. بر این اساس، رویارویی نظامی قدرتهای جهانی به شکل جنگهای کلاسیک بسیار غیرمحتمل به نظر میرسد و اکنون رویاروییهای نظامی به شکل جنگهای نیابتی پیگیری میشود. به عنوان مثال در خاورمیانه، روسیه و آمریکا در سوریه رقابت دارند و هر یک منافع خاص و گاهاً متعارض را پی میگیرند. مثال بارز تر برای اروپا و ناتو، درگیریهای کریمه اوکراین بود که به زورآزمایی غیرمستقیم و نیابتی میان روسیه و اروپا و آمریکا مبدل شد. لذا اگر وضعیت روابط میان روسیه و برخی از کشورهای اروپایی تنش آمیز است، این امر ضرورتاً به جنگ نخواهد انجامید.
دلایل ناتو برای تقویت زیرساختهای نظامی اروپا برای جنگ:
میتوان در بررسی دلایل ناتو برای این اقدام چند محور را تشخیص داد:
1- ارزش نمادین تقویت زیرساختهای نظامی و غیر نظامی، برای ایجاد موازنه قدرت:
یکی از اهداف ناتو از تقویت زیرساختهای نظامی مربوط به ایجاد موازنه قوا با روسیه برای ایجاد بازدارندگی می باشد. این مهم به خوبی در "جنگ سرد" مشخص بود. بنابراین ناتو از طریق این اقدام به نوعی درصدد است که آمادگی خود را برای خنثی سازی تهدیدات احتمالی روسیه به رخ بکشد.
2- تلاش اروپا برای استقلال نظامی و دفاعی از آمریکا:
همانطور که در ابتدای بحث بیان شد، نظام تک قطبی جهان درحال دگرگیسی به سوی جهانی چند قطبیست که در آن آمریکا تنها پدرخوانده دنیا نیست و دیگر توانایی سابق را در دفاع از متحدانش ندارد. این مسئله در درگیریهای اوکراین هویداست. لذا اروپا درصدد است خود را با این دگرگیسی وقف دهد و با تقویت قوای دفاعی و نظامی، به نوعی در این حوزهها از آمریکا استقلال یابد. به بیان دیگر دول اروپایی و اتحادیه اروپا درصدد است در صورت درگرفتن جنگی احتمالی بتواند بدون وابستگی به آمریکا قادر به ایفای نقش مؤثر در جنگ یا دفاع از خود باشد. چراکه آمریکا همانگونه که همواره نشان داده است متحد قابل اعتمادی در مواقع بحرانی نیست و منافع خود را بر هر معاهده ارجحیت میدهد.