کمتر از یک ماه گذشته بود که سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان در اقدامی ناگهانی حکم ولایتعهدی فرزندش و همزمان عزل ولیعهد پیشین را صادر کرد. برای نخستین بار در تاریخ عربستان و پس از فوت عبدالعزیز بود که پادشاه فرزند خود را به عنوان ولیعهد معرفی میکرد. ولیعهدهای پیشین در عربستان همگی یا برادران پادشاه و در یک مورد برادرزاده او بودند و حال ملک سلمان با بدعتی جسورانه ضمن عزل برادرزاده خود از مقام ولیعهدی، فرزند جوان خود را به عنوان جانشین معرفی کرده است.
با این حال اگرچه در محیط سیاسی بسیار بسته خاندان آل سعود، به طور معمول اخباری از روابط داخلی و واکنشها نسبت به تغییرات سیاسی بی سابقه این خاندان منتشر نشد، اما بعضی نشانهها حاکی از آن بود، که اقدام پادشاه چندان هم بدون چالش نیست.
از جمله انتشار ویدئویی از مراسم بیعت با ولیعهد جوان که نشان میداد در جریان این مراسم یکی از شاهزادگان با حرکات انگشت به نحوی غیرمعمول ولیعهد جوان را مورد خطابی تند قرار میدهد. یا توئیتهای کاربر سعودی با نام مجتهد در فضای مجازی که در موارد متعددی همراه با پیش بینیهایی درست بوده است، نشان میداد که بن نایف به عنوان ولیعهد سابق پس از عزل در حصر خانگی قرار گرفته و برخی از شاهزادگان دیگر نیز چندان روی خوشی به تغییرات جدید در ساخت سیاسی آل سعود ندارند.
باوجود پیش بینی محتملی که نسبت به واکنشهای مخالفتآمیز داخلی نسبت به اقدام پادشاه عربستان در ارتباط با انتصاب فرزندش به عنوان جانشین خود وجود دارد، بطور کلی آینده و موقعیت آتی ملک سلمان را در میان خاندان آل سعود چگونه میتوان تحلیل کرد؟ آیا محمدبن سلمان به عنوان ولیعهد جدید براحتی میتواند مسیر ناهموار دستیابی به مقام پادشاهی عربستان را طی کند یا آنکه در این مسیر ناهموار با وجود تنشهای داخلی درون خانوادگی ناکام خواهد ماند؟ برای پاسخگویی به این پرسش نیاز است تا نگاهی به ساختارهای غیررسمی قدرت در عربستان سعودی داشته باشیم.
آل سعود هزارفامیل، نخستین ساخت غیررسمی قدرت در عربستان
خاندان پادشاهی عربستان را با عنوان آل سعود میشناسند اما این آل سعود خود از دهها خانواده بزرگ و کوچک تشکیل شده است. در عین حال خاندان پادشاهان آل سعود همگی فرزندان عبدالعزیر بن سعود هستند و چون جدّ اعلای آنها، محمد بن سُعود در درعیّه بر بنیاد تعالیم ابن عبدالوهاب حکومت این طایفه را تأسیس کرد آنان را «آل سُعود» خواندند. براین اساس بسیار طبیعی است باتوجه به ماهیت خانوادگی ساخت سیاسی عربستان، در قرن 21 نیز خاندانی که در مقطعی از تاریخ به عنوان بخشی از قبایل در عربستان به شمار میرفتند، امروز اصلیترین نهاد غیررسمی قدرت در این کشور به شمار روند. با این حال و بطور کلی چهار خانواه سعودی را میتوان قدرتمندترین جریان خانوادگی آل سعود به شمار آورد.
اولین و اصلیترین خانواده آل سعود، آل فیصل است. اینان نوادگان عبدالعزیز، پدربزرگ فیصل بن ترکی هستند و تعداد اعضای آن بیش از چهار هزار نفر را شامل میشود. از زمان به قدرت رسیدن فهد در سال ۱۹۸۲، بانفوذترین شاخه آل فیصل، آل سدیری بود. در 30 سال گذشته این زیرشاخه کانون اصلی توجه تحلیلگران سیاسی پادشاهان سعودی بوده است. این خانواده، همان خانوادهای است که فهد از آن است و همچنین یکی از قدیمیترین خانوادههای قبیلهای عربستان بوده است که وصلت با آل سعود بر شأن آنها افزود. با مرگ فهد در سال 2005 هفت سدیری به شش سدیری تبدیل شد. ملک عبدالله برادر ناتنی خود امیر سلطان را که مسنترین عضو سدیری بود به ولیعهدی منصوب کرد. البته امیر سلطان در اکتبر 2011 در نیویورک و پیش از فوت پادشاه درگذشت.
دومین خاندان مهم آل سعود، آل ثنایان است. آل ثنایان بدان دلیل که از متحدین نزدیک آل سدیری هستند، از جایگاه مهمی در ساختار سیاسی عربستان برخوردارند. برخلاف خاندان آل فیصل که قدرت سیاسی و نظامی عربستان را در اختیاردارند، آل ثنایان جزء شاخه غیرنظامی آل سعود محسوب میشوند. آل ثنایان بخش دیگری از قدرت خود را از همبستگی سببی با خاندان شیخ العماء اخذ میکنند.
سومین خاندان بانفوذ در خانواده آل سعود، خاندان آل جیلاوی است. اینان از نسل برادر فیصل بن ترکی، پدربزرگ عبدالعزیز هستند. یکی از بارزترین اختلافات درون خانوادگی، اختلافی است که بین آل جیلاوی و دو خاندان دیگر یعنی آل فیصل و آل ثنایان وجود دارد. اختلافات به سالهای ۱۹۶۰ برمیگردد که افرادی از این خاندان نسبت به سیاست و حکومت در عربستان اعتراض کردند و در این مسیر با گروه دیگری از شاهزادگان و علماء برای سرنگونی حکومت آل فیصل متحد شدند. در اصل، آل جیلاوی معتقد بودند که بعد از ترور فیصل، نوبت آنها است که سمت پادشاهی سعودی را بر عهده گیرند.
چهارمین خاندان درون آل سعود، آل کبیر نام دارد. اینان برخلاف آل سدیری، آل ثنایان و آل جیلاوی که از نوادگان عبدالعزیز بودند، از نسل اولین عموزاده عبدالعزیز بنام سعود آل کبیر بودند. شاید به همین دلیل باشد که اصولاً شاهزادگان این خانواده هیچگاه در ردیف نامزدی برای سمت جانشینی پادشاه قرار نگرفتند.
براین اساس باتوجه به توضیح فوق، در میان چهار خانواده بزرگ سعودی، تنها دو خانواده آل فیصل و آل ثنایان قدرت را به دست دارند، که آل ثنایان نیز بیشتر دارای قدرت غیرسیاسی و فرهنگی میباشد. لذا راه افزایش قدرت سیاسی تنها برای آل فیصل است که هموار میباشد و این طبیعی است که اگر قرار است چالشی متوجه ولیعهد جوان سعودی باشد از میان آل فیصل است که این چالشها ایجاد خواهد شد.
از طرف دیگر همانگونه که گفته شد از آن جا که برادران سدیری قدرتمندترین خانواده آل فیصل به شمار میروند، به احتمال بیشتری نیز چالشهای آتی فرزند ملک سلمان برای نیل به پادشاهی سعودی از میان سدیریها خواهد بود. این وضعیت میتواند سدیریها را که تا پیش از این و از زمان ملک فهد در سال 1982 قدرت را بصورت یکپارچه در دست داشتند دچار انشعاب سازد و عملا محافظهکاران سنتی سدیری را در مقابل سدیریهای جوان به رهبری محمدبن سلمان قرار دهد.
سایر ساختهای غیر رسمی قدرت: از نهادهای دینی تا تجار و بازرگانان
افزون بر خانواده سلطنتی چهار گروه مهم دیگر که شامل علمای وهابی، رهبران قبیلهای، تجار و بازرگانان وجود دارند که هرکدام در برههای از زمان به دلیل اتحاد راهبردی با ابن سعود اهمیت پیداکردهاند و همچنان نقش و نفوذی قابل توجه را در ساختار قدرت غیررسمی عربستان دارا میباشند. در میان نهادهای مذهبی، هیئت الکبار العلماء با 21 عضوی که توسط پادشاه تعیین میشود، جایگاهی قابل توجه دارند. از نظر گرایشات مذهبی، این هیئت با برخورداری از برجستهترین علمای پیرو مذهب حنبلی با قرائت ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب محافظهکارترین نهاد دینی عربستان به شمار میرود.
دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود ریاض، دومین نهاد دینی با نفوذ در عربستان به شمار میرود که باتوجه به ماهیت آکادمیک آن گرایشات به نسبت بی پرواتری در مقایسه با سایر نهادهای دینی اتخاذ میکند. همچنین سازمانهای خیریه اسلامی بازوی پیشبرد دیپلماسی فرهنگی سعودی در خارج از مرزها نقش قابل توجهی را برعهده دارند. این سازمانها در ظاهر در راستای مبارزه با فقر در کشورهای اسلامی و توسعه سایر کشورهای اسلامی فعالیت میکنند اما درواقع سکوی پرشی هستند برای فعالیتهای تبلیغی تشکیلات وهابیت و آل سعود در خارج از مرزهای عربستان و به طور طبیعی همیشه در اختیار خاندان حاکم قرار دارند.
باتوجه با ساختار خاندانی سعودی، تجارت و بازرگانی این کشور نیز که به طور عمده شامل بازار وابسته به صادرات نفت خام و واردات پوشاک و موادغذایی اروپایی و غربی میباشد، در انحصار شاهزادگان نزدیک به دربار است و این روند به ویژه از زمان ملک عبدالله بسیار تقویت گردیده است. در واقع تجار عمده سعودی بخش اقتصادی و غیرقابل انکار قدرت در لایههای غیررسمی ساختار سیاسی عربستان به شمار میروند.
راه سخت و آسان ملک سلمان و ولیعهد جوان
باتوجه به آنچه گفته شد، آرزوی ملک سلمان برای پادشاهی فرزندش که البته متاثر از بلند پروازیهای این ولیعهد جوان است، هم پرچالش و از جوانب دیگری چندان غیرممکن نیست. اگرچه هزار فامیل سعودی نخستین ساخت غیر رسمی قدرت در عربستان به شمار میرود، اما عبور از اصلیترین و قدرتمندترین خانوادههای مخالف ملک سلمان کار چندان آسانی نیست. جناح سنتی سدیریها با روی کارآمدن محمدبن سلمان و عزل بن نایف موقعیت خود را به شدت در خطر میبیند و بعید به نظر میرسد که در مقابل تندرویهای جناح جوان سدیری به رهبری محمدبن سلمان 31 ساله منفعل و بدون واکنش باشد.
در میان خاندان سعودی، سابقه کودتا و سپس قتل به ترتیب در زمان ملک سعود و ملک فیصل به عنوان دومین و سومین پادشاه عربستان وجود دارد و این موضوع باتوجه به اقدامات بدعتآمیز ملک سلمان در برکناری و خانه نشینی دو ولیعهد خود و انتصاب فرزندش به عنوان جانشین آتی چندان دور از انتظار نیست. لذا عمدهترین چالش به تخت رسیدن محمد بن سلمان به پادشاهی ریاض، جناح محافظهکار و سنتی خانواده سدیریهاست که پس از سه دهه تصاحب قدرت با قدرت گیری شاهزاده جوان از میان همین خانواده به یک باره از مرکز قدرت کنار زده شدهاند.
با این حال مجموع برخی شرایط باعث میشود که فرزند ملک سلمان بتواند به آینده امیدوار شود. هیئت الکبار که در گذشته به عنوان قدرتمندترین نهاد مذهبی سعودی فعالیت داشت و مشی به شدت محافظهکارانهای را دنبال میکرد از زمان ملک عبدالله متاثر از برخی سیاستهای انبساطی و ضد سنتی وی جایگاه خود را از دست داد و در حال حاضر بیش از هیئت علمای الکبار، دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود ریاض در حال عرض اندام است.
قدرت یابی مجامع آکادمیک سعودی فرصت مناسبی برای ولیعهد جوان سعودی است تا پیش از هیئت الکبار بدنبال تقویت پایگاه خود در میان نسل جوان و دانشگاهسی سعودی باشد که این موضوع باتوجه به سابقه تحصیلی و دانشگاهی محمدبن سلمان در دانشگاه ملک سعود قابل توجه است. تاسیس دانشکده اقتصادی امیر محمد بن سلمان در نزدیکی ریاض نیز توسط ولیعهد 31 ساله عربستان نشان میدهد که فرزند بن سلمان به دنبال تقویت جایگاه و ارتباطات اکادمیک خود با جوامع دانشگاهی در عربستان است که این موضوع با توجه به کاهش نفوذ هیئت الکبار میتواند در نهایت امتیازی مضاعف برای بن سلمان باشد.
همچنین بن سلمان تلاش دوچندانی برای جذب سرمایهگذاران و نزدیکی به محافل اقتصادی دنبال نموده است و آنچه از آن تحت عنوان برنامه اقتصادی 2030 و ایجاد بازنگری در همکاری نفتی با آرامکو یاد میشود در مجموع میتواند به ایجاد طبقهای جدید از سرمایهداری وابسته به بن سلمان منجر شود. تردیدی نیست که سرمایهداران و شاهزداگان فعلی عربستان که در مسائل اقتصادی این کشور پادشاهی سهم قابل توجهی دارند برای حفظ منافع اقتصادی پیشین، خود را ملزم به همراهی با برنامههای اقتصادی جدید خواهند دید و این همراهی و همسویی به ایجاد گروهی جدید از سرمایهداران عمدتا وابسته به نهاد ولیعهد منجر خواهد شد.
براین اساس در شرایطی که بن سلمان بدنبال آن است تا سایر ساختهای غیررسمی قدرت از جمله طبقات اقتصادی- تجاری و نهادهای دینی و دانشگاهی جدید را با خود همراه و همسو نماید، عمدهترین چالش پیش روی او را در دستیابی به پادشاهی آتی، چالش بخش محافظهکار خاندان سدیری باید دانست. چالشی که در عین حال تاکنون نتوانسته واکنش خاص و قابل توجهی را در مقابل بدعت پادشاه و تندروی ولیعهد جدید از خود نشان دهد و در صورت ادامه روند فعلی نیز ممکن است این جناح سنتی و محافظهکار سدیری به تدریج به حاشیه کشانده شود.